رونمایی از سایت :::هم اندیشی دینی::: در شب میلاد حضرت زهرا
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها
بعدد ما احاط به علمک
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها
بعدد ما احاط به علمک
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
تحلیلی بر برائت از «جبت» و «طاغوت» (قسمت چهارم)
جهت قضاوت صحیح و جامع در رابطه با این مطلب، مطالعه ی قسمت های گذشته هم لازم است.
هر چند که لعن و سبّ دشمنان دین خداوند در جای خود امری ستودنی است، اما آنچه از آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیهمالسلام) برمیآید این است که لعن و سب علنی در صورتی که موجب مفسده باشد کار ناپسند و قبیحی به شمار میرود
خدا و اولیای او، در معرض دشنام جاهلان!
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُون؛(به معبود) کسانى که غیر خدا را مىخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین براى هر امّتى عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل مىکردند، آگاه مىسازد (و پاداش و کیفر مىدهد)».[1]
در تفسیر تبیان آمده است که گروهی از مسلمانها خدایان و بتهای مشرکان را دشنام میدادند. ابوجهل گفت: ای محمد! یا دشنام به معبودهای ما را ترک میکنی و یا اینکه ما هم معبود تو را دشنام خواهیم داد. در این جا بود که این آیهی شریفه نازل شد.
در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) آمده است که اگر سبّ مؤمنین موجب تحریک دیگران شود و در نتیجه آنها هم خداوند را دشنام دهند، چنین افرادی بدون اینکه خود بفهمند، دچار شرک خفی شدهاند. [2] در روایت دیگری هم آمده است که دشنام دادن به ولی خدا، همانند دشنام دادن به خدای متعال است. یعنی لعن و سبّ نباید به گونهای باشد که تحریک کنندهی افراد جاهل و نادان، در دشنان دادن به اولیای الهی باشد؛ «مَنْ سَبَّ وَلِیَّ اللَّهِ فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ». [3] در اصول کافی شخصی که خدا واولیای الهی را در معرض دشنام قرار میدهد، از ظالمترین افراد معرفی شده است. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «برحذر باشید از دشنام دادن به دشمنان خدا، در هر جایی که صدای شما را بشنوند، تا مبادا آنان از روی عداوت و نادانی به خداوند دشنام دهند. برای شما شایسته است که کیفیت و محدودهی سبّ آنها به خاطر خدا را بیاموزید. همانا کسی که اولیای الهی را دشنام دهد، کارش به دشنام خداوند کشیده میشود. نزد خداوند چه کسی ظالمتر است از شخصی که خدا و اولیای او را در معرض دشنام قرار دهد. پس آرمش و سکون داشته باشید و شتابزده عمل نکنید. مطیع امر خداوند باشید و لا حول و لا قوه الا بالله؛... وَ مَنْ أظْلَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِمَّنِ اسْتَسَبَّ لِلَّهِ وَ لِأوْلِیَاءِ اللَّه ...»[4]
در روایت مهمی امام صادق (علیهالسلام) چنین شخصی را مورد لعن خود قرار دادند. مرحوم شیخ صدوق میگوید: به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردند: «إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أعْدَائِکُمْ وَ یَسُمّیهِمْ فَقَالَ (علیهالسلام): مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَرَّضَ بِنَا…؛ما در مسجد شخصی را دیدیم که آشکارا و با بردن نام، دشمنان شما را سبّ میکرد. امام (با ناراحتی) فرمودند: چیست بر او؟! خداوند لعنتش کند که به ما تعرّض کرد! (یعنی: این شخص با این عمل چه چیز بدست میآورد، غیر از این که باعث شود آنها هم مقابله به مثل کرده و ما را لعن کنند؟!).» [5]
امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: خداوند به موسی (علیهالسلام) چنین فرمود: «سرّ پنهان مرا در نهان خود کتمان کن و با دشمنان من و خودت آشکارا مدارا کن.» آنگاه فرمود: «وَ لَا تَسْتَسِبَّ لِی عِنْدَهُمْ بِإِظْهَارِکَ مَکْنُونَ سِرِّی فَتَشْرَکَ عَدُوِّی وَ عَدُوَّکَ فِی سَبِّی؛با علنی کردن اسرارم، مرا در معرض دشنام دشمنان من و خودت قرار مده؛ چرا که در غیر این صورت، تو هم شریک آنها در این سبّ شدهای!»[6]
بسته شدن راه هدایت!
گاهی اوقات «سبّ» و «لعن» موجب میشود تا در جامعه فضایی هیجانی و غیر منطقی ایجاد شود و در جریان این فضای هیجانی، افراد غافل و مستضعف نتوانند راه صحیح از باطل را تشخیص دهند و همچنان در ظلمت و جهالت گذشتهی خود باقی مانند. در چنین فضایی راه هدایت به روی گمراهان بسته خواهد شد، و نمی توان کسی را به سوی مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و اسلام ناب دعوت نمود. در این صورت هم اصرار بر لعن و سبّ علنی، کار صحیحی نیست و عاملان این کار مسئولیت عواقب آن را هم بر دوش خواهند کشید.
حُجر بن عُدی و عمرو بن حَمِق، در میان مردم از اهل شام برائت جسته و آنها را لعن میکردند. امیرالمؤمین (علیهالسلام) به دنبال آنها فرستادند و دستور دادند که از کارشان دست برداند! آن دو نزد حضرت آمدند و عرض کردند: یا امیرالمؤمنین! آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمودند: بله. عرض کردند: آیا آنها بر باطل نیستند؟ حضرت فرمودند: بله. آن دو عرض کردند با این حال چرا ما را از این کار منع میکنید. حضرت فرمودند: برای شما نمیپسندم که لعن کننده و دشنام دهنده باشید و در جمع مردم حاضر شده، از دیگران برائت جویید! «کَرِهْتُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا لَعَّانِینَ شَتَّامِینَ یَشْهَدُونَ وَ یَتَبَرَّءُون» البته اگر میخواهید زشتیهای آنها را توصیف کنید، از اوصاف و اعمال آنها برای مردم بگویید. این کار بهترین گفتار و رساترین روش در اقامهی دلیل و حجت است. به جای اینکه آنها را لعن کنید و از آنها برائت جویید، اینگونه بگویید: «خداوندا! خونهای ما و آنها را حفظ کن. میان ما و آنها صلح و دوستی ایجاد کن. آنها را از گمراهیشان هدایت کن تا اینکه جاهلان آنها حق را بشناسند و از سرکشی و دشمنی باز گردند. آنان که اصرار بر این سرکشی و دشمنی آن دارند». این کار نزد من دوستداشتنیتر و بهتر است. آن دو گفتند: «یا امیرالمؤمنین موعظهات را پذیرفتیم و با ادب شما مؤدّب شدیم».[7]
آبی، بر آسیاب دشمن!
دشمنان تشیع در تلاش هستند تا شیعیان را خارج از زمرهی جامعهی مسلمین معرفی و آنها را آماج تهمتهای ناجوانمردانهی خود قرار دهند. روی همین حساب امام صادق (علیهالسلام) در مقام دفع چنین توطئههایی میفرماید: «کسی که پشت سر اهل سنّت و در صف اوّل جماعت آنها نماز بخواند، همانند آن است که پشت سر رسول خدا نماز خوانده باشد؛مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کَانَ کَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله)».[8] چنین نمازی موجب حفظ وحدت جامعهی مسلمین و عامل خنثی شدن توطئهی مکّاران و دغلبازان در رابطه شیعیان است. وقتی شیعیان در صف اوّل جماعت آنان حضور پیدا کنند، دیگر تکفیریها و معاندان نمیتوانند با جوسازیهای منفی شیعیان را افرادی بینماز و به دور از جامعهی مسلمین معرفی کنند. و دیگر نمیتوانند بهانهای برای قتل عام شیعیان پیدا کنند!
لعن و سبّ علنی که به گوش مخالفین برسد، امری است که بیش از هر چیز موجب خشنودی دشمنان تشیع و بهانهای برای تکفیر و کشتار شیعیان بیدفاع به دست آن جلادان از خدا بیخبر است. از طرفی در چنین جوّ ملتهبی، نیرو و توان مسلین به جای آنکه صرف گسترش و پیشرفت اسلام شود و به جای آنکه در مسیر مبارزه با دشمن مشترک به کار گرفته شود، صرف کشمکشهای داخلی و فرقهای میشود، کشمکشی که تنها غیر مسلمانان و مخصوصا یهودیان را خشنود میسازد.
والسَّلامُ علی مَن اتَّبَعَ الهُدی
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید
بررسی سندی و متنی زیارت عاشورا
جمع بندی نهایی از تمام مباحث کتاب
1 ـ زیارت عاشورا زیارتی است که با چهار و بلکه پنج سند از دو امام معصوم (علیهماالسلام) نقل شده است. یک سند «مصباح»، قطعاً صحیح بود. یک سند دیگر «مصباح» هم، اگر صحیحه نباشد حسنه است. دو سند دیگر «کامل الزیارات» هم به نحوی قابل تصحیح بود و حداقل به قول ابن غضائری، شاهد و مؤید برای اسناد دیگر بود.
2 ـ زیارت عاشورا زیارتی است که در کتاب شریف «کامل الزیارات» تألیف جعفر بن محمد بن قولویه آمده است. او کسی است که، نجاشی دربارهاش میگوید: «کل ما یوصف به الناس من جمیل و ثقة و فقه فهو فوقه، [و] له کتب حسان.»[1]
خود جناب ابن قولویه هم در مقدمهی کتابش میفرماید: «و لا أخرجتُ فیه حدیثاً روی عن الشِّذاد من الرّجال...». [2]
3 ـ زیارت عاشورا زیارتی که آن را شیخ طوسی با آن هم مقام و عظمت در دو کتاب «مصباح کبیر» و «مصباح صغیر» آورده است. کتابی است که علامهی طهرانی در الذریعة[3] دربارهاش میفرماید: «و المصباح هذا من أجلّ الکتب فی الأعمال و الأدعیة و قُدوَتِها و منه اقتبس کثیر من الکتب الباب فهو أصلها ...»[4] کتابی است که شیخ طوسی آن را بعد از «مبسوط» و «نهایة» و «خلاف» و «الجمل و العقود» و طبیعتاً بعد از «تهذیب» و «استبصار»، نگاشته است. در زمانی این کتاب را تدوین کرده است که در اوج قلّهی فقاهت و درایت و حدیث شناسی بوده است.
4 ـ زیارت عاشورا زیارتی است که به قول فقیه و رجالی دقیق و ضبط سند، آیت الله حاج سید موسی زنجانی دامت برکاته، تأییدات غیبیهای به طرق معتبره و امور آن وارد است که به تنهایی دلیل بر اعتبار این زیارت است.
توجه: آشنایان با این بزرگوار میدانند که ایشان چه دقت خاصی در نقل حکایات، ذکر اسناد وقایع و حوادث دارند.
5 ـ با تطبیقی که با قرآن و حدیث به عمل آمد، روشن شد که مضمون اصلی زیارت عاشورا، در زیارات و روایات صحیحه و معتبرهای وارد شده و به جرأت میتوان گفت زیارت عاشورا، زیارتی است که مضمون آن متواتر معنوی است.
6 ـ زیارت عاشورا زیارتی است که بزرگترین علمای شیعه نه تنها در روز عاشورا، بلکه همواره به آن مداومت داشتهاند. علمایی مثل «شیخ اعظم انصاری» که هر روز این زیارت را با «صد لعن» در حرم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میخوانده است.[5] علامهی بینظیر، نادرهی دوران، مرحوم «حاج شیخ محمد حسین اصفهانی» که از خداوند خواسته بود هنگام خواندن زیارت عاشورا جان دهد و به مقصود خود هم رسید.[6] همچنین خواندن این زیارت را «میرزا محمد تقی» معروف به «میرزای کوچک» در شدائد سفارش کرده است و قصهی وبا در سامراء به طرق معتبره مختلفه مشهور است. [7]
از شیخنا الاستاد آیت الله وحید (أداماللهعمرهالشریف) شنیدم میرزا محمد تقی کسی بود که اگر او و میرزای بزرگ و شیخ انصاری بر فتوایی جمع میشدند، برخی از اعیان قوم، جرأت فتوی دادن بر خلاف فتوای آنها را نداشته و بر طبق فتوای آنها، فتوی میدادند.
از دیگر بزرگانی که دعوت به خواندن زیارت میکردهاند، میتوان «حاج شیخ زینالعابدین مازندرانی»، «علامهی امینی»، «حاج ملا فتح علی سلطان آبادی»، «حاج شیخ عبد الکریم حائری»، «شیخ صدرا بادکوبهای»، «حاج شیخ عبد النبی اراکی» و «سید محمد حجّت کوه کمرهای» را هم نام برد.
7 ـ زیارت عاشورا زیارتی است که بعد از آن دو کتاب اصلی ـ یعنی مصباح و کامل الزیارات ـ در اکثر کتب ادعیه و زیارت بعد، که توسط بزرگان شیعه مثل «شهید اوّل»، «کفعمی»، «سیّد ابن طاووس»، «علامهی مجلسی»، «علامهی بحرانی»، «میرزا حسین نوری»، «حاج شیخ عباس قمی» و… تألیف شده، وجود دارد.
»»دانلود فایل کتاب بررسی سندی و متنی زیارت عاشورا««
پی نوشتها:
[1] . او فوق همهی آن چیزهایی است که مردم به آن توصیف میشوند به زیبایی، وثاقت و فقه. و کتابهای خوب و نیکویی هم دارد.
رجال نجاشی، رقم318.
[2] . در کتاب او حدیثی را ندیدم که از رجال شاذ و غیر مشهور روایت شده باشد.
[3] . الذریعة، جلد21، صفحهی118.
[4] . این کتاب مصباح از ارزشمندترین و معتبرترین کتابها در اعمال، دعاها میباشد. تعداد زیادی از کتابهای باب دعا از این کتاب اقتباس شده و این کتاب در واقع اصل و مرجعی است برای کتابهای دعا و اعمال.
[5] . زیارت عاشورا و آثارها العجیبة، صفحهی85.
[6] . زیارت عاشورا و آثارها العجیبة، صفحهی70.
[7] . زیارت عاشورا و آثارها العجیبة، صفحهی14 و 15.
..
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
سیرهی نبوی در قرآن کریم (1)
1) بشارت به پیامبر اکرم
حضرت عیسی (علیهالسلام) در مورد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ و مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَد؛ تصدیقکننده کتابى که قبل از من فرستاده شده [تورات] مىباشم، بشارتمیدهم به رسولى که بعد از من مىآید و نام او احمد است!»
بشارت، زمانی معنا میدهد که پیامبر بعدی مطلب تازهای برای مردم به ارمغان آورد و فضیلت بیشتری از پیامبر قبلی داشته باشد. اگر پیامبر خاتم در سطع انبیای گذشته بود اوّلا نیازی به آمدن او نبود و ثانیا مجالی هم برای بشارت وجود نداشت. از این مطلب روشن میشود که پیامبر خاتم از حضرت عیسی افضل بوده و کتابش هم بر تورات برتری دارد.
2) سیطرهی علمی پیامبر اکرم
خداوند متعال، قرآن کریم را «مُهَیمن» بر کتب انبیای پیشین قرار داده و میفرماید: «قرآن بر سایر کتابها سیطره دارد»، پس رهآورد رسول خاتم بالاتر از کتابهای انبیای گذشته است. از طرفی مقام و شخصیت معنوی هر پیامبری در کتاب آسمانی او تجلّی میکند. مقام موسای کلیم در حدّ تورات، مقام عیسای مسیح در حدّ انجیل، و مقام سایر انبیا هم در حدّ کتب و صُحُف آسمانی آنها ظهور کرده است. مقام و شخصیت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هم در کتاب قرآن تجلّی کرده است، کتابی که کتابهای انبیای گذشته زیر سیطرهی آن قرار دارد. وقتی سیطره و برتری قرآن کریم بر سایر کتابها ثابت شد، سیطره و برتری نبی خاتم هم بر سایر انبیا ثابت میشود.
منظور از این سیطره، سیطرهی مادی نیست، چرا که انبیای الهی همگی با یکدیگر برادر هستند «الأنْبِیَاءُإِخْوَةٌ»، بلکه منظور، سیطره و نفوذ علمی است. در قرآن کریم آمده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْه؛و این کتاب [قرآن] را به حق بر تو نازل کردیم، در حالى که کتُب پیشین را تصدیق مىکند، و حافظ و نگاهبان آنها است». قرآن کریم بر سایر کتابهای آسمانی نفوذ علمی داشته و تحریف آنها را تصحیح میکند، به طوری که موارد تحریف شدهی آنها را پس از عرضهی بر قرآن به خوبی میتوان تشخیص داد و اصلاح کرد.
پی نوشتها: . سورهی صف، آیهی6. . سورهی مائده، آیهی48.
هفته ی پیش مشهدی سید حسینی که پیر مردی خیاط و متدین بود در اصفهان از دنیا رفت.
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
پیر مرد خیاط دو سال قبل نزد آیت الله مظاهری رفت و از بد حسابی عده ی خاصی شکایت کرد. آن مرد گفت: آقا ! برای عده ای لباس درست می کنم ولی پول نمی دهند. آیت الله فرمودند: چند ساله که خیاطی ؟ گفت: حدود 47 سال. آیت الله فرمودند: عیبی نداره ، دو سه سال دیگه هم صبر کن!
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
خاطره ای از یک ازدواج آنچنانی
برخلاف حجب و حیایی که خودش داشت همسرش آنقدر بییا بود که کلانتری محله و کلانتریهای اطراف به خوبی او را میشناختند و حناش هم دیگه پیش اونا رنگی نداشت. اخه هر از گاهی شبانه از خانه بیرون میزد و مأمور میآورد خانه تا شوهرش را دستگیر کنند. بعد معلول میشد که مرد بیچاره تقصیری نداشته و خانم بی حیا تشریف دارن.
اما حکایت خواستگاری!
جوان مشرف میشه حرم امام رضا (علیهالسلام) . خودمونیم هر جوان مجردی که حرم حضرت مشرف میشه حتما یکی از خواسته هاش یک ازدواج خوب و موفقه.
خلاصه بعد از عرض حاجت در حال بیرون رفتن از حرم میره. اما غافل از این که مادر و دختری در کمین سادگی او تشستند. همین که جوان خارج شد، مادر و دختر سراغ دختر رفتند و مادر شروع به صحبت کرد
امام رضا دیشب به خواب ما آمد و به من گفت جوانی در فلان موقع از فلان در خارج میشود. این جوان، تقاضای ازدواج دارد. حاجتش را اجابت کن و دخترش را به او بده...
جوان به محض شنیدن این مطلب ، عقل از سرش پرید و غافل از حیلهگری خانم همان موقع و بدون مشورت با والدین رفتند محضر و با دختر عقد دائم خواندند. . .
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
خاطره ای جالب از یک دوست
امروز یکی از دوستان نقل میکرد:
جوانی بود که به صورت افراطی و غیر معقول مقید به استخاره بود. حتی برای آب خوردن هم استخاره میکرد. عقل و منطق و مشاوره را هم قبول نداشت.
حالا داستان ازدواج این جوان را هم بشنویم: جوان 26 ساله تصمیم گرفت دختر خانمی را به همسری انتخاب کند. استخاره خوب آمده بود و خانوادهی دختر هم کاملا راضی بودند.
هر چه اطرافیان گفتند این دختر به دردت نمیخورد، اهمیتی نمیداد و حتی حاظر نبود به حرفهای آنها گوش بدهد.
جوان 26 ساله با دختر خانم 15 ساله زندگی را شروع کردند. جوان، همسر میخواست و دختر، همبازی! هر وقت وارد خانه میشد همسرش را یا در حال تماشای برنامه کودک میدید و یا مشغول عروسک بازی. بعد از تمام شدن این دو کار هم میرفت حیاط مشغول لی لی بازی میشد.
جوان ساده لوح وقتی فهمید چه اشتباه بزرگی کرده سراغ دوستان رفت تا با آنها مشورت کند. دوستانش هم تنها راه نجاتش را در طلاق میدیدند. خلاصه با توافق خانوادهی دختر طلاق گرفتند و حتی مادر خانم از جوان معذرت خواهی کرد و برای جبران این شکست، دختر خوبی را در فامیل معرفی کرد.
جوان که سرش به سنگ خورده بود، استخاره را کنار گذاشت و با تحقیق و مشورت پذیرفت که با دختر خانم ازدواج کند.
روز عروسی که روی عروس و دامام نقل میریختند. عروس خانم دستم را گرفت و یواشکی گفت: فلانی ببین کی داره نقلها رو جمع میکنه؟! نگاه کردم دیدم همسر سابقم قاطی بچهها داره نقل جمع میکنه!!!
نکته
استخاره به معنای بسته شدن راه عقل و مشورت نیست. استخاره برای رفع تحیر است. یعنی در تصمیم گیری های زندگی وقتی با فکر و مشورت به جایی نمی رسید می توانید به عنون اخرین راه متوسل به استخاره شوید.
به نام او که دل دیوانه ی اوست قلوب عاشقان پروانه ی اوست
السلام علیکِ یا مولاتی یا فاطمه الزهـــــــراء
و علی الإمام الرئوف ، علی بن موسی الرضا
دست من و عنایت و لطف و عَطای فاطمه قلب من و محبت و مِهر و ولای فاطمه
طبع من و قصیدهی مدح و ثنای فاطمه جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه
گر به زمین زند مرا ، گر به سَما برد مرا درد اگر عطا کند تا به بلا کشد مرا
پای برون نمی نهم از سر کوی فاطمه وا نشود لبم مگر به گفتگوی فاطمه
به یاد دختر دو ساله ام زینب!
درتاریخ 8/8/88 شب میلاد امام رضا (علیهالسلام) پر کشید و رفت، اما بعد از شش ماه
دربامداد 8/2/89مصادف با شام شهادت صدیقه ی کبری فاطمه ی زهرا(سلاماللهعلیها)
« پیکر بی جانش به دستمان رسید »
در شب تولد امام رضا (علیهالسلام) از خانه خارج شد تا در مجلس جشن آن امام رئوف شرکت کند. تقدیر الهی بر این بود که در آن شب بارانی در رودخانه غرق شود. هر چه گشتیم خبری از جسدش پیدا نکردیم تا اینکه شش ماه بعد، به لطف حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)پیکرش به دستمان رسید.