اثبات وجود خداوند (1)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللهمّ صلّ علی فاطمه و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
پاسخگویی به سؤالات اعتقادی (7) «اثبات وجود خداوند» (واجبُ الوجود)
هر قضیهای هر قدر ساده باشد دست کم از دو مفهوم اساسی (موضوع و محمول) تشکیل مییابد. مثلا در این قضیه «خورشید روشن است» که دلالت بر ثبوت روشنی برای خورشید دارد «خورشید» موضوع قضیه، و «روشن» محمول آن میباشد.
ثبوت محمول برای موضوع، از سه حال خارج نیست: یا محال است مانند اینکه گفته شود: «عدد سه بزرگتر از عدد چهار است» یا ضرورت دارد مانند این قضیه که «عدد دو نصف عدد چهار است» و یا نه محال است و نه ضرورت دارد مانند «خورشید بالای سر ما قرار دارد».
طبق اصطلاح منطقی، در صورت اوّل، نسبت قضیه دارای وصف «امتناع» و در صورت دوّم، دارای وصف «ضرورت» یا «وجوب» و در صورت سوم، دارای وصف «امکان» (به معنای خاص) میباشد.
امّا نظر به اینکه در فلسفه، دربارهی «موجود» بحث میشود و چیزی که ممتنع و محال باشد هیچگاه وجود خارجی نمییابد، از اینروی فلاسفه، موجود را به حسب فرض عقلی به واجب الوجود و ممکن الوجود، تقسیم کردهاند.
تعریف واجب الوجود
واجب الوجود عبارتست از موجودی که خود به خود وجود داشته باشد و نیازی به موجود دیگر نداشته باشد.
تعریف ممکن الوجود
ممکن الوجود عبارتست از موجودی که خود به خود وجود ندارد و تحقّق یافتنش منوط به موجود دیگری است.
این تقسیم، وجود ممتنع الوجود را نفی میکند ولی دلالتی ندارد بر اینکه موجودات خارجی از کدامیک از دو قسم (واجب الوجود و ممکن الوجود) هستند.
بنابراین به حسب فرض عقلی
1 ـ یا هر موجودی واجب الوجود است.
2 ـ یا هر موجودی ممکن الوجود است.
3 ـ یا برخی موجودات واجب الوجود و برخی ممکن الوجود هستند.
بنابر فرض اوّل و سوّم، وجود واجب الوجود، ثابت است پس باید این فرض را مورد بررسی قرار داد که آیا ممکن است همهی موجودات، ممکن الوجود باشند یا نه؟ و با ابطال این فرض است که وجود واجب الوجود به صورت قطعی و یقینی، ثابت میگردد هر چند اثبات وحدت و سایر صفات او میبایست با براهین دیگری اثبات شود.
بنابراین برای ابطال فرض دوم، باید مقدّمهی دیگری را به برهان مزبور، ضمیمه کرد و آن اینست که ممکن الوجود بودن همهی موجودات محال است. ولی این مقدّمه، بدیهی نیست و احتیاج به توضیح دارد.
«محال بودن تسلسل»
سلسلهی علل باید منتهی به موجودی شود که خودش معلول نباشد، و به اصطلاح، تسلسل علل تا بینهایت، محال است. و بدین ترتیب، وجود واجب الوجود به عنوان نخستین علّت که خود به خود موجود است و نیازی به موجود دیگر ندارد ثابت میشود.
فرض کنید یک تیم دونده، جلو خطّ شروع ایستادهاند و آمادهی دویدن هستند ولی هر کدام از ایشان تصمیم گرفته است که تا دیگری ندود او هم شروع به دویدن نکند. اگر این تصمیم واقعاً عمومیّت داشته باشد هیچگاه هیچکدام از ایشان شروع به دویدن نخواهد کرد!
همچنین اگر وجود همهی موجودات مشروط به تحقّق موجود دیگر باشد، هیچگاه هیچ موجودی تحقّق نخواهد یافت. پس تحقّق موجودات خارجی، نشانهی اینست که موجود بی نیاز و بی شرط (که همان واجب الوجود است) وجود دارد.
تا اینجا توانستیم وجود واجب الوجود (خداوند متعال) را ثابت کنیم.