مقام ملکوتی حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
مقام ملکوتی حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
برگرفته از کتاب گرانسنگ «سقای معرفت»
امام صادق «علیهالسلام» میفرمایند:
کان عمُّنا العبّاس نافِذَ البَصیرَه ، صَلبَ الإیمان ، جاهَدَ مَعَ أبی عبد الله و اَبلی بلاءً حسنا و مضی شهیدا.[1]
«عموی ما عباس نور قلبی او نافذ بود، ایمانش قوی بود و در رکاب امام حسین (علیهالسلام) جهاد کرد، و نعمتی نیک به او داده شده و به مقام شهادت نائل آمد».
«نافذ البصیره»
عرب به نوری که چشم به وسیلهی آن دیدنیها را میبیند «بصر» میگویند.
اگر این روشنی و نور قلب انسان پیدا شد که به وسیلهی آن انسان عاقل حقایق و ملکوت عالم را بفهمد و ببیند، عرب به این روشنایی دل، «بصیرت» میگوید. پس «بصر» نو و روشنایی برای چشم سر است و «بصیره» روشنایی چشم دل.
نکتهی دیگر این است که عالم هستی بر دو قسم تقسیم میشود.
1. عالَم شهادت و دنیوی است که با چشم سر «بصر» دیده میشود.
2. عالَم غیب و عالَم مجردات است که دیدن آن با چشم سر ممکن نیست بلکه با چشم بصیرت باید آن را دید.
این که امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: عموی ما عباس «نافذ البصیره» بود، یعنی آن حضرت دارای نور معنوی بود که عالم ملکوت را مشاهده میکرد و حقیقت افراد و کارها را میدید. آن حضرت نور چشم دلش نافذ در هر چیزی بود. یعنی روشنایی دل او در همهی عالم ملکوت نفوذ ذاشت و همهی حقایق عالم ملکوت را مشاهده میکرد.
حضرت با نفوذ چشم بصیرتخود حقیقت هر چیز هر کس را میدید، بدیهی است که یکی از آن افراد شخص امام حسین «علیهالسلام» است. یعنی آن حضرت با بینایی قلبی خود عظمت و جلالت و شأنیت ملکوتی امام حسین را بیشتر از دیگران در مییابد لذا بیشترین معرفق را به امام حسین «علیهالسلام» داشت و درمقابل آن حضرت همیشه مثل عبد ذلیل بود و در مقابل آن حضرت میایستاد و هرگز نمینشست.
«صلب الإیمان؛ دارای صلابت در ایمان»
برای این فقره دو معنا محتمل است:
احتمال اوّل: یعنی حضرت اباالفضل صاحب قوت در دین است، زیرا دارای مقام بصیرت در دین است. یعنی ایمانش آنقدر قوی است که در لحظات سخت روز عاشورا دست از امام نکشید. خود آن حضرت فرمود: «فأنا ابن علی لاأعجز من مبارزه الأقران، و ما اشرکت بالله لمحه بصر»[2]. من فرزند علی هستم که در مبارزه با شجاعات عاجز نیستم و من یک چشم به هم زدن شرک به خدا نیاوردم.
هر گاه نور بصیرت در قلب انسانی تابیده شد دیگر این انسان نه دنیا را میبیند و نه آخرت را بلکه تمام توجه او به پروردگار عالم است. چنین انسانی که از دنیا و آخرت گذشت و به خدا پیوست، علاوه بر روحش، جسمش هم منور به نور قدسی میگردد و در این هنگام حیات جسمش به حیات معنوی است نه حیات مادّی. به تعبیر حکما «کسی که بصیرت دارد دارای قوهی قدسیه است»[3]. بدیهی است که این قوهی قدسیه تأثیرقدسی در جسم دارد و جسم هم قوتش از قوهی قدسیه است. بنابراین قوت جسمی حضرت عباس از قوت قدسی آن حضرت نشأت میگرفت.
کسانی به این مرتبه میرسند که روح آنها از اضافهی طینت جسمانی چهارده معصوم خلق شده باشد، همانگونه که روح معصومین از نور عظمت الهی آفریده شده است. به همین دلیل است که هر روحی قابلیت قبول ولایت را ندارد، بلکه فقط روحی پذیرای ولایت است که از سنخ جسم معصوم باشد[4].
ائمهی معصومین چون «روحانیّه الجسم» هستند، شجاعتشان هم با شجاعت هیچ شجاعی قابل مقایسه نخواهد بود. وقتی هم که امام صادق در توصیف حضرت عباس میفرماید: «عمنا، عموی ما» یعنی آن حضرت عموی معصوم است و عموی معصوم، اگر چه در اصل خلقت در مرتبهی معصوم نیست، اما از خلقت معصوم بهرهی خاصی برده است.
بنابراین وقتی دو دست آن حضرت قطع شد باز هم میبینیم علم را در سینه میگیرد و در حالی که مشک بر دوش گرفته و شمشیر را به دهن گرفته با دشمن میجنگد. حتی دشمن در چنین لحظهای هم جرأت نزدیک شدن به آن حضرت را نداشت.
صاحب معالم السبطین میفرماید: به جانم سوگند اگر در لوح و قضای الهی نرفته بود که حضرت اباالفضل به شهادت برسد و کمر امام حسین از شهادت او بشکند و اگر قضای الهی نبود بر شهادت امام حسین همانا حضرت عباس همهی اهل کوفه را فقط با دست چپ به هلاکت میرساند.[5] به عبارت دیگر میتوان گفت: آن حضرت چون دارای جسمی قدسی بودند، این جراحتها اثری در آن حضرت نداشت و او را خسته نمیکرد و اگر قضا و قدر خداوند نبود و اگر دستور سید الشهدا دست اباالفضل را نبسته بود، احدی را در کربلا زنده نمیگذاشت.
احتمال دوم: مرا از «صُلب الإیمان» این است که آن حضرت صلابت دین بود. هیمنهی دین اسلام در روز عاشورا بعد از امام معصوم، آن حضرت بود.
به بیان دیگر مراد از ایمان امام حسین «علیهالسلام» است و صلابت و آن حضرت، قمر بنی هاشم است. به همین دلیل است که بعد از شهادت حضرت عباس، امام حسین فرمود: «الآن انکسر ظهری؛ الآن کمرم شکست» !
امام صادق (علیهالسلام) در اذن زیارت حضرت عباس میفرماید: خداوند لعنت کند کسی را که حق تو نشناخت و مقام تو را سبک شمرد. «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّکَ وَ اسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِک».[6]
بنابر این روایت معرفت حضرت اباالفضل واجب میباشد. همچنین در زیارت ان حضرت امده است: خدا لعنت کند مردمی را که حلامهای الهی را در حق تو حلال شمردند و با کشتن تو، حرمت و هیبت دین را پایمال کردند. «لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً اسْتَحَلَّتْ مِنْکَ الْمَحَارِمَ وَ انْتَهَکَتْ حُرْمَةَ الْإِسْلَام».[7]
مرحوم مقرم در ذیل این فقره از زیارت مینویسد:
این کلام شریف ما را به منزلتی عظیم و بزرگ از حضرت عباس که فوق درجهی عصمت میباشد آگاه میسازد. سرش ان است که این کلام دربارهی هیچ یک از شهدای کربلا بیان نشده است… از اینجا معلوم میشود که حضرت عباس مقامی دارد قریب به مقامات ائمهی اطهار (علیهمالسلام).
سؤال: آن نعمتی که خداوند بعد از «بلاء حسنا» به آن حضرت داده چیست؟
شاید بتوان گفت آن نعمت نیکو همان مقامی است که امام سجاد (علیهالسلام) فرمود: خداوند رحمت کند عباس را! برادرش را بر خود ترجیح داد و خود را فدای او کرد تا این که دو دستانش قطع شد. خداوند هم در مقابل این دو دست دو بال به او اعطا کرد تا در بهشت با ملائکه ی خدا به پرواز در آید... و در نزد خداوند آن حضرت مقامی دارد که جمیع شهداء، غبطهی آن مقام را میخورند. «رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ یَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی الْجَنَّةِ ... و إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». 8
نکتهی بعد این است که بالاترین نعمت برای حضرت اباالفضل (علیهالسلام) جهاد در رکاب اباعبد الله (علیهالسلام) است.
تا زمانی که اصحاب و بنی هاشم زنده بودند در هیچ کجا امام اجازهی جهاد به حضرت ندادند. فقط در بعضی موارد که اصحاب یا بنی هاشم در معرکهی جنگ گرفتار میشدند به حضرت اباالفضل دستور میدادند که برای نجات اصحاب به میان لشکر بروند. وقتی همهی اصحاب و همهی بنی هاشم شهید شدند و بجز امام حسین و او کسی باقی نمانده بود همه جا همراه امام بود. و این معیت و همراهی با امام در جهاد از فضائل بلکه شریفترین و بالاترین فضیلت است و بر همین اساس امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «جاهد مع ابی عبد الله …».