از درد بیماری تا نشاط آسمانی
بسم الله الرحمن الرحیم
از درد بیماری تا نشاط آسمانی!
دوستی میگفت: چند ماه پیش بیمار شدم. بیماری که اوج گرفت از پا افتادم و سه روز با آن دست و پنجه نرم می کردم. شب آخر چند ساعتی بیدار بودم و از درد توی خونه راه میرفتم. نماز صبح رو خوندم. بعد از نماز دلم تمایل پیدا کرد یه گوشهی خاصی از خونه دراز بکشم. رفتم آن گوشه دراز کشیدم و همچنان درد میکشیدم. همون موقع به خاطرم رسید که این بیماری میتواند لطف خدا و کفارهی گناهانم باشد. با تمام وجود خود را شکر کردم که چنین نعمتی به من عنایت کرده. یکمرتبه حادثهی شیرینی رخ داد که هنوز آن را فراموش نمیکنم. در یک لحظه حالم به کلی متغیر شد. بیماری و درد آن به کلی از بین رفت و درد شدید، تبدیل به یک نشاط آسمانی شد. بعدها که پیرامون این موضوع فکر میکردم، متوجه مطلب دیگری شدم. توجه کردم دیدم مکانی که خوابیده بودم، و حس خوبی هم نسبت به آنجا داشتم، جایی بود که همسرم نماز شب میخوند!