آیین ازدواج (4) چند توصیه مهم به دخترهای دم بخت
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
چند توصیه مهم به دخترهای دم بخت
به کرات خانمهایی به مرکز مشاوره مراجعه میکنند که بهار زندگی را پشت سر گذاشته و هنوز با همسر مناسبی ازدوج نکردهاند. وقتی با این خانمها صحبت میمیکنم، متوجه میشوم که در بسیاری از موارد، عملکرد نامناسب خود آنها بوده که دچار این گرفتاری شدهاند. روی همین اساس در اینجا برخی از عملکردهای نادرسی که منجر به بروز این مشکل میشود خدمتتان مطرح میشود.
1. ادامه ی تحصیل: ادامهی تحصیل برای دختر خانمها کار پسندیدهای است اما خانم باید دقت داشته باشد که در حین تحصیلات بهار زندگی و موقعیتهای ویژهی خود برای ازدواج را از دست ندهد. به نظر بنده دختر خانم با وجود علاقهای که به تحصیلات دارد، نیم نگاهی هم خواستگارهای خود داشته باشد تا اگر خواستگار خوبی سراغش آمد به راحتی او را از دست ندهد. دختر خانم میتواند به او جواب مثبت دهد منتهی با او شرط کند که اجازه دهد به تحصیلاتش ادامه دهد. با این کار هم به تحصیلاتش رسیده و هم خواستگار خوبش را از دست نداده است. برخی از دختر خانمها که مشغول تحصیل هستند و در عین حال خواستگارهای خوبی هم دارند، گمان میکنند که اگر ـ مثلا ـ شش سال دیگر هم درس بخوانند حتما خواستگارهای بهتری برایشان میآید. اما غافل از این که یکی از ملاکهای بسیار مهم برای آقایان سن دختر خانم است. دختر خانم تحصیلاتش بالا میرود و منتظر خواستگار بهتری است؛ اما با نهاست تعجب میبینند که نه تنها خواستگارها بهتر نشدند، بلکه هم تعداد آنها کم شده و هم در سطح خواستگارهای قبلی نیستند. چنین دختری که به امید خواستگارهای بهتر خواستگارهای خوبش را کرده، چگونه میتواند خواستگاری را که نسبت به خواستگارهای قبلی در سطح پایینتری است قبول کند و از همان اوّل زندگی را دلچرکین شروع نکند؟! و چگونه میتواند یک عمر در حسرت خواستگارهای قبلی خود نماند؟!
2. اشتغال در بیرون از منزل: برخی از دخترخانمها که شغل و در آمدی دارند در ابتدا به ازدواج با دیدی مادی نگاه میکنند. آنها از یک طرف خود را بینیاز میبینند و از طرف دیگر به خاطر غرور کاذبی که دارند، حاضر نیستند فضایی را تصور کنند که در آن مجبورند از همسرشان اطاعت پذیری داشته باشند. لذا تمایلی به ازدواج نشان نمیدهند. و حال آنکه ازدواج نیاز فطری هر انسانی است. چنین خانمهایی بعد از پشت سر گذاشتن بهار زندگی به تدریج متوجه میشوند که واقعا نیاز به ازدواج دارند و جز ازدواج هیچ چیز دیگری آرام بخش درون ناآرام آنها نیست. اما افسوس که این دوران به هیچ وجه قابل بازگشت نیست و اگر هم ازدواج کند، هرگز نمیتواند با نشاط جوانی زندگی زندگی خود را شروع کند.
3. پر توقع و آرمانگرا بودن: درست است که در ازدواج باید به دنبال کسی باشید که از جهت اخلاقی و رفتاری بیشترین شباهت را به شما داشته باشد. درست است که بهترین همسر کم عیب ترین آنهاست؛ اما این مطلب هرگز بدان معنا نیست که شما بتوانید کسی را انتخاب کنید که هیچ عیب و نقصی نداشته باشد. برخی از جوانها که به شدت آرمانگرا هستند، تبحّر خاصی در کشف عیوب دیگران دارند. لذا خواستگارهای خود را یکی پس از دیگری ردّ میکنند تا جایی که به تدریج بهار زندگی آنها سپری شده و توفیق ازدواج را از دست میدهند. البته مطلب بنده بدان معنا نیست که نسبت به همهی عیوب بیتفاوت باشید. برخی از عیوب به هیچ وجه قابل اغماض نیستند؛ اما برخی دیگر از عیوب نمرهی منفی به حساب میآیند ولی به تنهایی نمیتوانند خواستگار را مردود کنند. شما باید به خواستگار خود نمره بدهید. اگر در مجموع نمرهی قابل قبولی گرفت میتوانید به او جواب مثبت بدهید هر چند که نمرهی او نمرهی بیست نباشد.
4. ابتلا به بیماری توهّم: جوانهایی هستند که فارغ از زندگی معمولی خود در آرزوی این هستند که یک شبه به پول و ثروت فراوانی دست پیدا کنند. وقتی جوان در چنین آرزویی باشد به تبع خواستگارهای خوبی را که در شأن خود و خانوادهاش هستند رد میکند تا اینکه خواستگار رؤیایی او درب خانه را بکوبد. فارغ از این که ازدواج با کسی که از جهت مالی بالاتر از خانوادهاش است درد سرهای خاص خود را دارد، چنین آرزویی ممکن است باعث شود تا جوان فرصتهای زیبا وموقعیتهای عالی خود را از دست بدهد و دست آخر جز این که خود را ملامت کند کاری از دستش بر نیاید.
5. چشم و هم چشمی: یکی دیگر از موارد تأسف بار در انتخاب همسر، چشم و هم چشمی خانمها در انتخاب همسر دلخواه است. دختر خانمی میبیند که مثلا برای دختر عمویش خواستگاری آمده که موقعیت اجتماعی خاصی دارد. او هم بدون در نظر گرفتن موقعیت و واقعیات زندگی خود، صرفا چشم به در دوخته تا چنین خواستگاری برایش بیاید. خواستگارهای خوب اما معمولی جواب ردّ میشنوند و میروند ...
6. ترس از ازدواج به خاطر مشاهده ی مشکلات دیگران: خواستگار خوبی درب خانه را میکوبد و از خواهر، خواستگاری میکند. خانواده هم بعد از اندکی تحقیق ـ آن هم تحقیقی کاملا ابتدایی و تشریفاتی ـ به آنها جواب مثبت میدهند و خواهرش وارد زندگی جدیدی میشود. بعد از گذشت چند ماه تازه متوجه میشوند که دامادشان بر خلاف ظاهرش رفتار متفاوتی داشته و تا میتواند به خواهرش ظلم وستم میکند. همین سرنوشت بد ممکن است باعث شود تا خواهر کوچکتر که از نزدیک شاهد صدمات خواهر بزرگتر است، از ازدواج منصرف شود و جرأت نکند به خواستگارها جواب مثبت دهد. او با خود میگوید از اوّل تصور میکردیم که دامادمان مرد خوبی است و این گونه از آب درآمد حالا چه تضمینی است که همسر آیندهی من هم همانند او نشود. پس اگر یک عمر مجرد بمانم بهتر از آن است که من هم مانند خواهر گرفتار شوم. غافل از این که این دختر بهتر است از تجربهی خواهر، استفادهی خوبی داشته باشد تا خودش به چنین دامهای مبتلا نشود، نه اینکه اصل صورت مسأله را خط بزند!
7. ترس از تنها گذاشتن والدین: برخی از دخترخانمها که یا تنها دختر خانواده هستند و یا دختر آخر، و از طرفی هم کدبانوی خوبی برای خانه هستند، احساس میکنند با ازدواج خلأ بزرگی در روند زندگی والدینشان ایجاد میشود تا جایی که دیگر نمیتوانند کارهای معمولی خانه را به انجام برسانند. چنین خانمهای روی حسّ مسئولیت پذیری که دارند، به خواستگارها جواب ردّ میدهند تا جایی که بهار و طراوت جوانی خود را از دست میدهند. چنین کاری کاملا نادرست است و دختر خانم نباید اینگونه با زندگی خود بازی کند. بهترین کار برای این خانم آن است که به تدریج و با یک شیب ملایم برخی از کارهای خانه را به اهل خانه بسپارد تا با رفتن او خلأ جدی در خانه ایجاد نشود. از طرفی از همسرش قول بگیرد که در ماههای اوّلین زندگی بتواند ارتباط بیشتری با خانوادهی خود داشته باشد تا در خلأ دوری او والدین دچار مشکل جدی نشوند.
8. ترس والدین از ازدواج دختر: در حالت سابق گفته شد که برخی دختر خانمها به دلیل موقعیت ویژهی خود در خانه محور کارهای خانه شدهاند. دختر خانمی میگفت: پدرم از دنیا رفته و من و مادرم تنها زندگی میکنیم. من به دلیل روحیهی مسئولیتپذیری که دارم، همهی کارهای خانه را انجام میدهم. مادرم هیچ کاری بلد نیست و اگر یک روز خانه نباشم حتی نمیتواند برای خودش تخم مرغ درست کند. شب و روز دراز کشیده و مدام دستور میدهد. حالا سالهاست که دوست دارم ازدواج کنم اما مادر که میبیند با رفتن من مجبور است کارهای خانه را انجام دهد، قلبا راضی به ازدواجم نیست. هر وقت دیگران در مورد ازدواج من صحبت میکند به ظاهر ابراز علاقمندی میکند، اما وقتی برای خواستگاری تماس میگیرند، به گونهای صحبت میکند که پشیمان شوند و دیگر تماس نگیرند.
چنین خانمهایی باید از همان ابتدا مراقب باشند که همهی بار زندگی را بر دوش خود نکشند و به بهانههای مختلف بگذارند مادر و دیگر اعضای خانه هم کارهای خانه را انجام دهند. البته لازم به تذکر است که این کار باید کاملا محترمانه و با در نظر گرفتن احترام والدین باشد.
9. روشن شدن آتش عشق به جنس مخالف: یکی از میوههای تلخ ارتباط با جنس مخالف و کنترل نکردن نگاه، روشن شدن آتش عشق به جنس مخالف است. دختر خانم به دلیل کم دقتی خود با پسری آشنا شده و در این دوستی به یکدیگر قول ازدواج میدهند. دختر خانم سالها در انتظار پسر مینشیند و به خواستگارهای خوب خود هم پاسخ منفی میدهد. بعد از این که دختر موقعیتهای خوب خود را پشت سر گذاشت و به تدریج خواستگارهایش رو به کاهش رفت یکدفعه آقا پسر به دلیلهای مختلفی ـ من جمله نارضایتی والدینش ـ از ازدواج با او سر باز میزند و با یک معذرت خواهی کار را تمام میکند. حالا دختر خانم میماند و جوانی برباد رفتهاش. او میماند و خاطرهی خواستگارهایی که تنها به امید رسیدن به این پسر به آنها جواب رد داده است.
«««مطلب قبلی مطلب اوّل مطلب بعدی»»»