خلاصه تفسیر سوره اسراء (4) آیات 9 الی 11
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید
(خلاصه ی تفسیر المیزان)
در آیات گذشته جریان سنت الهی در هدایت انسانها به سوی حق بیان شد. و این که هر کس که دعوت حق را اجابت کند در دنیا و آخرت سعادتمند و هر کس که به حق کفر بورزد در دنیا و آخرت عقاب خواهد نمود. و از باب تطبیق حکم بر مصادیق و افراد، نزول تورات و حوادثی را که بعد از آن برای بنی اسرائیل اتفاق افتاد را ذکر نمود.
این دسته از آیات جریان همان سنت را در این امت خاطر نشان میسازد.
*إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنینَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبیراً (9)
یعنی این قرآن هدایت میکند به سوی دینی که اقوم از هر دین و مسلط تر بر ادارهی امور بشر است.
«أقوم»: از قیام است و ضد قعود. یکی از معتدلترین حالات آدمی است که انسان در این حال نسبت به کارهایش مسطلتر است. این کلمه را در نیکو انجام دادن کار استعمال کردهاند. به کسی که کاری را نیکو، بدون عجز و خستگی و با مدیریت انجام دهد، گویند: فلانی قائم به فلان کار است.
این دین هم، خیر دنیا و آخرت بشر را در پی دارد و قائم به صلاح معاش و معد آنهاست چرا که به مقتضای فطرت بشر است.
توصیف این ملت به «أقوم» یا در مقایسه با سایر ملتهاست و یا در مقایسه با سایر شریعتهاست. هر ملتی برای سود بردن سنتی دارد، و لیکن این سنتها در برخی موارد مفید است و در برخی دیگر مضر هستند قسمتی از خیرات را از آنها منع میکنند. و در میان سنتها تنها دین اسلام است که بدون این که خیری از بشر سلب کند، قائم به همهی مصالح دنیا و آخرت آنهاست. بنابراین ملت حنیف نسبت به ملل دیگر بر حیات انسانی اقوم است.
اما اگر «أقوم» در مقایسه با سایر شرایع باشد (کما هو الظاهر) در این صورت بدین معناست که این دین از ادیان سابق بر خود کاملتر است و حتی یک عمل از اعمال فردی و اجتماعی انسان بدون پاسخ رها نشده است.[1]
«الصالحات» : این کلمه برای موصوفی است که به جهت اختصار حذف شده است. «و عملوا الأعمال الصالحات».
«لهم» : خداوند حقی را برای مؤمنین بر خود ثابت کرده است، و اینکه آنرا «اجر» نامیده مؤید این معناست. اگر دیگری حقی را بر خدا ثابت میکرد اشکال داشت، اما وقتی خود خداوند حقی را بر خود ثابت میکند هیچ محذوری پیش نمیآید. مانند: «ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنینَ».[2]
خداوند در این آیه عنایت دارد که پاداش منجز و حتمی نیکوکاران را بیان کند، همچنان که در آیهی بعدی عنایتش به بیان کیفر حتمی است. در این دو آیه متعرض به حال کسانی که اینان آوردهاند ولی عمل صالح ندارند نشده است و وضع آنها متوقف بر توبه و یا شفاعت آنهاست تا به وسیلهی یکی از این دو گروه به صالحان از مؤمنین ملحق شوند. «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»[3]، «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ»[4].
آری، این طایفه با مؤمنین با عمل صالح در این مسأله مشترک هستند که خداوند به پاداش اینکه ایمان آوردند ایشان را بر حق چپایدار مینماید. «وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِم»،[5] « یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ».[6]
*وَ أَنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلیماً (10)
«اعناد»: از «عَتاد» و به معنای «اعداد و تهیه» است. و به قول راغب به معنای «ذخیره کردین چیزی است قبل از رسیدن وقت حاجت به آن».
این جمله عطف است به جملهی «أنَّ لَهُم ...» در آیهی قبل است و اگر عذاب کفار را به مؤمنین بشارت داده است بدین جهت است که این عذاب انتقامی است و موجب روشنی دیدگان مؤمنین میشود.
سؤال: چرا از اوصاف این طایفه تنها ایمان نیاورن به آخرت ذکر شده است؟
جواب: سیاق آیه در بیان اثری است که درین قیم به دنبال دارد و با انکار معاد خاصیتی برای این دین نمیماند بدین جهت میبینیم که خداوند فراموشی قیامت را ذیشهی تمامی گمراهیها نامیده است: «إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ».[7]
* وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً (11)
دعاء : مراد از دعا ـ با توجه به سیاق آیه ـ مطلق طلب است چه به نحو لفظ طلب باشد و چه بدون لفظ صورت گیرد و به صورت سعی و عمل باشد. همهی اینها دعا و درخواست از خداست هر چند که این درخواست از کسی صادر شود که به خدا معتقد نباشد چرا در غیر از خدا کسی معطی و مانع نیست. «یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ»،[8] «وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوه».[9]
حرف «باء» در دو کلمهی «بالشر» و «بالخیر» برای چسباندن فعل به مفعول آن است و مقصود این است که انسان به همان نحو شرّ را میخواند که خیر را میطلبد.
کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً: انسان به محض آن که چیزی را برایش تعریف کردند و آن را مطابق میلش دید بدون اندیشیدن در جهات صلاح و فساد آن با عجله به سویش میرود و در نتیجه گاهی آن امر، موجب زحمتش میشود.
سیاق این آیه و آیات بعد: ما کتابی نازل کردیم که شما را به سوی ملتی أقوم هدایت میکند و لیکن جنس بشر عجول است و به خاطر همین عجلهاش میان خیر و شر فرق نمیگذارد. سزاوار نیست که انسان اینگونه باشد و بعد در مقام توجیه بگوید: خدا برایم فراهم کرده و اگر او نمیخواست نمیگذاشت من این کار را بکنم! درست است که خداوند خالق شب و روز است و هر یک آثار مخصوص به دیگری را از بین میبرد، و درست است که همهی اعمال خیر و شر در عالم به اذن خداوند محقق میشوند لیکن این بدان معنا نیست که اعمال شر و معصیت خداوند هم برای انسان جایز باشند. بلکه واجب است که انسان اعمال شرّ را همچون شب تاریک کننده دانسته و نزدیکش نشود و عمل خیر را همچون روز بینا کننده دانسته و انجامش دهد، و با انجام آن فضل پروردگارش را طلب کند. به عبارت دیگر همانگونه که مشترک بودن شب و روز در آیت بودن باعث نمیشود که در حررکات و تقلبات هم شبیه هم باشند، اشتراک اعمال خیر و شرّ در این که همگی به اذن خداوند صورت میگیرد باعث نمیشود که بگوییم ارتکاب هر دو جایز است. آری عمل آدمی گریبانگیر او شده و تا او را به سعادت یا شقاوت نکشاند دست بردادش نیست و آنچه میکند به خدوش میرسد و به غیر خودش نمیرسد.
پی نوشتها: [1]. وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ... مائده 48 [2]. یونس 103 [3]. توبه 102 [4]. توبه 106 [5]. یونس 2 [6]. ابراهیم 27 [7]. ص 26 [8]. الرحمن 29 [9]. ابراهیم 34