خلاصه تفسیر سوره کهف (12) آیات 60 تا 64
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید
(خلاصه ی تفسیر المیزان)
این داستان هم تذکر و تسلیتی است برای پیامبر که از دیدن تمتعات کفار به زندگی ناراحت نشود، چون در ماورای این ظاهر یک باطنی است و در مافوق تسلط آنان بر مشتهیات، سلطنتی الهی قرار دارد.
این موسی که در این داستان از او نام برده شده همان هوسی بن عمران است. و این که برخی گفتهاند او موسی بن میشا بن یوسف، یکی از نوادههای یوسف پیامبر بوده حرف ضعیفی است، چرا که در قرآن کریم حدود صد و سی و چند مرتبه در قرآن آمده و در همهی آنها مقصودش موسی بن عمران بوده است، اگر در خصوص این یک مورد غیر موسی بن عمران منظور بود، باید قرینه میآورد تا ذهن به جای دیگری منتقل نشود.
دربارهی آن جوانی که همراه موسی علیهالسلام بوده است، برخی گفتهاند وصی او یوشع بن نون بوده، که آن را روایات هم تأیید میکند. و برخی گفتهاند از این جهت فتی نامیده شده که همواره در سفر و حضر همراه او بوده است.
اما آن عالمی که موسی دیدارش کرده: به طوری که در روایات آمده، او خضر یکی از انبیای معاصر موسی بوده است و در برخی دیگر آمده که خداوند به خضر طول عمر داده و اکنون هم زنده است.
*وَ إِذْ قالَ مُوسى لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً (60)
لا ابرحُ: به معنای «لا أزال» است، و این کلمه از افعال ناقصه است که خبرش به منظور اختصار حذف شده، چون جملهی «حتی أبلغ» بر آن دلالت میکند،و تغدیر آن چنین است: «لا أبرح أمشی ـ مدام خواهم رفت؛ و یا سیر خواهم کرد».
مجمع البحرین کجاست؟ برخی گفتهاند: زمینی است که میان غرب خلیج فارس و شرق دریای مدیترانه قرار دارد. و مجازاً از آن به محلّ اجتماع دو دریا تعبیر شده است.
حقبا: به معنای دهر و روزگار است، و اگر نکره آمده بدین جهت است که بر وصفی محذوف دلالت کند چه تقدیر چنین است: «حقباً طویلاً = روزگاری دراز»
*فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً (61)
مجمع بینهما: اضافهی صفت بر موصوف است. اصل آن چنین است: بین دو دریا که اینچنین صفت دارد که مجمع آن دو است.
نَسِیا حُوتَهُما: از دو آیهی بعد معلوم میشود که این ماهی ماهی بریان شده و یا نمک خوردهای بوده که غذای بین راهشان بوده است. اما ماهی در یکی از منزلها زنده شد و خود را به دریا افکند و این ماجرا را جوان همراه موسی دید. بنابراین معنای «نسیا حوتهما» این است که موسی علیهالسلام فراموش کرد که ماهی در خورجین است و رفیقش هم فراموش کرد که ماجرای زنده شدن آن را به موسی علیهالسلام بگوید.
این معنایی است که مفسرین گفتهاند لیکن از کلام آنها استفاده نمیشود که ماهی زندده شده باشد و روایات هم این معنا را تأیید میکنند؛ زیرا در آنها آمده است که قضیهی گم شدن ماهی علامت دیدار با خضر بوده نه زنده شدن آن.
فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً: سرب به معنای مسلک و مذهب است. «سرب» و «نفق» عبارت است از راهی که در زیر زمین کنده شده و از نظر عموم پنهان است. گویا راهی را که ماهی در پیش گرفته و به دریا رفته به نقبی تشبیه کرده که کسی پیش گیرد و ناپدید شود.
*فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً (62)
فَلَمَّا جاوَزا: وقتی که از مجمع البحرین گذشتند.
نصبا: «نصب» و «صعب» و«تعب» هر سه نظیر همند و عبارتند از آن سستی که از ناحیهی خستگی دست دهد.
غداء: هر چیزی است که با آن چاشت کنند. پس سخن موسی علیهالسلام در روز بوده است.
*قالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسیتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانیهُ إِلاَّ الشَّیْطانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً (63)
أرأیتَ: به یاد حضرت میآورد آن حالی را که نزد صخره منزل کردند تا استراحت کنند.
فَإِنِّی نَسیتُ الْحُوتَ: تقدیر آن چنین است: «من حال ماهی را فراموش کردم». دلیل این تقدیر هم «و ما انسانیهُ» است که تقدیرش «و ما انسانی ذکرَ الحوتِ لک إلا الشیطان» است.
اگر مسألهی فراموشی را به شیطان نسبت داده منافاتی با عصمت انبیاء از تصرف شیطان ندارد، زیرا انبیاء از آنچه که به نافرمانی خداوند برمیگردد معصومند، نه از مطلق ایذاء شیطان، زیرا بر نفی اینگون هتصرفات دلیلی در دست نیست. و دلی قرآنی هم بر آن هست: «وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ»[1].
وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً: یعنی راه خود را به دریا گرفت و رفت اما گرفتنی عجیب. بنابراین «عجبا» وصفی است که به جای موصوف خود (مطلق اتخاذ) نشسته است.[2]
*قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى آثارِهِما قَصَصاً (64)
بغی: طلب کردن.
فارتداً: از مصدر ارتداد به معنای برگشتن به نقطهی نخستین است، و منظور جای پا است.
قصص: دنبال جای پا را گرفتن و رفتن.
معنا: این جریان همان علامتی بود که ما در جستجویش بودیم، لاجرم از همانجا برگشتند، و درست از آنجا که آمده بودند (با چه دقتی) جای پای خود را گرفتند و رفتند.
[2]. مرحوم علامه فرمودند: «دلیلی نداریم که ماهی زنده شده باشد». اما ظاهراً کلمهی «واتخذا سبیله» بدین معنا باشد که ماهی، خود در دریا رفت نه اینکه آب آن را برده باشد. مضافاً این که همراه موسی علیهالسلام از رفتن ماهی به عنوان امری عجیب یاد کرده است چه اینکه اگر آب، ماهی را برده باشد چیز عجیبی نیست که بخواهد از آن تعجب کند. فتأمل (رفیق حضرت از این امر که نشانی آنها گم شدن ماهی است اطلاع داشت)