کربلا و شکوفایی استعدادهای انسانی
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
سلسله درسهایی از کربلا (9)
کربلا و شکوفایی استعدادهای انسانی
وقتی امام حسین (علیهالسلام) در مسیر کوفه، خبر شهادت جناب «مسلم بن عقیل» را شنید، بدون اینکه تغییر مسیر دهد، به همراهانش اذن بازگشت داد و فرمود: «برگردید، چون راه ما راه کشته شدن است». برخی از آنها برگشتند، اما در عین حال امام سایه به سایهی «زهیر بن قین» میرود و او را به همراهی خود دعوت میکند، و یا اینکه پیشنهاد «حبیب بن مظاهر» را در مورد دعوت از طایفهی بنی اسد میپذیرد.
سؤالی که جا دارد مطرح شود، این است که این دو نوع رفتار متفاوت امام (علیهالسلام) چه معنایی دارد؟ اگر امام به دنبال یار و همراه، و دنبال پیروزی بر سپاه عمر یزید است، چرا به عدّهای میگویند برگردید و در مقابل عدّهی دیگری را به سپاه خود فرا میخوانند؟!
حقیقت مطلب این است که امام به دنبال شمشیر زن و جمع آوری مبارز بیشتر نبود، بلکه حضرت به دنبال انسانسازی و شکوفایی استعدادهای انسان بود. دعوت امام از آنان بدان جهت بود که حضور چنین افرادی در میان سپاهش جرأت آزاد شدن همهی مردم از فرهنگ شوم اموی را بیشتر میکرد، تا انسان گمان نبرد راهی برای آزاد شدن از «فرهنگ پوچگرایی» وجود ندارد، و تصور نکنند که چارهای جز تسلیم شدن در این راه نیست!
هر سال در ایام محرم کربلا شور تازهای به خود میگیرد و کاروان انسان ساز و هدایتگر امام حسین (علیهالسلام) دوباره به راه میافتد. هر ساله نگاه امام حسین (علیهالسلام) به زهیر بن قینهایی میافتد و با جذبهی ولایی خود آنها را به اوج کمال و شرافت میرساند. کسی که بتواند از دنیا دل بردارد و به کربلای حسین و دست های با سخاوت اباعبد الله الحسین (علیهالسلام) نظاره کند، ممکن است از منتخبین امام باشد و با یک کرشمهی او عمری رادر عزت و سربلندی زندگی کند.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند .... آیا شود که گوشهی چشمی به ما کنند
«««مطلب قبلی مطلب اوّل مطلب بعدی»»»