وبلاگ هــم انــدیشـی دینــی

صفحه اصلی عناوین مطالب تماس با من قالب وبلاگ Feed

تربیت کودک / امر و نهی کودک

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

امر و نهی کودک

امر و نهی لازمه­ی تربیت است و بدون در نظر گرفتن آن نمی­توان حلقه­ی تربیتی کودک را کامل دید. البته توجه داشته باشیم که افراط و تفریط در امر و نهی، موجب بروز مشکلات فراوانی در کار تربیتی فرزندان ما خواهد شد.

اگر در امر و نهی زیاده­وری کنیم ممکن است فرزندانمان دچار خود کم بینی شده و اعتماد به نفس خود را از دست بدهند. چنین بچه­هایی جرأت بروز دادن خلاقیت خود را نداشته و دوست دارند به جای آنکه روی پای خود بایستند، دنباله رو و تابع دیگران باشند. همچنین با زیاده­روی در امر و نهی کودک ممکن است کودکان به ستوه آمده و والدین خود را موجوداتی آزار دهنده و بی­منطق ببینند. چنین کودکانی ممکن است از اطاعت والدین خود شانه خالی کرده  و مقابلشان بایستند.

در این رابطه ذکر دو نکته ضروری است

1. نباید نسبت به همه­ی رفتارهای فرزندانمان حساس باشیم. باید بگذارید بچه­ها قدری آزاد باشند و آزادانه به بازی و فعالیتهای دیگر خود بپردازند. به هر حال وقتی کودک بازی می­کند، ممکن است اتاق خود را نامرتب نماید و حتی ممکن است تا حدی لباس خود را هم کثیف کند. در این صورت اگر بخواهیم مدام بالای سر بچه­ها بایستیم و امر و نهیشان کنیم، هم لذت بازی را از آنها گرفته­ایم و هم آنها را آماده­ی قیام علیه خود نموده­ایم. بهترین راه­کار این است که بگذاریم بازی کنند؛ اما بعد از بازی به آنها بگوییم اطاقشان را مرتب کنند.  

2. جهت استفاده نکردن از امر و نهی بی­مورد، می­توانیم از روشهای جایگزین استفاده کنیم.

· به جای آنکه به فرزندمان بگوییم: «اطاقت را مرتب کن!» بهتر است بگوییم: «عزیزم! بهتر نیست که اطاقت را مرتب کنی!» با این روش هم به او گوشزد کرده­ایم تا وظایفش را انجام دهد، هم آمرانه با او صحبت نکرده­ایم و هم شخصیتش را مورد تکریم قرار داده­ایم.

· یکی دیگر از روشهای جایگزین، ورود به دنیای بازی کودکان است. هنگام بازی با کودک می­توانیم وظایف کودکانمان را به اسباب بازی­های او گوشزد کنیم و با امر و نهی کردن عروسکش به او یاد دهیم که باید به وظایف خود عمل کند. مثلا به عروسکش بگوییم: «اطاقت را مرتب کردی؟ یک عروسک خوب باید اطاق مرتبی داشته باشه». وقتی کودک ما چنین صحبتهایی را می­شنود می­آموزد که باید به وظایف خود عمل کرده و در انجام آنها کوتاهی نکند. ­

· روش دیگر این است که با فرزندانمان برای انجام مسئولیتها مسابقه بگذاریم. مثلا به جای آنکه بگوییم «اطاقت را مرتب کن!» بگوییم: «یک مسابقه! ببینم کدام یکی از ما اطاقهایمان را زودتر و بهتر مرتب می­کنیم.» بعد شما به اطاق خودتان بروید و فرزند شما هم به اطاق خود می­رود تا در مسابقه برنده شود. با این روش نه تنها به فرزندمان آموخته­ایم که به وظایفش عمل کند؛ بلکه انجام مسئولیت را هم برای او شیرین کرده­ایم.  

کوتاهی در امر و نهی کودک هم موجب می­شود تا بچه­ها از تعادل رفتاری خارج شده و بدون اینکه والدین را ناظر بر رفتار خود ببینند دست به هر کاری بزنند و از انجام برخی از کارهای واجب خود غفلت نمایند. همچنین موجب می­شود تا کودکانمان بد عادت شده و گمان کنند والدین حق هیچ گونه اظهار نظری در مورد رفتار آنها را نخواهند داشت. در چنین صورتی وقتی والدین بخواهند در مقابل اشتباهات رفتاری فرزندانشان واکنش نشان دهند و به آنها تذکر دهند، فرزندان رو در روی آنها ایستاده و به گمان اینکه والدین پا را از گلیم خود فراتر گذاشته و آزادی آنها را زیر سؤال برده­اند، با آنها برخورد خواهند کرد!



[ چهارشنبه 89/12/18 ] [ 9:22 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک/ آیا باید کودک خود را در معرض گناه قرار دهیم؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

آیا باید کودک خود را در معرض گناه قرار دهیم؟!

عده­ای بر این باورند که علّت آلوده شدن بچّه­ها به گناه و فساد این است که در دوران کودکی در معرض این گناه­ها نبوده و اکنون که به سن بلوغ رسیده­اند حریصانه به دام گناه و آلودگی می­افتند. به همین دلیل نسخه­ی عجیب و غریبی برای کودکان خود می­پیچند. آنها می­گویند کودکان خود را در معرض گناه و فساد قرار دهید تا خودشان بفهمند این کارها زشت است و نباید آنها را انجام دهند. 

این افراد می­گویند اجازه بدهید کودکانتان در مجالس رقص و آواز شرکت کنند و فیلمهای آنچنانی ببینند. وقتی این صحنه­ها را در کودکی دیدند، در واقع چشم و دلشان سیر شده و با رسیدن به سن بلوغ، دیگر هیجانی برای رسیدن به این فسادها نداشته و خود به خود از گناه به دور می­افتند.

دوران کودکی، دوران آموزش معارف دینی به کودکان است. در این دوران، کودکان ما فطرتی پاک و گوشی شنوا دارند. از دیگر ویژگیهای این دوران آن است که شهوت و میل جنسی به معنای خاص ندارند و با آرامش بیشتری می­توانند راه تقوای الهی را پیدا کنند. حال اگر در تربیت دینی او کوتاهی کرده و او را در معرض این گناه­ها قرار دهیم، چگونه ممکن است با رسیدن به سن نوجوانی و جوانی که قوای شهوانی آنها فعال شده و در تصمیم گیری خود هم تا حدوی مستقل شده­اند، این کارها را ترک کرده و به سوی عبودین خداوند قدم بردارد!   

آیا هیچ عاقلی را پیدا می­کنید که کودک خود را در معرض انوع میکروبها و ویروسها قرار دهد و بگوید بگذارید خودش انتخاب کند که رعایت بهداشت است؟!

آیا هیچ عاقلی را پیدا می­کنید که فرزندش را سر چاه قرار دهد و بگوید بگذار خودش بفهمد که افتادن در چاه خطرناک است یا نه؟!   

همین والدینی که در مورد دین کودکان خود اینگونه رفتار می­کنند، در بسیاری از کارهای دیگر فرزندشان را محدود کرده و اگر اشتباهی انجام داند به آنها تذکر می­دهند.

اگر حرف رکیکی زد، بلافاصله به او تذکر می­دهند.

اگر آداب معاشرت را رعایت نکرد، او را آگاه می­سازند.

اگر نسبت به خودشان بی­احترامی کرد، در مقابل رفتار او جبهه­گیری می­کنند. 

این تعارض در رفتار حاکی از آن است که علّت اصلی برای پیچیدن این نوع نسخه­ها چیزی نیست جز بی­اعتنایی نسبت به فرامین الهی و تقوای فرزندانشان!

همه­ی رفتارشناسها بر این باورند که در همان دوران کودکی شخصیت کودکان شکل گرفته و هر چه می­بینند و می­شنوند همانند نقشی که بر روی سنگ حک می­شود، تا آخر عمر همراهشان خواهد بود. روی همین اساس در دین مبین اسلام آمده است که وقتی فرزندتان به دنیا آمد در گوش راستش اذان بگویید و در گوش چپش اقامه. همچنین می­فرمایند: اگر پدر و مادر در حضور نوزاد خود عمل زناشویی انجام دهند و نوزاد آنها را ببیند یا اینکه صدایشان را بشنود، راه رسیدن به رستگاری را به روی فرزندشان مشکل­تر کرده­اند.



[ دوشنبه 89/12/9 ] [ 6:15 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / بازی های رایانه ای

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

بازیهای رایانه­ ای

بازیهای رایانه­ای از بازیهایی است که فرزندان ما با آنها درگیر هستند.   

کارشناسان بر این باروند که این بازیها موجب بالا رفتن مهارت و قدرت عکس العمل کارهای کودک می­شود.       

اما اعتیاد به این بازیها و نیز بی دقتی در انتخاب نوع بازی، می­تواند مشکلات فراوانی را پیش روی فرزندانمان قرار دهد.

دنیای غرب برای سیطره یافتن بر کشورهای مختلف و استعمار آنها، از راههای مختلفی استفاده می­کند. یکی از آن راه­ها تسلط بر افکار مردم آن کشورها است. وقتی مردم کشوری مانند غربیها فکر کردند و مانند آنها زندگی کردند در واقع کشود خود را دو دسته تقدیم آنها کرده و اختیار کار خود را به آنها سپرده­اند. یکی از ابزارهای غرب برای تسلط بر نسل جوان و مخصوصا کودکان ما طراحی و ساخت بازی­های رایانه­ای است. پیام برخی از این بازی­ها، بدن قرار است:

وقتی فرزندان ما بر بازی مسلط شده و هر کس و هر چیزی که جلو روی آنها قرار دارد، می­کشند و از بین می­برند، جا دارد این سؤال را مطرح کنیم که چرا فرزندان ما اقدام به این کشتار می­کنند؟! بازی کامپیوتری در واقع هدف از کشتار را خودش مشخص می­کند. هدف از کشتار گرفتن امتیاز و رفتن به مرحله­ی بعدی است. یعنی بکشید تا بالا بروید. اگر در مسیر موفقیت گام برمی­دارید، هر شخص، فکر و اندیشه­ای که جلو روی شما قرار گرفت آن را کنار بزنید و در انجام این کار حتی لحظه­ای هم تأمل نکنید!

در زمان جنگ تحمیلی بچه­ها تفنگی در دست می­گرفتند و به اصطلاح جنگ بازی می­کردند. آنها خود را در جبهه­ی اسلام و ایران می­دیدند و دشمن فرضی خود را در جبهه­ی کفر و نفاق. بعد هم به او حمله می­کردند تا باطل را از بین ببرند و اسلام را به پیروزی برسانند. اما در بازی­های کامپیوتری فرزندان ما سرباز آمریکایی هستند و در لباس آنها می­جنگند. حال با که می­جنگند؟! با هر کسی که مقابل آنها بایستد! به عبارت دیگر در برخی از بازی­های کامپیوتری فرزندان ما مقابل فرهنگ اسلامی، ایرانی ما قرار می­گیرند و سعی دارند آن را از بین ببرند تا به امتیاز بالاتری دست یابند. توجه داشته باشیم که چنین فاجعه­ای را در برخی از اسباب بازی­های جنگی که منقش به آرمهای ارتش آمریکاست هم می­توان مشاهد کرد!  

برخی از طراحان بازی­های کامپیوتری پا را فراتر گذاشته و در خود بازی نمادهای اسلامی را مقابل فرندان ما قرار می­دهند تا آنها راهدف قرار دهیم. تکرار این کارها در فرزندان ما موجب می­شود تا در دنیای واقعی هم خود را مقابل دین و اسلام ببینند و سعی کنند با آن مبازره کنند.

فرزندان ما در دنیای مجازی بازی­های رایانه­ای، هر دستوری بدهند اجرا می­شود و کسی نمی­تواند از اجرای دستور آنها تمرد کند. اعتیاد به این بازی­ها موجب می­شود تا فرزندان ما به تدریج از دنیای واقعی فاصله گرفته و غرق در دنیای مجازی شوند. آنها گمان می­کنند در دنیای واقعی هم باید همان اتفاق بیفتد و هر دستوری که می­دهند و هر تصمیمی که می­گیرند باید اجرا شود. این مسأله موجب می­شود تا فرزندان ما دچار توهم و در نتیجه تعارض شوند، و دست آخر که با مشکلات زندگی مواجه شدند، مبتلا به دست پاچه­گی و افسردگی شوند.

بازیهای کامپیوتری به جای اینکه بچه­ها را وارد دنیای عقل و خرد کند، در عالم توهّم و خیال نگاه می­دارد. در این صورت کاملا سطحی نگر شده و مبتلا به احساسات نا به جا می­گردند.

توجه داشته باشیم که تنها عامل اصلی برای پذیرش دین در وجود بشر، عقل و خرد است و بزرگترین خیانت دنیای غرب به بشریت، تضعیف قوه­ی تعقل، و تقویت قوه­ی توهّم در آنهاست. روی همین اساس است که می­بینیم برخی از بچه­ها به طور مرموزی دین گریز شده و از اطاعت دستورات الهی سر باز می­زنند.

جذابیت این بازی­ها از یک طرف و یکه تازی بازی­کن از طرف دیگر، موجب می­شود تا فرزندان ما بازی­های رایانه­ای را به بازی با همسالان خود ترجیح دهند و از مزایای بسیار زیاد بازی با همسالان خود محروم شوند.   

تکبر و خودمحوری، انزوای اجتماعی، عدم تحرک و تنبلی، از بین رفتن احترام به بزرگترها، خشونت و عصبیت، زورگویی و انحصار طلبی و رعایت نکردن حریم های اجتماعی از دیگر زیانهای اعتیاد به بازی­های رایانه­ای است.



[ یکشنبه 89/12/8 ] [ 8:3 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / با لجاجتهای کودکان چگونه برخورد کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

با لجاجتهای کودکان چگونه برخورد کنیم

گاهی در کوچه و خیابان و حتی مهمانیها، با بچه­هایی مواجه می­شویم که برای رسیدن به خواسته­های خود به شدّت گریه و زاری راه می­اندازند و با فریاد زدن و نشستن بر روی زمین و حتی کوبیدن سر خود به دیوار، سعی می­کنند تا والدین را تسلیم خود کرده، به خواسته­های خود نائل شوند. این رفتار کودک نشان دهنده­ی اشتباهات تربیتی والدین می­باشد که به برخی از آنها اشاره می­شود: 

     1. وقتی کودک ما خواسته­های منطقی خود را مطرح می­کند، سعی کنیم در اوّلین فرصت ممکن، به خواسته­­ی او رسیدگی کنیم. به عنوان مثال وقتی کودک سه ساله از مادر تقاضای آب می­کند، مادر باید بلافاصله همه­ی کارهای خود را زمین گذاشته و آب را در اختیارش قرار دهد. ممکن است مادر بگوید: «ده دقیقه صبر کن تا آب بیاورم!» اما توجه ندارد که مرور زمان برای کودکان بسیار کندتر از بزرگترهاست، و نمی­توان انتظار داشت که کودک بتواند ده دقیقه صبر کند و چیزی نگوید.

     2. اگر به این نوع خواسته­ها به سرعت رسیدگی نشود، کودک به تدریج صدای خود را بلند و بلندتر خواهد کرد تا زودتر به خواسته­اش برسد. در نهایت هم والدنی مجبور می­شوند خواسته­اش را برآورده کنند. وقتی والدین اینگونه رفتار کردند کودک، برای ابراز نیازهای بعدی خود تصمیم می­گیردبه جای آن که با آرامش خواسته­اش را مطرح کرده و به تدریج صدای خود را بلندترکند؛ از همان ابتدا میان­بر رفته و با صدای بلند، خواسته­اش را مطرح نماید!

     3. اگر کودک ما خواسته­ی نا به جایی را مطرح کرد و از ما انتظار داشت تا خواسته­اش را برآورده کنیم، به هیچ وجه تسلیم اصرار او نشده و خواسته­اش را برآورده نکنیم. بلکه با صبر وحوصله با او بگوییم: «عزیزم! این چیزی که شما می­خواهی من نمی­توانم انجام دهم. پس اصرار هم نکن!». وقتی کودک ما مطمئن شد که به هیچ وجه حاضر به برآورده کردن حاجتش نیستیم، بعد از مدّتی کلنجار رفتن با خود، خسته می­شود و دیگر چنین خواسته­ای را مطرح نمی­کند.

     4. اگر برخی از مواقع ـ هر چند به بهانه­ی تشویق ـ تسلیم خواسته­های غیر منطقی او شدیم در می­یابد که می­تواند با اصرار و خواهش، و یا حتی با گریه و خودزنی، در والدین خود نفوذ کرده و به خواسته­اش برسد. لذا کماکان به لجاجت خود ادامه می­دهد.  

تذکر (1) : استفاده از تنبیه بدنی در چنین مواقعی بسیار مضر است. متأسفانه برخی از والدین که در عمل به مسائل ذکر شده کوتاهی می­کنند، جهت کنترل رفتار فرزندانشان، دست به تنبیه بدنی زده و به شدت او را کتک می­زنند. چنین رفتاری علاوه بر آن که کودک را لجوج­تر می­کند، موجب تضعیف عزت نفس او هم می­شود. 

تذکر (2) : گاهی اوقات علت این­گونه رفتارها در کودکان، ارتباطی با تربیت والدین ندارد؛ بلکه صرفا ریشه­ی آن در مشکل بیش فعالی کودک است. به همین دلیل والدین باید به محض مشاهده­ی علائم این مشکل، به روانپزشک مراجعه کرده و مشکل او را حل کنند. 

 

 



[ سه شنبه 89/12/3 ] [ 7:18 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / بازیهای مشارکتی و رقابتی

  بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

بازی های مشارکتی و رقابتی

بازیهای گروهی فرزندان ما به دو گروه بازیهای «مشارکتی» و «رقابتی» تقسیم می­شوند. با توجه به این که فرزندان ما در زندگی خود گاهی با دیگران مشارکت دارند و گاهی هم رقابت دارند؛ ضروری است تا جهت آمادگی برای ورود به این دو حوزه، از هر دو نوع بازی بهره­مند شوند. در بازیهای مشارکتی فرزندان ما می­آموزند تا برای رسیدن به هدف واحد با دیگران تعامل دوستانه داشته باشند. می­آموزند تا نقش خود را به خوبی ایفا کرده و برای نقش دیگران هم احترام قائل شوند. فرزندان ما می­آموزند که موفقیت دیگران، موفقیت آنهاست و باید علاوه بر انجام مسئولیت خود، به دیگران هم کمک کنند تا مسئولیتهایشان را به خوبی انجام دهند. غفلت از این بازی­ها ممکن است موجب ­شود فرزندانمان در تعاملات اجتماعی خود دچار مشکل شوند و به جای آنکه همراه خوبی برای همکاران خود باشند، مانع تلاش آنها شده و راه موفقیت آنها را ببندند. در بازی­های رقابتی هم حس اعتماد به نفس در فرزندانمان تقویت می­شود و آنها می­آموزند تا رفتار صحیحی در برابر شکست و پیروزی داشته باشند و در مواجهه با هر یکی ازآنها از حالت تعادل رفتاری خارج نشوند. اگر فرزندان ما تحمل پیروزی را نداشته باشند با یک پیروزی خود را گم کرده و متکبرانه طرف مقابل را به تمسخر بگیرند. اگر هم فرزندان ما تمحل شکست را نداشته باشند، با یک شکست افسرده و ناامید شده و خود را تحقیر شده می­پندارند. به همین دلیل از رقابت با دیگران دوری می­کنند و خود را از بسیاری از موقعیتهای اجتماعی محروم می­کنند.

توجه: متأسفانه در کشور ما اغلب بازی­ها، بازی­های رقابتی است و فرزندانمان تا حدود زیادی نسبت به بازی­های مشارکتی بیگانه هستند. به همین دلیل وظیفه­ی ماست تا فرزندان خود را با بازی­های مشارکتی بیشتر آشنا کنیم و آنها را ترغیب نماییم تا با آن بازی­ها بیشتر انس بگیرند. ما می­توانیم با کمی دقت، بازیهای رقابتی را تبدیل به بازی­های مشارکتی کنیم. به عنوان مثال برای بازی­های رقابتی می­توانیم تعدادی سیب یا پرتقال را در یک طرف اتاق بگذاریم و به یچه­ها بگوییم یکی یکی سیبها را به آن طرف اتاق ببرند و توی زنبیل بیندازند. در انتها هم هر کس سیب بیشتری برد، به عنوان برنده­ی بازی معرفی می­شود. طریقه­ی مشارکتی کردن این بازی آن است که یک زنبیل مشترک برای آنها بگذاریم و بگوییم اگر در مدت سه دقیقه همه­ی سیبها را درون زنبیل ریختید، هر دو برنده هستند.          

 



[ جمعه 89/11/22 ] [ 6:58 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / به همه ی خواسته های فرزندانمان پاسخ مثبت ندهیم

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

به همه ی خواسته های فرزندانمان پاسخ مثبت ندهیم

توجه دقیق به خواسته­های فرزندانمان، نشانه­ی عمق محبت ما به آنهاست. وقتی فرزندان ما به چیزی نیاز دارند و ما با طیب نفس آن را در اختیارشان قرار می­دهیم، در واقع به آنها شخصیت داده و تکریمشان کرده­ ایم . به همین جهت است که آنها از این رفتار ما به خود می­بالند و احساس غرور می­کنند.

 باید دقت داشته باشیم که وقتی فرزندانمان خواسته­هایی دارند، با بی اعتنایی از کنار خواسته­های آنها نگذریم. بلکه اگر خواسته­ی آنها را منطقی دیدیم در اسرع وقت خواسته­هایشان را اجابت کنیم و بدون دلیل آن را به تأخیر نیندازیم. اما اگر خواسته­های آنها غیر منطقی یا زیاده خواخانه بود، به هیچ وجه آن را نپذیریم و تسلیم فشارهای آنها نشویم. والدینی که به راحتی تسلیم فشارهای کودکان خود شده و به این خواسته­ها جواب مثبت می­دهند، صدماتی به فرزندانشان وارد می­سازند که ذیلا به برخی از آنها اشاره می­شود:

1) موجب می­شود تا به تدریج کودکانمان از تعادل رفتاری خارج شده و گمان کنند که ما باید گوش به فرمانشان باشیم و هر دستوری که دادند بدون چون و چرا اجرا کنیم! چنین فرزندانی در واقع احترامی به خواسته­های دیگران قائل نیستند و با افتادن در دام خودخواهی و تکبّر، حاضرند به هر قیمتی که شده به خواسته­های خود برسند. هر چند که به قیمت آزار و اذیت دیگران تمام شود.

2) اگر هر چه فرزندانمان خواستند بدون توجه به معقول بودن یا نبودن آن برایشان تهیه کردیم در واقع نیروی «نه» گفتن به خواسته­های نفسانی را از او گرفته­ایم. فرزندان ما همواره در دوراهی عقل و هوای نفس خود قرار خواهند گرفت. این کار موجب می­شود تا همواره در ستیز بین عقل و نفس، خواسته­ها­ی نفسانی خود را برگزینند و خود را در معرض انحراف و تباهی قرار دهند. افتادن در دام اعتیاد و تن دادن به دوستی­های خیابانی از جمله انحرافهایی است که ممکن است دچار آن شوند.   

3) اگر از هم اکنون در مقابل این گونه خواسته­های فرزندانمان نایستیم و بخواهیم توقعات آنها را برآورده کنیم؛ وقتی وارد جامعه شده و با مشکلات و ناکامیهای آن مواجه شدند دیگر توانی برای تحمل ناکامیهای آن ندارند و خیلی زود تسلیم مشکلات خواهند شد. به همین دلیل از مواجهه با مشکلات زندگی شانه خالی می­کنند و انتظار دارند اینجا هم والدین جاده سافکن زندگی آنها باشند.

 4) چنین فرزندی در تصمیم بسیار مهم زندگی از جمله ازدواج هم دچار مشکل خواهند شد. اگر چشمشان به کسی بیفتد و به او علاقمند شوند، پاهای خود را داخل یک کفش می­کنند که الا و لا بد باید به او ازدواج کنند و حتی حاضر نیستند به حرف کسی گوش بدهند. وقتی هم احساس کردند با همسرشان مشکل دارند، اولین گزینه­ای که به نظر مبارکشان می­رسد طلاق و جدایی است! او گمان می­کند که انتخاب همسر، همانند خرید عروسک و ماشین است که وقتی خواست بلافاصله برایش فراهم شود و وقتی با مشکل مواجه شد آن را دور بیندازد و یکی دیگر انتخاب نماید!     

لینک یادداشت در خبرگزاری یزد فردا http://www.yazdfarda.com/news/30299.html



[ چهارشنبه 89/11/20 ] [ 3:59 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / با کوکان خود بازی کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

با کودکان خود بازی کنیم

بازی لازمه­ی دوران کودکی و شکوفا کننده­ی استعدادهای کودک ماست. بازی باعث می­شود که کودک ما خلاقیت بهتری پیدا کند و در حین بازی علاوه بر شناخت محیط اطراف خود، طریقه­ی تعامل با دیگران و استفاده­ی صحیح از وسایل زندگی را هم فرا می­گیرد. ضرورت بازی در دوران کودکی تا حدی است که حتی ائمه­ی معصومین (علیهم­السلام) که از هرگونه عیب و نقص منزّه بوده و در میان مخلوقات از جهت کمالات وجودی، همتایی ندارند در دوران کودکی خود، مشغول به بازی هم می­شدند.  

برخی از فواید بازی با کودک

1) بهانه­ای برای برقراری ارتباط صمیمانه با کودک: برای برقراری ارتباط صمیمانه با کودکانمان باید به دنبال راهی باشیم تا ضمن حفظ اقتدار رفتاری خود در مقابل فرزند، از جایگاه خود قدری پایین­تر بیاییم تا کودکانمان در کنار ما احساس راحتی کنند و ما را دوستی صمیمی و مهربان برای خود ببینند. بازی بهترین بهانه برای برقراری این ارتباط صمیمانه است. وقتی فرزندانمان ببینند که ما هم وارد عالم کودکانه­ی آنها شده­ایم و برای فضای تخیلی آنها ارزش قائلیم، متقابلا آنها هم این محبت ما را پاسخ می­گویند و سعی می­کنند مطیع ما باشند. 

2) بستری مناسب برای کشف اخلاق درونی کودک و آموزش اصول اخلاقی به او: هنگام بازی ممکن است فرزندان ما هیجان زده شده و رفتارهای ناپسندی از خود نشان دهند. رفتاهایی چون تمسخر دیگران، دروغ و کلک بازی. این رفتارها، رفتارهایی نیست که در بازی شکل بگیرند. بلکه بازی موجب بروز و کشف اخلاق درونی فرزندانمان است. اگر کودکان ما اهل دروغ باشند، حین بازی آن را نشان می­دهند. اگر خودخواه و خود محور باشند، حین بازی سعی دارند همیشه حق را به خود بدهند و حق دیگران را نپذیرند. اگر با فرزندانمان بازی کنیم، به راحتی می­توانیم به آنها تذکر بدهیم تا حین بازی اصول اخلاقی را رعایت کنند.

3)  شکل دهی فرهنگ مسئولیت پذیری کودک: فرهنگ تعامل صحیح و عادلانه با دیگران و طریقه­ی انجام صحیح مسئولیتهای کاری، فردی و اجتماعی در فضای بازی شکل می­گیرد؛ همانگونه که فرهنگ بی عدالتی و خودمحوری هم می­تواند ریشه در نوع بازی­های کودکانمان داشته باشد. وقتی کودکان ما بیاموزند در بازی راستگو باشند هر چند که به ضررشان تمام شود، وقتی بیاموزند با دیگران با عدالت و انصاف رفتار کنند. وقتی بیاموزند در حین بازی به کسی توهین نکنند. وقتی بیاموزند که حین بازی به مسئولیت خود عمل کنند و وقتی خود را مقیّد به قوانین بازی کنند؛ در این صورت متخلق به اخلاق حسنه شده و می­آموزند که در سائر شئون زندگی خود هم اینگونه رفتار کنند.

تذ­کر   

توان جسمی و فکری کودکان ما بسیار پایین­تر از ماست. به همین دلیل اگر بخواهیم در بازی با آنها توان جسمی و فکری خود را به رخشان بکشیم، گذشته از آن که لذت بازی کودکانه را از آنها می­گیریم، اعتماد به نفس آنها را هم تضعیف کرده­ایم. به همین دلیل باید مراقب باشیم که در بازی با کودکانمان همیشه خود را قهرمان میدان نبینیم. بلکه گاهی هم به آنها فرصت بدهیم تا ما را شکست بدهند و احساس پیروزی کنند. حتّی اگر سؤال و معمّایی از ما پرسیدند، به جای آن که سریع به سؤالش جواب داده و بگوییم سؤالش خیلی ساده بود! در جواب داد ن به سؤالش قدری تأمل کنیم و بعد طوری جواب سؤال را بگوییم که احساس کند نه تنها سؤالش مهم بوده بلکه ما هم از یافتن پاسخ سؤال او خوشحال شده­ و احساس خوبی داریم.

لینک یادداشت در خبرگزاری : http://www.yazdfarda.com/news/31423.html



[ سه شنبه 89/11/19 ] [ 2:38 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / مسئولیت پذیری کودک

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

مسئولیت پذیری کودک

سرتاسر زندگی ما آمیخته با مسئولیتهایی است که در قبال پروردگار عالم و دیگران داریم. فرزندان ما باید بیاموزند در زندگی خود مسئولیت پذیر باشند تا از عهده­ی این مسئولیتها به در آیند. اگر ما در تربیت فرزندانمان کوتاهی کنیم و آنها را مسئولیت پذیر بار نیاوریم، کودکانمان در آینده نه می­توانند وظیفه­ی بندگی خود را انجام دهند و نه می­توانند به دیگر وظایف فردی، خانوادگی و اجتماعی خود عمل کنند. 

ذکر چند نکته:

1) اگر در محبت به فرزندانمان زیاده روی کرده و اجازه ندهیم روی پای خود بایستند، به حس مسئولیت پذیری در آنها لطمه­ی شدیدی وارد کرده­ایم. پرنده­ای که به صورت غریزی مسئولیت پرورش جوجه­ی خود را به عهده می­گیرد، تمام توان خود را به کار می­گیرد تا از آنها مراقبت کامل داشته باشد. این پدر و مادر مهربان که تمام وقت خود را صرف غذا دادن به جوجه­های خود می­نمایند، وقتی احساس می­کنند وقت آن رسیده که آنها مستقل باشند و روی پای خود بایستند، آنها را از آشیانه به بیرون انداخته تا پرواز کنند و خود در جستجوی غذا برآیند. برخی از والدین تا این حد هم بینش صحیحی در مورد فرزندانشان ندارند و بر این گمانند که کودکانشان تا آخر عمر باید وابسته بمانند.

2) ما باید به تدریج و با در نظر گرفتن توانمندی فرزندانمان، کارهایشان را به خودشان واگذار کنیم. پوشیدن لباس و جوراب، مرتب کردن کمد، جمع آوری وسایل شخصی و اسباب بازیها از کارهایی هستند که باید به فرزندانمان بیاموزیم و به تدریج به آنها واگزار نماییم.    

3) مسئولیتهایی که انجام آن دقت خاصی می­طلبد، به یکباره به فرزندانمان نسپاریم. ممکن است کودکان ما گمان کنند آنها را دوست نداریم و این کار ما به خاطر بی­توجهی ماست.   

4) وقتی کاری را به فرزندانمان سپردیم، بر حسن انجام آن نظارت داشته باشیم تا آن را به بهترین وجه ممکن انجام دهد. اگر کودکانمان، ما را ناظر بر انجام وظایف خود نبینند، ممکن است در انجام آنها کوتاهی کرده و عادت کنند مسئولیتهای خود را به صورت ناقص انجام دهند.

5) اگر فرزندانمان در انجام وظایفشان کوتاهی کردند، به آنها تذکر دهیم و اجازه ندهیم دوباره چنین کاری انجام دهند. 

6) دقت داشته باشیم که برای انجام مسئولیتهای فرزندانمان به آنها پاداش ندهیم. اگر چنین کاری انجام دهیم کودکان ما به جای عادت به مسئولیت پذیری، مشتاق گرفتن پاداش می­شوند.   

7) وقتی فرزندانمان مسئولیت خود را به صورت کامل انجام ندادند، از خودشمان بخواهیم کارشان را تکمیل کنند و هرگز به جای آنها کارشان را به اتمام نرسانیم. 

8) برخی از والدین با اذعان به واگذاری مسئولیت به فرزندانشان، خیلی دیر اقدام به این کار می­کنند. آنها با این توجیه که فرزندانشان هنوز آمادگی انجام مسئولیتهای خود را ندارند، همچنان کارهایش را انجام می­دهند. توجه داشته باشیم که اگر طریقه­ی پوشیدن لباس را در شش سالگی به فرزندانمان نیاموزیم، آموختن این کار در نه سالگی هیچ فایده­ای نخواهد داشت و نمی­تواند او را به سوی مسئولیت پذیری سوق دهد. اگر مرتب کردن وسایل شخصی را از همان زمان طفولیت که گوش به فرمان ماست به او نیاموزیم، دیگر نمی­توانیم به راحتی او را قانع به انجام مسئولیتهایش نماییم.  

9) هر یک از زن و شوهر در قبال خانه و خانواده­ی خود مسئولیت دارند و باید مسئولیت خود را به بهترین وجه ممکن ایفا کنند. وقتی حضرت علی (علیه­السلام) با حضرت زهرا (سلام­الله­علیها) ازدواج کرد، پیامبر اکرم (صلی­الله­علیه­وآله) این مسئولیتها را بین آنها تقسیم کردند. در این تقسیم بندی کارهای بیرون از منزل را به دامادشان و کارهای داخل خانه را به دخترشان سپردند. ما هم باید فرزندانمان را به گونه­ای تربیت کنیم که با مسئولیتهای اصلی خود آشنا باشند و بتوانند به نحو شایسته آن را انجام دهند. به همین دلیل فرزندان خود را متوجه وظیفه­ی اصلی خود کرده و آنها را طوری تربیت کنیم که آمادگی لازم برای انجام این وظایف را داشته باشند. به تدریج کودکانمان را با مسئولیتهایی که در آینده با آن مواجه می­شوند آشنا کنیم تا هنگام برخورد با این مسئولیتها با آن بیگانه نباشند. به گونه­ای با فرزندانمان رفتار کنیم که دخترهای ما قبل از ازدواج کدبانویی با تجربه برای خانه باشند و پسرهای ما هم بتوانند از عهده­ی کارهای بیرون از خانه برآیند.

 10) فرزندان ما در مسئولیتهایی که در زندگی آینده­ی خود به عهده می­گیرند تا حد زیادی والدین را الگوی رفتاری خود قرار می­دهند. از طرفی در برخی از خانواده­ها بنا بر دلیل خاصی جای مسئولیتهای زن و مرد عوض شده یا اینکه زن و مرد در حوزه­ی مسئولیتهای یکدیگر ورود پیدا کرده­اند. به عنوان مثال در خانه­ای که مادر در کنار پدر کار می­کند، طبیعی است که پدر هم متقابلا نیمی از کارهای خانه را انجام دهد. یا در خانه­ای که پدر فوت کرده یا قدرت کار کردن ندارد، ممکن است مادر مجبور باشد علاوه بر انجام وظیفه­ی مادری، کارهای بیرون از خانه را هم به عهده گیرد. وقتی فرزندان ما در چنین خانه­ای رشد کنند، ممکن است تصور کنند این وظیفه­ی همسرشان است که همه­ی این کارها را انجام دهد. چنین تصوری می­تواند زمینه­ی اختلافات خانوادگی و ظلم به همسر را فراهم آورد. روی همین اساس ضرورت دارد چنین والدینی فرزندانشان را کاملا توجیه کرده و وظایف عرفی و طبیعی را به آنها یاد آور شوند و حتی به مرور از آنها بخواند تا برخی از آن وظایف را انجام دهند. (تذکر: درست است که هر یک از زن و مرد وظایفی دارند؛ اما این مطلب بدان معنا نیست که اعتنایی به وظیفه­ی طرف مقابل نداشته باشه و با او همکاری نداشته باشند. لذا وقتی مرد وارد خانه می­شود، پسندیده است که تا حد امکان کمک کار همسر خود بوده و در انجام وظایف منزل او را یاری رساند)    



[ دوشنبه 89/11/18 ] [ 3:43 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

تربیت کودک / واکسیناسیون عقیدتی کودک

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

واکسیناسیون عقیدتی کودک  

فرزندان ما در آینده با سؤالات و چالشهایی مواجه می­شوند که بی­توجهی به این مسأله موجب بروز صدماتی جدی در عقاید آنها خواهد شد. فرزندان ما از یک سو با شبهات برنامه­ریزی شده­ی دشمنان اسلام و انقلاب مواجهند و از سوی دیگر با عدّه­ای ضعیف الإیمان و خود رأی که نماز، روزه، حجاب و سایر نمادهای اسلامی آنها را به تمسخر می­گیرند. 

پر واضح است که والدین دلسوز قبل از آن که فرزندشان مبتلا به بیماری شود به دنبال واکسینه کردن او هستند. متأسفانه بیشتر والدین از روی غفلت و ناآگاهی در واکسینه کردن عقیدتی کودک خود کوتاهی می­کنند و زمانی چشم باز می­کنند که کودکان خود را در دام عقاید و رفتاهای انحرافی و بعضا جبران ناپذیر می­بینند. فرزندان ما نور چشمی­های ما و میوه­ی زندگی ما هستند. روا نیست آنها را به حال خود واگذاریم تا طعمه­ی شیرینی برای منحرفان و از خدا بی­خبران باشند. امیرالمؤمنین (علیه­السلام) در نامه­ی 31 نهج البلاغه که نامه­ای نمادین برای تربیت فرزند است، به ما می­آموزند تا قبل از آن که این شیادان و دغلبازان، عقاید فرزندان ما را متزلزل کنند وارد عمل شده و بنای عقاید آنها را محکم کنیم.

برای این که بتوانیم نقش خود را در این میان به خوبی ادا کنیم باید با چالشهایی که فرا روی فرزندانمان خواهد بود آشنا شویم و با توجه به آن کودکانمان را راهنمایی کنیم. اینجاست که یکی از مصادیق کلام نورانی حضرت امیرالمؤمنین (علیه­السلام) روشن می­شود که می­فرمایند: «در تربیت فرزندانتان بر تعلیم آداب و رسوم خود اکتفا نکنید؛ چرا آنها در زمانی غیر از زمان شما زندگی خواند کرد».[1]     

فرزندان ما ممکن است به خاطر، نماز، حجاب و در یک کلام به خاطر اعتقادات و تدین خود مورد تمسخر دیگران قرار گیرند. اگر از قبل آنها را آماده نکرده باشیم امکان دارد به تدریج تحت تأثیر قرار گرفته و منفعلانه از عقاید پاک خود دست بردارند. قبل از بیان راه­کار عملی برای واکسینه کردن فرزندانمان، خوب است به چند نمونه­ی عینی از این مشکلات توجه کنیم. مشکلاتی که ریشه­ی بسیاری از آنها را در بی توجهی والدین در واکسینه کردن فرزندان خود می­توان جستجو کرد.   

1)  دختری محجبه و متدین دارم. متأسفانه مدتی است که گریه می­کند و می­گوید دیگر چادر نمی­پوشم. وقتی علت آن را جویا شدم، دیدم چند نفر از همکلاسی­هایش او را دوره کرده و حجابش را به تمسخر گرفته­اند.

2)  پسری بیست ساله دارم که به تازگی وارد دانشگاه شده است. متأسفانه هم اطاقیهای او اهل نماز نیستند و با فلسفه­بافی نماز را برای او به عنوان نماد عقب ماندگی و تحجّر معرفی کرده­اند! وقتی فرزندم از تحقیر آنها سخن گفت، به او گفتم دور از چشم آنها نمازش را بخواند! پسرم به تدریج منفعل شد و در خوابگاه نمازش را ترک کرد. حالا هم کار به جایی رسیده که وقتی به خانه می­آید می­بیند می­بینم اهمیت چندانی برای نماز قائل نیست و در جواب ما که او را تشویق به نماز می­کنیم می­گوید: شما کاری به کار من نداشته باشید. خودم می­دانم چه کار کنم!

3)  فرزندم از وقتی وارد دانشگاه شده، به کلی عوض شده. او نه تنها نماز نمی­خواند، بلکه اعتقادات ما را هم به تمسخر می­گیرد و می­گوید: شما که این همه نماز خواندید کجا را گرفتید که من بخواهم با نماز خواندن به آنجا برسم. هر چه از فلسفه و اهمیت نماز می­گوییم در جواب می­گوید اینها همه دروغ است و من هیچ اعتقادی به این حرفها ندارم. بدون نماز و روزه هم می­شود با خدا ارتباط داشت! 

4)  مدتی است که دخترم در اینترنت با سایتهایی آشنا شده و با خواندن مطالب آن عقایدش از این رو به آن رو شده است. او می­گوید: مگر شما بهشت و جهنم را دیده­اید؟! چه کسی گفته بهشت و جهنم وجود دارد. بهشت و جهنم ما همین زندگی دنیایی است. اگر از زندگی لذت ببریم در واقع زندگی بهشت است و اگر در زندگی سختی بکشیم در واقع توی جهنم هستیم!

5)  پسرم اهل نماز بود اما به خاطر مشکل بی­کاری همه­ی اعتقادات خود را از دست داده و اعتنایی هم به نصیحتهای ما ندارد. می­گوید اگر خدایی وجود داشت من این همه مشکل نداشتم!

6)  دخترم می­گوید اگر نماز و حجاب من نزد خداوند ارزش داشت، وضع مالیم از بی نمازها و بدحجابها بهتر بود. دخترهایی را می­شناسم که هر گناهی را انجام می­دهند، اما مشکل مالی ندارند. پس همان بهتر که من هم مثل آنها زندگی کنم. چون کسی که توی این دنیا خوش باشد معلوم است خدا دوستش دارد و در آخرت هم یقینا از اهل بهشت است. 

تذکر: مشکلاتی که ذکر شد می­تواند علل مختلفی داشته باشد. در این قسمت فقط به مهمترین علت آن که جهل علمی است رسیدگی می­شود و مابقی علتها در نوشته­های دیگر بررسی می­شوند. 

 بیان راه­کارهایی عملی برای واکسینه کردن فرزندانمان:

کودکان ما علاقه­ی زیادی به شنیدن داستان­های زیبا و جذّاب دارند. داستان­های قرآنی و داستان زندگی پیامبران خدا و ائمه­ی معصومین (علیهم­السلام) برای تربیت دینی فرزندانمان بسیار مفید و راه­گشاست. اگر بتوانیم به زوایای مختلف زندگی این بزرگواران نظاره کنیم و آن را با لحنی کودکانه به فرزندانمان انتقال دهیم، تا حد بسیار مطلوبی در حل این مشکل چاره اندیشی کرده­ایم.   

هدف قرآن کریم از نقل داستان، سرگرم کردن مردم نیست بلکه هدف قرآن کریم توجه دادن مردم به معارفی عمیق و پر محتواست. همه­ی ما با داستان اصحاب کهف آشنایی داریم، اما به ظرافتها و لطافتهای آن کمتر توجه کرده­ایم. در این قسمت به عنوان نمونه به چند مورد از پیامهای این داستان که می­توانیم با بیانی ساده به فرزندانمان انتقال دهیم اشاره می­شود:    

1)  فرزندم! اصحاب کهف گروه اندکی بودند که به خداوند ایمان آوردند و به دلیل ایمانشان در میان مردم تنها ماندند و از میان آنها رانده شدند. پس تو هم وقتی راه حق را پیدا کردی از تنهایی روندگان این راه نترس و با اطمینان به راه خود ادامه بده. اگر در مجلسی رفتی که هیچ کس اهل نماز نبود، با شجاعت نمازت را بخوان. حتی اگر کسی هم اهل حجاب نبود حجاب خود را حفظ کن.

2)  فرزندم! اصحاب کهف به دلیل ایمانشان مورد تحقیر و تمسخر مردم قرار گرفتند. پس تو هم ممکن است روزی مورد تمسخر نادانها قرار گیری. اگر چنین شد با اقتدار راه خودت را برو و ارزشی برای سخن آنها قائل نشو.

3)  فرزندم! اصحاب کهف وقتی کسی را نداشتند به خدای متعال پناه بردند و از او کمک گرفتند. پس تو هم همیشه به خدا پناه ببر و مخصوصا در مشکلات و سختی­ها او را فراموش نکن.

4)  فرزندم! اصحاب کهف در آن زمان به ظاهر تحقیر شدند، اما در واقع عزت داشتند چرا که خداوند به بندگان خوب خود عزت می­دهد و دشمنانش را ذلیل می­کند. پس تو هم وقتی خدا را داشتی بدان که عزیز هستی و بدان که دشمنان حق همیشه در ذلت و خواری هستند

5)  کسی که روی عقاید توحیدی خود بایستد و به خداوند امید ببند، لطفالهی شامل حالش خواهد شد. اصحاب کهف که پناهی جز خدا نداشتند در برابر عقاید خود ایستادگی کردند و خداند برکات معنای بیشتری شامل حالشان کرد.

6)  فرزندم! اصحاب کهف در میان مردم مال و ثروت و مقام داشتند اما وقتی رانده شدند چیزی از دنیا همراهشان نبود ودست خالی بودند؛ اما در عین حال به بزرگی و عزت رسیدند. پس تو هم مراقب باش که معیار خوشبختی و سعادت را مال دنیا ندانی. ممکن است برخی با پول و ثروت و موقعیت اجتماعی خود بخواهند تو و اعتقاداتت را تحقیر کنند، اما بدان که عزت مؤمن نزد خداوند خیلی بیشتر از این حرفهاست که در مقابل این امور از دست برود.  

بیان چند نکته:

1)  برای حل این مشکل علاوه بر ذکر مطالب حکمت آمیز، امور دیگری هم لازم است. اموری چون تقویت عزت نفس در کودک، تقویت اراده و اعتماد به نفس، محبت در حق کودک و برخی مطالب دیگری که در کتاب ذکر شد.   

2)  با توجه به این که آموختن معارف دینی از طریق داستان ماندگارتر است، می­توانیم هر از چند گاهی با یاد آوری این داستانها، معارف آن را به فرزندانمان یاد آور شویم.  

3)  قبل از آن که کودکانمان در برابر سؤالهای مغرضانه­ی دیگران قرار گیرند، آن سؤالها را از کودکمان بپرسیم و او را به گوه­ای به چالش بکشیم که هم طریقه­ی بحث کردن را بیاموزد و هم بتواند با تحقیق بیشتر جواب خوبی برای اعمال و اعتقادات دینی خود بیابد.

4)  درست است که آموختن این مطالب به فرزندانمان ضروری است، اما هرگز دچار شتابردگی نشویم. چرا که در این صورت کودکان ما خود را در معرض فشارهای تربیتی ما خواهند دید و خیلی زود از شنیدن این مطالب خسته و کسل خواهند شد.

5)  مطالب حکمت امیز و داستانها را به گونه­ای برای کودکانمان بگوییم که از شنیدن آنها لذت ببرند و با اشتیاق برای شنیدن آنها لحظه شماری کنند. اگر کودکان ما رغبتی برای شنیدن این مطالب ندارند به جای متهم کردن آنها به بازی­گوشی و تنبلی شیوه­ی گفتاری خود را عوض کنیم.

6)  کودکان ما علاقه­ی زیادی به شنیدن شعر و داستان دارند. مراقب باشیم که به جای پرکردن ذهن کودکانمان از داستانها و اشعار بی محتوا، آنها را با اشعار و داستانهای پر معنا و زیبا آشنا کنیم.

7)  برخی از اشعار و کتابهای داستانی کودکان، بر اساس فرهنگ مادی گرایانه­ی غرب تدوین شده. لذا تا جایی که امکان دارد از خرید کتابهای متفرقه ـ که معمولا رنگ و لعاب خیلی زیبایی هم دارند ـ خودداری کنیم تا کودکانمان در دام این کتابها نیفتند. البته اگر لازم شد کتاب خاصی خریداری کنیم قبل از هر چیز محتوای آن را به یک کارشناس نشان دهیم.



                        [1]     . لا تقسروا أولادکم على آدابکم فإنهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم. (شرح‏نهج‏البلاغة، ج20، ص267)‏



[ پنج شنبه 89/11/14 ] [ 5:30 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

شعاع بازتاب اعمال انسان در میان فرزندان

 بسم الله الرحمن الرحیم 

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

شعاع بازتاب اعمال انسان در میان فرزندان 

اعمالی که انسان انجام می­دهد علاوه بر آن که تعیین کننده­ی جایگاه او در عالم آخرت است، در زندگی دنیوی فرزندان و نسل او هم تأثیر گذار خواهد بود. اگر این اعمال، اعمالی صالح باشد، طبعا نسل او هم از برکات دنیوی این عمل برخوردار خواهند شد و اگر این اعمال، اعمالی ناصحیح باشند، نسل او در زندگی دنیوی، دچار زحمت و مشقت خواهند شد. 

امام صادق (علیه­السلام) از پدران خود نقل کرده است که پیامبر اکرم (صلی­الله­علیه­و­آله) فرمود: وقتی بنده­ای از بندگان صالح خداوند از دنیا می­رود، خداوند جانشین او در میان خانواده و فرزندانش خواهد شد و جای او را پر خواهد کرد، هر چند که خانواده­ی او، زشت کردار و گنه­کار باشند.[1]

شعاع بازتاب اعمال آدمی، آن قدر زیاد است که ممکن است به یک یا دو نسل هم بسنده نکند و نسل­های دور او را نیز فرا گیرد.

امام صادق (علیه­السلام) فرمود: خداوند تا هزار سال، فرزندانی را که از نسل مؤمن هستند، حفظ می­کند.[2]

نمونه­ی عینی این روایت داستان حضرت خضر با حضرت موسی (علیه­السلام) بود. وقتی این دو بزرگوار در ادامه­ی سفر خود، گرسنه و تشنه به روستایی رسیدند و از مردم آن روستا تقاضای آب و غذایی کردند، مردم از پذیرایی این دو ولی خدا استنکاف ورزیدند و آنها به ناچار در کنار دیواری به استراحت پرداختند. ناگهان حضرت خضر رو به موسای کلیم کرده و گفت: «خوب است این دیوار را تعمیر کنیم»! بعد هر دو مشغول تعمیر دیوار شدند. بعدها حضرت خضر در باب حکمت این کار فرمود: «این دیوار متعلق به دو کودک یتیم بود که پدر آنها گنجی در آن پنهان کرده بود. اگر این دیوار را به حال خود رها می­کردیم، به زودی خراب می­شد و دیگران با مشاهده­ی گنج، اموال این دو کودک را غارت می­کردند. به همین دلیل آن را تعمیر کردیم تا وقتی خودشان به سن رشد رسیدند، و برای تعمیر دیوار اقدام کردند آن ثروت به خودشان برسد». حضرت خضر در ادامه فرمود: «علت این خدمتی که به آن دو کودک کردیم آن بود که پدر آنها مرد صالحی بود». اما صادق (علیه­السلام) فرمود: منظور از پدر آنها، یکی از اجدادشان بود که هفتصد سال قبل زندگی می­کرد.[3]    

در بیانی دیگر امام صادق (علیه­السلام) برای توجه دادن به آثار و تبعات اعمال مثبت و منفی می­فرماید: زمانی که حضرت خضر آن دیوار را تعمیر کرد، خداوند متعال به حضرت موسی (علیه­السلام) چنین وحی کرد: من با فرزندان با توجه رفتار پدرانشان رفتار می­کنم. اگر رفتار والدین خوب باشد، با فرزندان آنها هم همانند رفتار پدرشان رفتار خواهم کرد و اگر رفتار والدین ظالمانه و زشت باشد، با فرزندانشان هم همانگونه رفتار خواهم کرد. (بعد فرمود:) زنا نکنید که اگر چنین کردید، همسرانتان نیز زنا خواهند کرد. (در ادامه قاعده­ای به این صورت مطرح می­فرماید:) به هر صورتی که رفتار کنید با شما هم آنگونه رفتار خواهد شد.[4]

ذکر نمونه: روزی مردی که معلوم بود خیلی عصبی و دست پاچه است، تماس گرفت و سؤالاهایی در همین باب می­پرسید. وقتی از حقیقت کار جویا شدم گفت: حقیقت این است که من با زنی زنا می­کردم. چند وقت پیش همسرم نزدم آمد و گفت می­خواهم حقیقتی را به تو بگویم چون خیلی عذاب وجدان دارم. به او گفتم اشکالی ندارد بگو! همسرم گفت: «مدتی است که یکی از مردهای فامیل با من زنا می­کند و من هم به خاطر آبرویم جرأت مقاومت نداشتم»! موضوع زنا فقط به عنوان مثال بیان شده است اگر کسی به نامحرم نگاه کند، به ناموسش نگاه خواهند کرد. اگر کسی به دیگر تعدی کند به خودش یا به جگرگوشه­هایش تعدی خواهند کرد و ...

همچنین امام صادق (علیه­السلام) فرمود: کسی که به یتیمی ظلم کند، خداوند کسی را بر او مسلط می­کند که به او یا به فرزندان و یا به فرزندان فرزندانش ظلم کند.

راوی می­گوید: اگر پدر ظلم می­کند، چرا فرزند جزای ظلم پدر را بدهد!

امام صادق (علیه­السلام) فرمود: خداوند در قرآن می­فرماید: «و باید بترسند (از مکافات عمل خود) کسانى که اگر کودکان ناتوان از خود باقى مى‏گذارند بر آنان بیم دارند، پس باید از خدا بترسند و (در حق ایتام مردم) سخن به اصلاح و درستى گویند.[5]».[6]

تذکر:

1.     یکی از حکمتهای این کار، جنبه­ی باز دارندگی آن است. یعنی خداوند به همه هشدار می­دهد که مبادا به قدرت و تمکن خود غره شوید و به دیگری ظلم کنید! چرا که حتما جزای ظلم خود را در همین دنیا خواهید دید یا شما و یا جگرگوشه­های شما. پس دست از ظلم و سرکشی بکشید.

2.     عقابی که در این آیات و روایات مطرح است، عقاب اخروی نیست، بلکه منظور سختی شرایط زندگی دنیوی است. پس خداوند متعال به خاطر گناه والدین هیچ کس را مؤاخذه نخواهد کرد. منتهی سنت خداوند بر این امر است که در تعیین نوع زندگی دنیوی افراد (که کاری با آخرت ندارد) اعمال و رفتار والدین را هم دخیل بداند.

3.     آیت الله جوادی آملی می­فرمایند: (نقل به مضمون) چنین فرزندی که به خاطر ظلم پدر خود، مورد ظلم و تعدی قرار می­گیرد، اگر خود مُنظلم و ستم پذیر نباشد و خودش با اعمال و رفتارش موجبات این ظلم را فراهم نکرده باشد، نزد خداوند متعال، مأجور است، اما اگر خود او موجب آن باشد، مأجور نیست. بنابراین، صلاح و فساد افراد، موجب تکریم و توهین به فرزندان و اعقاب آنها خواهد بود. از این رو گفته­اند: «یکرم الرجل فی ولده».[7]    

4.     حفظ ناموس اهمیت ویژه­ای برای غیرتمندان دارد. به همین دلیل اگر مردی امانتدار ناموس دیگران باشد، خداوند متعال که خود بهترین شاکر است[8]، ناموسش را از تعدّی دیگران حفظ خواهد کرد. در مقابل اگر کسی به ناموس دیگران خیانت کند و به آنها با نگاه غریزی بنگرد و یا این که خدای ناکرده قدم را فراتر نهد. خداوند ناموس او را مجبور به زنا و امثال آن نخواهد کرد، بلکه آن عصمتی که مخصوص ناموس امانتداران است، از ناموس او برمی­دارد. حال اگر ناموس او خودش اهل عفت و مراقبت نباشد، با اختیار خود مبتلا به گناه خواهد شد و اگر اهل عفّت و تقوی باشد، همچون گذشته ایمان خود را حفظ خواهد کرد و مبتلا به زنا و امثال آن نخواهد شد. همچنین این خانم در مقابل این امتحان، نزد خداوند متعال مأجور هم خواهد بود.          

5.     این بحث پرسشهای زیادی را به دنبال خواهد داشت و خواننده باید با دقت مضاعفی پیرامون حواشی آن بنگرد، تا ضمن دریافت پیام اخلاقی آن، دچار توهم جبر و رفتار خلاف عدالت در سنّت حکیمانه­ی الهی نشود. جهت تحقیق بیشتر پیرامون این بحث می­توانید به کتاب شریف ادب فنای مقربان، ج2 ص245و 246 مراجعه فرمایید. 

لینک یادداشت در خبرگزاری یزد فردا: http://www.yazdfarda.com/news/29492.html



[1]  ـ نور الثقلین ج3 ص290 ح191 [2]  ـ نور الثقلین ج3 ص289 ح187 [3]  ـ نور الثقلین ج3 ص289 ح187 [4]  ـ نور الثقلین ص287 ح177 [5]   . سوره­ی نساء، آیه­ی 9. [6] ـ نور الثقلین ج1 ص447 ح75. [7]. ادب فنای مقربان، ج2 ص247 [8]. «یا خیرَ شاکرٍ و مشکور». مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر.

 



[ شنبه 89/10/18 ] [ 10:15 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]
.::.

درباره وبلاگ



ای برادر ! پشتیبان «ولی فقیه» باش، اما پیشاپیش «ولی فقیه» بایست و تیرهای زهر آگین دشمن را که به سوی او روانه می شوند به جان خریدار شو ... تنها عافیت طلبان دنیا دوست هستند که عوام فریبانه از «ولایت» و «ولایت مداری» دم میزنند، اما در هنگامه ی فتنه ها و امتحان های سخت، پشت سر ولی فقیه سنگر می گیرند، تا دنیای خود را در خطر نبینند .

پیوندهای روزانه

سایت هم اندیشی دینی
منبــــر مکتــوب
سلمان علی (سیاسی)
طلبه پاسخگـــــو
تبدیل سال شمسی به قمری ومیلادی
سایت خبرگزاری فارس
سایت خبری رجا نیوز
سایت خبری جهان نیوز

آرشیو ماهانه

علوم قرآنـــی
نکتــه های قرآنــی
معصومین (علیهم السلام)
امیرالمؤمنین (علیه السلام)
حضرت زهرا (سلام الله علیها)
امام حسین (علیه السلام)
امام زمان (ارواحنا له الفداه)
حضرت اباالفضل (علیه السلام)
حضرت معصومه (سلام الله علیها)
نمـــــــــــــاز (راه کارها و موانع)
سلسله مباحثی پیرامون رجعت
تفسیر خطبه 222 نهج البلاغه
تفسیر خطبه 223 نهج البلاغه
ادعیه و اذکار مختلف
اخلاقی *1*
اجتمــــاعـی *1*
سیاسی
سیاسی ـ فتنــــه
راه و رسـم خواستگاری و ازدواج *1*
راه و رسـم خواستگاری و ازدواج *2*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *1*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *2*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *3*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *4*
پاسخگویی به سؤالات خانوادگی
راه نجات از عشق به جنس مخالف
پاسخگویی به سؤالات اعتقادی *1*
پاسخگویی به سؤالات اعتقادی *2*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *1*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *2*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *3*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *4*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *5*
تربیت دینی کودک *1*
تربیت دینی کودک *2*
تربیت دینی کودک *3*
تحلیلی بر برائت از جبت و طاغوت
سلسله درس هایی از معاد *1*
سلسله درس هایی از معاد *2*
سلسله درس هایی از معاد *3*
سلسله درس هایی از معاد *4*
سلسله درسهایی از کربـــلا *2*
سخنرانی کوتـاه (عمومی و دبستانی)
دانلود کتابهای مدیر وبلاگ
لطیفه، معما و مطالب خواندنی
آیین همسرداری
مناسبتهای ویژه
متفرقه
سوره کهف 1
تفسیر جامعه کبیره 2

پیوندها

شیعه در روایات اهل سنت
آیین شکوفایی / راهکارهای عملی در تربیت دینی کودک
کتاب پیوند جوان با نماز
دفاع از شیعه در روایات اهل سنت. مقدمه آیت الله خزعلی
پیوند جوان با نماز (ویرایش جدید)
آشیانه مهر (اصول و کلیدهایی از زندگی زناشویی)
سایت هم اندیشی دینی
کتاب چشمه هدایت (چیرامون امام هادی)
میزان تشیع (برسی سند زیارت عاشورا)
قالب پارسی بلاگ|قالب وبلاگ مدافعان حرم پارسی بلاگ
تور هند|لینک بیلدینگ
قیمت کرکره برقی پارکینگ|طراحی جواهر
خرید سامانه پیامک

سایت آوازک

جا لیوانی ماشین|شلف دکوری
رزرو هتل|بلوم
|فیلم
درگاه پرداخت واسط|هتل بندرعباس
هتل کیش
عکس جدید

دیگر امکانات


بازدید امروز: 62
بازدید دیروز: 93
کل بازدیدها: 2366396

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]