خلاصه تفسیر سوره اسراء (3) آیات 1 تا 8
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید
(خلاصه ی تفسیر المیزان)
سنت الهی همواره این بوده است که بندگان خود را به راه بندگی هدایت نموده و ایشان را در پذیرفتن و نپذیرفتن آن مخیر کرده است. نعمتهای دنیا و آخرت را در اختیارشان قرار داده است و آنها را به همه رقم اسبابی که در اطاعت و عصیان بدان نیازمندند مسلح کرده است تا در صورت اطاعت، آنها را به سعادت دنیا و آخرت برساند و در صورت عصیان، آنها را به نکال دنیا و آخرت برساند.
آیات هفتگانهی فوق به منزلهی توطئهای است برای بیان جریان همین سنت در امت اسلام و این آیات جملهی معتزلهای است میان آیهی اول و نهم.
* وَ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنی إِسْرائیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونی وَکیلاً (2)
الکتاب: در بسیاری از موارد در قرآن کریم بر مجموع شرایعی که بر مردمی واجب شده اطلاق شده است. کتاب مشتمل بر وظایفی اعتقادی و عملی است که باید به آن معتقد شده و عمل کنند. در این آیه بدین جهت به جای تورات، لفظ کتاب آمد تا بفهماند که کتاب نامبرده مشتمل بر شرایطی است که عمل به آنها واجب است.
جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنی إِسْرائیلَ: به منزلهی تفسیر برای فرستادن کتاب است و هدایت بودن آن همین است که شرایع پروردگارشان را برایشان بیان میکند.
أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونی وَکیلاً: کلمهی «أن» در «ألاّ»، تفسیریه است و مدخول «أن» محصَّل همهی معارفی است که کتاب هدایتشان مشتمل بر آن است. محصَّل معارفی که این کتاب در صدد بیان آن است، نهی از شرک و نهی از وکیل قرار دادن غیر خداست. بنابراین این جمله تفسیر جملهی «و جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنی إِسْرائیلَ» است.
نکته: التفات از تکلم با «نا» به تکلم به «ی» است. در اوّل به منظور تعظیم و وحدت سیاق به صورت تکلم با غیر، آورده شد. اما اگر در دومی هم بدین گونه میآمد، شنونده گمان میکرد که خدایان متعددند و این با توحیدی که خود سیاق در مقام اثبات آنست مناسب نیست.
* ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً (3)
ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ: کلمهی «ذریه» به این عنایت بر اولاد اطلاق میشود که آنها اولاد صغیری هستند که به پدران خود ملحق میشوند. این کلمه منصوب آمده و علت آن هم اختصاص است که کلمهی «اخصّ» را در تقدیر دارد و اگر این عنایت نبود باید آنرا مجرو میخواندیم تا عطف به لام در بنی اسرائیل باشد. این اختصاص عنایت خاص متکلم را میرساند و به منزلهی تعلیل آیهی قبلی است همانند کلمهی «اهلَ البیت» در آیهی تطهیر[1] که میرساند از بین رفتن رجس به خاطر این است که آنها اهل بیت نبوت هستند.
خدای سبحان دربارهی سرنشینان کشتی نوح وعدههای جمیل داد[2]، بنابراین فرستادن کتاب برای موسی و هدایت بنی اسرائیل به وسیلهی آن، وفای به همان وعدهی نیکویی است که به پدرانشان (یعنی به سرنشینان کشتی نوح) داده بود و هم اجرای سنت الهی است در امتهای گذشته.
إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً: این جمله هم به منزلهی تعلیل است برای آیهی قبل. این سؤال مطررح میشود که چرا کسانی که با نوح حمل شدند مشمول چنین وعدهی نیکویی واقع شدند؟ در جواب گوییم چون نوح عبدی شکور بود.
* وَ قَضَیْنا إِلى بَنی إِسْرائیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیراً. (4)
قضینا: راغب در مفردات در معنای «قضاء»: به معنای فیصله دادن به امری است. چه با گفتار و چه با عمل و بر دو نوع است: الهی و بشری. از جمله قضای الهی این است که: «وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاه...»[3] خدا دستور داده که جز او را نپرستید. و نیز در همین معنا است که فرمود: «وَ قَضَیْنا إِلى بَنی إِسْرائیلَ فِی الْکِتابِ...» یعنی اعلام کردیم و حکم را فیصله یافتیم و به ایشان به وسیلهی وحی چنین اعلام کردیم که ...
اما قضای فعلی و عملی حق: «وَ اللَّهُ یَقْضی بِالْحَقِّ وَ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ»[4] تنها خداست که به حق حکم میکند و غیر او آنچه را به خدایی میخوانند هیچ حکم و اثری نخواهند داشت نه به حق و نه به باطل.
اما قضاء در قول بشری: قضای قولی : «داوود چنین قضاوت کرد». قضای فعلی : «فإذا قضیتم مناسککم». وقتی به پایان رساندید مناسک خود را... .
وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیراً: کلمهی «علو» به معنای ارتفاع و در اینجا به دلیل عطف آن بر فساد ـ آن هم عطف تفسیری ـ کنایه است از طغیان به ظلم و تعدی.
معنای آیه: ما بنی اسرائیل را در کتاب که همان تورات باشد خبر داده و اعلام نمودیم، خبری قاطع که سوکند میخورم و قطعی میگویم که شما نژاد و گروه بنی اسرائیل به زودی در زمین فساد خواهید کرد ـ مراد از زمین فلسطین و اطراف آن است ـ و این فساد را در دو نوبت پشت سر هم انجام خواهید داد.
* فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً. (5)
بأس: راغب در مفردات: «بؤس» و «بأس» و «بأساء» به معنای شدت و مکروه است با این تفاوت که «بؤس» بیشتر در فقر و جنگ و بدس و بأساء بیشتر در عذاب استعمال میشود.
فجاسوا: مجمع البیان: «جوس» به معنای سر زدن به اینجا و آنجاست. بعضی هم گفتهاند که به معنای طلب شیء به جستجوست.
در تفسیر مجمع البیان چنین پنداشته شده است که این قوم برانگیخته شده بندگانی مؤمن بودهاند. و دلیل آن: «بعثنا» و «عباداً لنا» است. اما هیچ یک از این دو دلیل دلالتی بر مؤمن بودن آنان ندارد.
اما دلیل اوّل: لازم نیست که مجازات الهی همیشه بدست مؤمنین باشد.
اما دلیل دوم: حتی کفار هم بندگان خداوند هستند.
* ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفیراً. (6)
الکرّه: مجمع البیان: هم به معنای «برگشتن» و هم به معنای «دولت» است.
نفیر: مجمع البیان: به معنای «نفر و عدد رجال» است.
* إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبیراً (7)
لِأَنْفُسِکُمْ ... فَلَها : لام در این دو لام اختصاص است. یعنی هر یک از احسان و اسائهی شما مختص به خود شماست، بدون این که به دیگری چیزی از آن برسد و این سنت خداست که اثر اخروی عمل هر کس را به خود او میدهد، و آیه در مقام بیان این مطلب نیست که بگوید: کار نیک به نفع صاحبش و کار زشت به ضرر صاحبش است تا گفته شود چرا به جای «فلها»، «فعلیها» نیامد! پس دیگر نیاز نیست که «لام» را به معنای «علی» بگیریم.
نکته: ارتباط آیه با آیات قبل: برگشتن دولت به بنی اسرائیل به دلیل برگشتن آنها از کفر و فسق است و عذاب دوم هم به خاطر برگشتن از این نیکیهاست.
فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ ...
تتبیر: هلاک کردن و از مادهی تبار به معنای هلاکت و دمار است.
لِیَسُوؤُا: از مسائله و به معنای غصه دار کردن است. «ساء زید فلانا». لام در آن برای غایت است و تقدیر آن چنین است: «بعثناهم لیسوؤا وجوهکم بظهور الحزن و الکابه فیها»... تا نشانههای حزن و اندوه را (با قتل و غارت و بردگی) در چهرههاتان آشکار سازند.
نکته: از مقایسهی جملهی «بعثنا علیکم عباداً لنا...» و وعدهی دوم: «لیسوؤا وجوهکم...» بدست میآید که وعدهی دوم سختتر بوده و نزدیک بوده که به کلی نابود شوند. شاهد: «و لیتبروا ما علوا تتبیرا».
* عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرینَ حَصیراً (8)
عسی: امید است که خداوند به شما رحم کند. و این امید مشروط به توبهی آنهاست.
حَصیراً: از مادهی «حصر» و به معنای حبس کردن و در مضیقه قرار دادن است.
«««مطلب قبلی مطلب بعدی»»»