زیارت جامعه (12) صراطه
بسم الله الرحمن الرحیم
3. اتحاد سالک و صراط
صراط مستقیم، هم به خدای سبحان اسناد داده میشود: « هذا صِراطی مُسْتَقیما» [1] و هم به کسانی که در آن راه قدم میگذارند: « صراطَ الَّذینَ أنعمتَ عَلیهم» [2] .
اسناد بر خداوند بدان جهت است که مصداق صراط، یعنی «دین حق» از او نشأت گرفته است و او مبدأ آن است. از سوی دیگر پایان اعتقاد به «دین حق»، لقای مهر خداوند است. بنابراین، علت صحّت اسناد صراط مستقیم به خدا آن است که مبدأ و منتهای آن ذات اقدس اوست.
اما علت اسناد صراط مستقیم به سالکان این راه چیست؟ این اسناد ناشی از رابطه و پیوندی عینی است که بین سالک و صراط وجود دارد. پیوند مزبور را اینگونه میتوان تقریر کرد:
دین، مجموعهای از عقاید، اخلاق و احکام است. حرکت در این مسیر که صراط مستقیم تشریعی است، چیزی جز اعتقاد به عقاید، تخلّق به اخلاقیات و عمل به احکام نیست. این حرکت، در اوایل راه، تغییری جوهری در انسان ایجام نمیکند؛ لذا بهرهوری او بیرونی و عارضی خواهد بود؛ پس ـ از بیرون ـ نعمت برای او آماده میشود: «إنَّ للمتَّقینَ مَفازا»[3]، «لهم درجاتٌ عند ربِّهم»[4]، اما پس از آنکه بر اثر ممارست، تحوّل درونی در انسان ایجاد کرد، نه تنها بهشتی در برون، بلکه جنّتی در درون نیز خواهد داشت. به بیان دیگر این تحوّل و دگرگونی، بهشتی دیگر از وی خواهد ساخت وخود سالک، به بهشت تبدیل خواهد شد.
از این رو قرآن کریم، مقربان را به رَوح و ریحان و جنت نعیم بودن: «فأمّا إن کانَ مِن المُقَرَّبین * فرَوحٌ و ریحانٌ و جنَّه نعیم»[5] و تابعان رضوان الهی را به «درجات بودن در نزد خدا» ستوده است: «هُم درجاتٌ عند الله»[6].
دقت بفرمایید که خداوند در مورد گروه اوّل فرمود: برای آنها درجاتی است «لهم درجاتٌ»، امّا در مورد گروه دوم فرمود: آنها خودشان درجات هستند «هم درجاتٌ».
در مقابل، معاندان دین نیز، خود به «سبیل طاغوت» تبدیل میشوند، لیکن در قیامت که ظرف ظهور حق است، معلوم خواهد شد که این تبهکاران، طغیان مُمَثَّل بودهاند. مادر آنان آتش است و در دامن آن زاده میشوند و پرورش مییابند: «فَاُمُّهُ هاوِیَه».[7] روشن است هر مادری فرزندی از سنخ خود میزاید. از این رو درون و بیرون آنها دوزخی سوزان است و در واقع به هیزم افروخته و نسوز جهنّم تبدیل میشوند: «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً».[8]
اتّصاف نوع اوّل زوال پذیر و زود گذر است و با اندک فشاری از دست میرود، امّا اتّصاف نوع دوم که ملکه نام دارد، دیر گذر و پایدار است. این نوع اتصاف اندک اندک چنان پیوندی بین سالک و مسلک ایجاد میکند که سالک را به صراط تبدیل میکند. در نتیجه صراط دارای دو مصداق خواهد شد: یکی مجموعهی معارف و قوانین دینی که صراط مستقیم تشریعی نامیده میشود و دیگری وجود معصومین (علیهمالسلام) که صراط مستقیم تکوینی است.
تذکر1: انسانهای غیر معصوم هم به مقداری که راه مستقیم تشریعی را طی کنند، با آن متحد میشوند، لیکن طی کردن همهی این راه به طور کامل تنها در توان پیشوایان معصوم است. از این جهت آنها «صراط الله» خواهند شد و دیگران که در مراحل نازلتری هستند، «سبیل الله» میشوند. چنانکه گمراهان معاندی که در مراحل ابتدایی ضلالت قرار دارند، «سبیل غیّ» هستند و آنان که در مرحلهی نهایی واقعاند به «صراط الجحیم» تبدیل میشوند.
تذکر2: پل صراط، برای سالکی که خود، صراط مستقیم تکوینی است، بسیار وسیع است و نسبت به کسی که عمری را در گمراهی گذرانده، از مو باریکتر و از شمشیر برندهتر است.
ادامه دارد ...
پی نوشتها
[1] . سورهی انعام، آیهی 153. [2] . سورهی حمد، آیهی 7. [3] . سورهی نبأ، آیهی 31. [4] . سورهی انفال، آیهی 4. [5] . سورهی واقعه، آیات 88 ـ 89. [6] . سورهی آل عمران، آیهی 163. [7] . سورهی قارعه، آیهی 9. [8] . سورهی جن، آیهی15.