نکاتی پیرامون غدیر (3) پیامبر نمیخواست در غدیر چیزی بگوید.
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
«یا أیُّها الرَّسولُ بَلِّغ مَا اُنزِلَ إلَیکَ مِن ربِّک وَ إن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعصِمُکَ مِن النَّاسِ»[1]
ای رسول! آنچه را که از ناحیهی پروردگارت به تو نازل شده ابلاغ کن و اگر چنین نکردی بدان که رسالتت را انجام ندادهای و خداوند تو را ـ در راه تبلیغ دین ـ از شرّ مردم حفظ میکند.
از سورهی مائده آیهی 67 مشخص میشود که وجود مقدّس پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از ابلاغ این امر هراس داشت. خود آن حضرت درخطبهی غدیر فرمودند: از جبرئیل خواستم که مرا از تبلیغ این امر معاف کند، چرا که میدانم متّقین کم هستند و منافقین و حیلهگران زیاد شدهاند.
آری پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از این خوف داشت کسانی که به طمع رسیدن به مقام و منصب به اسلام گرویده بودند و امید آن را داشتند که بعد از او به پست و سمتی برسند به یکباره شورش کنند و همهی زحمات بیست و سه سالهی او را از بین ببرند و نهال نو پای اسلام را از ریشه برکنند. از این روی خداوند متعال بعد از این که به پیامبر خود فرمان داد که امر ولایت علی (علیهالسلام) را به مردم ابلاغ کند فرمود:«… واللهُ یَعصِمُکَ مِن النّاس»[2] خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد کرد.
توجه: در واقعهی غدیر منافقین زیادی در کمین نشسته بودند تا در فرصت مناسب به مطامع دنیایی و امیال نفسانی خود برسند. عدّهای از آنها با محافظه کاری خود نمیخواستند نقاب از چهرهی خود کنار زنند. به همین جهت سکوت کرده و لب به اعتراض نگشادند. نُعمان بن یزید فهری ـ که در مطلب دوم بحث، از او یاد شد ـ از آن دسته منافقینی بود که دیگر نتوانست طاقت بیاورد و نفاق و کینهی خود نسبت به خاندان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را در دل کتمان کند. به همین جهت صریحا نسبت به این تصمیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) موضع گیری کرد. رفتار نُعمان میتوانست جرقهای برای روشن کردن آتش فتنه در میان مسلمانان، و جسور شدن دیگر منافقین و سست ایمانها باشد، اما خدای سبحان به مقتضای وعدهی «و الله یَعصِمُکَ مِن النّاس» که به پیامبر خود داده بود با عذاب خود فتنهی او را (با فرستادن سنگی بر سرش) در جا خاموش کرد تا دیگر منافقین حساب کار خود را بکنند و دست به شورش و فتنه نزنند.