درس هایی از معاد: نشانه های قیامت (ظهور امام زمان ـ .علیه.السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
سلسله درسهایی از معاد
درس بیست و هشتم: نشانههای قیامت
(ظهور امام زمان «علیه.السلام»)
از آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیهمالسلام) استفاده میشود که قبل از ظهور دولت الهی، زمین غرق در کفر، ظلم و فساد است و خداوند متعال از چنین زمینی به زمین مرده یاد کرده. اکنون دین و دینباوری در دنیا رو به فراموشی سپرده شده. جامعهی بشری از یاد معاد فرسنگها فاصله گرفته و اگر در این میان هم کسی از معاد و بندگی خدا سخنی به میان آورد، وی را دشمن عیش دنیایی خود میدانند و با اکراه از او روی برمیگردانند.
تمدن غرب دنیا را تبدیل به عیاش خانهای شیطانی کرده و ایمان و عبودیت را از جامعهی بشری گرفته است. آنها دنیای خود را آباد کردهاند و هر نوع وسیلهی رفاهی را برای خویشتن فراهم آوردهاند، اما در عین حال عناوینی چون ایمان به خدا، عبودت و تقوی را در ذهن بشر تبدیل به اصطلاحاتی نامفهوم نموده اند.
امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) بعد از ظهور شریفشان، ضمن توجه به رفاه مادی، قلوب مردهی بشر را با نور ایمان احیا میکند و معاد محوری را در زندگی فردی و اجتماعی مردم تثبیت میکند.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده مىکند!» امام صادق (علیهالسلام) در تفسیر این آیه چنین فرمود: یعنی خداوند، نظام دنیا را به سوی عدل برمیگرداند، بعد از آن که در ظلم غوطهور شد: «الْعَدْلَبَعْدَالْجَوْرِ».پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هم ضمن اشاره به پر کردن زمین از عدالت، میفرماید: آن حضرت قلوب بندگان خود را سرشار از عبادت میکند: «یَمْلَأُ قُلُوبَ عِبَادِهِ عِبَادَةً».
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهآله) در حدیثی زیبا میفرماید: «لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ» زمانی که مرا به آسمان هفتم بردند. «...نَادَانِی رَبِّی جَلَّ جَلالُهُ یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِیوَ أَنَا رَبُّکَ» خدای جل جلاله به من ندا داد: ای محمد! تو عبد من هستی و من پروردگار تو هستم. «فَلِی فَاخْضَعْ وَ إِیَّایَ فَاعْبُدْ وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ وَ بِی فَثِقْ» پس فقط برای من خضوع کن و فقط مرا عبادت کن و فقط بر من توکل کن و فقط بر من اعتماد کن. «فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ بِکَ عَبْداً وَ حَبِیباً وَ رَسُولًا وَ نَبِیّاً» پس من رضایت دادم که تو عبد، حبیب، رسول و نبی من باشی. «وَ بِأَخِیکَ عَلِیٍّ خَلِیفَةً وَ بَاباً فَهُوَ حُجَّتِی عَلَى عِبَادِی وَ إِمَامٌ لِخَلْقِی» و رضایت دادم به برادرت علی که خلیفهی تو و باب تو باشد و حجت من بر بندگانم باشد و امام و پیشوا بر خلقم باشد. «بِهِ یُعْرَفُ أَوْلِیَائِی مِنْ أَعْدَائِی وَ بِهِ یُمَیَّزُ حِزْبُ الشَّیْطَانِ مِنْ حِزْبِی» به وسیلهی او اولیای من از دشمنانم شناخته میشوند، و به وسیلهی او حزب شیطان از حزب من تشخیص داده میشوند.«وَ بِهِ یُقَامُ دِینِی وَ تُحْفَظُ حُدُودِی وَ تُنْفَذُ أَحْکَامِی» به وسیلهی او دین من پا بر جا میماند و حدود و احکام من محفوظ میماند. «وَ بِکَ وَ بِهِ وَ بِالأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ أَرْحَمُ عِبَادِی وَ إِمَائِی» به وسیلهی تو و او و ائمه از فرزندانش به بندگان خود رحم میکنم. «وَ بِالْقَائِمِ مِنْکُمْ أَعْمُرُ أَرْضِی بِتَسْبِیحِی وَ تَقْدِیسِی وَ تحلیلی [تَهْلِیلِی] وَ تَکْبِیرِی وَ تَمْجِیدِی» به وسیلهی قائم از آنها زمین را با تسبیح و تقدیس و تحلیل و تکبیر و تمجید خود آباد میکنم. «وَ بِهِ أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَائِی» و به وسیلهی او زمین را از وجود دشمنانم پاک میکنم. «وَ أُورِثُهَا أَوْلِیَائِی» و آن را به میراث اولیایم در میآورم. «وَ بِهِ أَجْعَلُ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِیَ السُّفْلَى وَ کَلِمَتِیَ الْعُلْیَا» و به واسطهی او کلمهی کافران را پست و کلمهی خود را در بالای کلمات قرار میدهم. «وَ بِهِ أُحْیِی عِبَادِی وَ بِلادِی بِعِلْمِی» و به وسلیهی او بندگان و سرزمینهای خود را با علم خود زنده میکنم. «وَ لَهُ أُظْهِرُ الْکُنُوزَ وَ الذَّخَائِرَ بِمَشِیَّتِی» و برای او و با مشیت خود گنجها و ذخایر زمین را ظاهر میکنم. «وَ إِیَّاهُ أُظْهِرُ عَلَى الأَسْرَارِ وَ الضَّمَائِرِ بِإِرَادَتِی» اسرار و نهانهای مردم را با ارادهی خود برای او ظاهر میکنم. «وَ أَمُدُّهُ بِمَلَائِکَتِی لِتُؤَیِّدَهُ عَلَى إِنْفَاذِ أَمْرِی وَ إِعْلَانِ دِینِی» و با ملائکهی خود او را یاری خواهم کرد تا تو را بر جاری کردن احکام و آشکار کردن دینم یاری کنم. «ذَلِکَ وَلِیِّی حَقّاً» او به حق ولی من است. «وَ مَهْدِیُّ عِبَادِی صِدْقاً» و به صداقت هدایت کنندهی بندگان من است.
پی نوشتها: . سورهی حدید، آیهی17. . الکافی، جلد8، صفحهی267. . بحارالانوار، جلد51، صفحهی74. . بحارالأنوار ج : 18 ص : 342و 344/ الأمالیللصدوق ص : 632 و 633