مبارزه با دنیا محوری تمدن غرب
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
سلسله درسهایی از کربلا (4)
مبارزه با دنیا محوری تمدن غرب
معاویه با در آمیختن فرهنگ اموی خود با فرهنگ روم، ارزشهای جامعه را به سوی دنیاپرستی و دوری از معنویت سوق دارد. مردم به معاویه به چشم حاکم اسلامی مینگریستند. او کسی است که در نظر مردم ارزشهای نبوی را به نمایش میگذارد و به دنبال اجرای رهآوردهای اسلام و عمل سیرهی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) است. معاویه هم در برابر نگاههای کنجکاو مردم، به جای آنکه تقوی و خدا محوری اسلام را به نمایش بگذارد. کاخ سبز خود را به رخ مردم کشید. پیام اصلی این کار آن بود که میزان ارزشگذاری در اسلام به زهد و تقوی و انسانیت نیست؛ بلکه میزان و معیار ارزشگذاری در اسلام در مال و ثروت و شکوه دنیایی است!
ای کاش معاویه از همان ابتدا به صورت علنی منکر اسلام میشد و راه خود را از راه اسلام جدا میکرد! در این صورت رفتارها و انحرافهای او به پای اسلام نوشته نمیشد، اما معاویه اسلام را دستاویز خود قرار داد تا عصارهی معنوی آن را بیرون بکشد و تفکر اومانیستی و دنیا دوستی را به آن تزریق نماید. او در واقع جامعه را از ایمان تهی کرد و فرهنگ دنیاگرایی را با نام اسلام بر مردم تحمیل نمود. تمام حقیقت دین، برقراری ارتباط انسان با عالم ملکوت است، و معاویه با حیله و تزویر خود مسیر اصلی شریعت محمدی را از حقیقت خود منحرف، و آن را به سوی تفکر اومانیستی روم سوق داد.
اگر میبینیم در صحرای کربلا با نام دین در برابر امام حسین (علیهالسلام) میایستند و دینداری امام بر حق را مورد تردید قرار میدهند. اگر میبینیم که برای کشتن اولیای خداوند نام خدای متعال را بر زبان جاری میسازند و به زعم خود تقرب الی الله پیدا میکنند، و اگر میبینیم که دلیل همهی ظلمهای خود به اباعبد الله الحسین و خانوادهاش را بغض امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) ـ که مظهر حق و تجلی اسلام راستین است ـ بیان میکنند، همه و همه نتیجهی وارونه کردن پوستین دین و جداسازی عصارهی اصلی دین از پیکرهی دین میباشد.
کسانی که در مقابل نماز، سخن از ـ به اصطلاح ـ قلب پاک به میان میآورند! کسانی که یک روز در مجلس عزاداری هستند و روز دیگر در مجلس رقص و آواز! و آنگاه در عقیدهی خود هر چیزی را به جای خود نیکو میدانند! کسانی که دنیا در چشمشان بزرگ است و آخرت در نگاهشان کوچک! کسانی که اهل دنیا را تکریم میکنند، و اهل عقبی را تحقیر! همه و همه دنبالهرو فرهنگ معاویه هستتند. تنها دوای این دردها هم شستشو دادن جسم و جان خود با رایحهی خوش حکمت حسینی است؛ لذا برای کنار گذاشتن رذایل اخلاقی و اعتقادی باید دل به حکمت حسینی بسپاریم و چشمانمان را به یاد کربلا شستشو دهیم.
امام حسین (علیهالسلام) قیام کرد تا این نظام ارزشی و دروغین معاویه را رسوا سازد و انسان را از اسارت زمین و زیورهای دنیوی نجات دهد. آن حضرت قیام کرد تا راه فراموش شدهی آسمان را به مردم نشان دهد، راهی که در آن، ارزش واقعی خود را در پشت کردن به تعلّقات دنیوی و رسیدن به قلّههای معنویت و انسانیت ببینند. اصولا در مقام بصیرت عظمای امام حسین (علیهالسلام) دو شاخصه به چشم میخورد: اولّین شاخصه آن است که در نزد ایشان تنها کسی که بزرگ است خدای سبحان است و دومین شاخصه هم این است که در نزد ایشان یزیدیان و معاویهصفتان بسیار کوچک و حقیر هستند. از کوچکی آنها همین بس که عزّت خود را در کاخها و مظاهر دنیوی میدانند! زمین زیر پای انسان است و آسمان بالای سر او؛ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: «قِیمَةُکُلِامْرِئٍ مَا یُحْسِنُه؛ ارزش واقعی هر کس به اندازهی چیزی است که دوست می دارد». کسی که شیفتهی دنیا شود ارزشش به اندازهی همان دنیا خواهد بود، و کسی که عاشق خدا و عالم ملکوت شود، به چنان قیمتی دست پیدا میکند که جز خداوند، کسی ارزش واقعی او را نمیداند. کسی که معشوقش را دنیا قرار دهد، خود را به حقارت کشانده و کسی که معشوقش را در آسمانها جستجو کند، به عزت و سربلندی دست مییابد. در قرآن کریم آمده است که: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها؛ ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم». همهی چیزهایی که روی زمین هستند، تنها زینت زمین است، نه زینت انسان! مقام انسان بالاتر از آن است که دنیا بتواند زینت و مایهی افتخار او باشد. زینت انسان تنها در ارتباط با عالم معنا و خلوت با خدای یکتا است.
یزیدیان و معاویه صفتان، پوچ هستند، چون ارزش خود را در دنیا میدانند، و حسینیان بزرگ و عزیز هستند، چون دل از دنیا برکندند و با عالم ملکوت پیوند خوردند.
اشاره:
وجود مقدس علی (علیهالسلام) بهترین ملاک برای ارزیابی دین صحیح از دین ناصحیح است. روی همین اساس است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «عَلِیٌ مَعَ الْحَقِ وَ الْحَقُّ مَعَه». معاویه که سعی در وارونه جلوه دادن اسلام دارد، تمام تلاش خود را به کار بست تا چهرهی علی (علیهالسلام) را وارونه جلوه دهد و او را از چشم مردم بیندازد. در کتاب شریف الغدیر چنین آمده: معاویه به «سمر? بن جندب» یکصد هزار درهم بخشید، تا روایتی را علیه علی (علیهالسلام) جعل کند. معاویه میخواست: آیهی «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضى از مردم، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» ـ که در به تصریخ شیعه و سنی در لیله المبیت در حق علی (علیهالسلام) نازل شده بود، ـ به نام «ابن ملجم مرادی» کند و در مقابل شهادت دهد که این آیه در حق علی (علیهالسلام) نازل شد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصام؛ و از مردم، کسانى هستند که گفتار آنان، در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مىشود (در ظاهر، اظهار محبّت شدید مىکنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مىگیرند. (این در حالى است که) آنان، سرسختترین دشمنانند.» سمره بن جندب که این کار را دروغ بزرگی میدانست، از انجام آن امتناع ورزید، تا اینکه بالأخره آخرت خود را در مقابل چهارصد هزار درهم فروخت و این عمل ننگین را انجام داد!
معاویه در آخر خطبهی خود میگفت: «اللهم إنَّ اباتراب ألحد فی دینک، و صدّ عن سبیلک، فالعنه لعنا وبیلا؛!!! خداوندا ! علی دینت را به الحاد کشانده و راه تو را مسدود کرده، پس ...!!!». آنگاه به همه دستور داد تا در منبرهای خود امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را اینگونه لعن کنند. قوی از بی امیه نزد معاویه رفتند و به او گفتند: تو در مورد علی به آرزوی خود رسیدی؛ چرا دست این مرد بر نمیداری؟! معاویه گفت: به خدا قسم این کار را ترک نمیکنم تا آنکه بچهها با بغض او بزرگ شوند و بزرگترها با کینهی او به پیری برسند و (در آینده) هیچ کس فضیلتی از او به یاد نداشته باشد.