2با عرض سلام و خسته نباشيد.دختري بيست و دو سالهد هستم که مدت زياديست از رفتار بدر و مادرم به شدت خسته شدم واين قضيهذ مرا به شدت عصبي کرده طوري که به ان ها برخاش ميکنم اميدوارم مرا مقصر ندانيد چرا که حتي چندين بار فکر خودکشي را در سر گذراندم.حدود چهارسال هست که به دليل اخلاق بد/خساست/وهمين طور اختيارکردن زن صيغه اي بدرم و همين طور دخالت هاي نابه جاي خانواده دو طرف از هم طلاق گرفتند وحالا من ماندم تنها درخانواده مادرم احساس حقارت ميکنم چرا که دراين چند سال مرا باحرف هايشان تحقير کردند ومادرم حتي ازمن حمايت هم نکرد وقتي باخانواده مادرم درمهماني ها حضور دارم مادرم به من رفتار سردي دارد و توهين هاي اطرافيان به من او را ازار نميدهد ودايم درخانه با کوچکترين بحثي مرا تحقير ميکندو کاهاي بدرم را به رخم ميکشد بامن تامدت ها حرف نميزند خانه مادرم برايم جهنم شده واز طرفي با بدرم هم مشکل بيداکردم جديدا به شدت خسيس شده و براي کوچکترين خرجي که برايم ميکند منت سرم ميگذارد و مرا تحقير ميکند ديگه خسته شدم ازاين زندگي لعنتي احساس طردشدگي ميکنم حتي بدرومادرم نيز مرا دوست ندارند.