خلاصه تفسیر سوره اسراء (7) آیات 23 تا 31
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید
(خلاصه ی تفسیر المیزان)
آیات 23 تا 39 برخی از کلیات دین را ذکر میکند و در حقیقت دنبالهی «إنَّ هذا القرآنَ یهدی للتی هی أقوم» است.
* وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً (23)
قضی: منظور قضای تشریعی است. این قضا علاوه بر احکام مثبته شامل نواهی هم میشود. و اگر فرموده بود: «و أمر ربُّک ألاَّ تعبدوا...» صحیح نبود چون نهی است.
ألاَّ: أن مصدریه است.
اخلاص در پرستش بزرگترین اوامر دینی و اخلاص در عبادت از واجب ترین واجبات شرعی است. همانگونه که شرک از بزرگترین گناهان است. اما اگر یک یک معاصی را تجزه تحلیل میکنیم همه به شرک برمیگردد. چون گناه اطاعت از غیر خداست و اطاعت هم نوعی عبارت است. «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه»[1] ، «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطان»[2] حتی کافر هم مشرک است چون با این که فطرتش حکم به وجود صانع برای عالم میکند مع ذلک امر تدبیر عالم را بدست ماده و یا طبیعت داده.
وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً: مسألهی احسان به والدین بعد از توحید از واجبترین واجبات است همانگونه که مسألهی عقوق والدین بعد از شرک از بزرگترین گناهان کبیره است.
إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً:
إمَّا: مرکب است از «إن» شرطیه و «ماء» زائده. اثر ماء زانده این است که دخول نون تأکید بر آخر فعل را جایز میکند.
الکبر: به معنای بزرگسالی است.
نهر: رنجاندن.
اگر حکم را اختصاص به دوران پیری داده است بدین جهت نیست که این حکم منحصر در آن دوران است؛ بلکه بدین جهت است که در آن دوران سخت ترین حالت را دارند و بیشتر به کمک فرزندان نیازمندند.
*وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیراً (24)
وَ اخْفِضْ لَهُما... : خفض جناح: (پر و بال گستردن) کنایه از مبالغه در تواضع است. این معنا از صحنهای گرفته شده که جوجه بال و پر خود را باز میکند تا مهر و محبت مادر را تحریک کند و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد. پس باید فرزندان طوری رفتار کنند که والدین تواضع آنها را احساس کنند و بفهمند که او خود را در برابرشان خوار کرده است.
وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما: مجمع البیان: این آیه دلالت دارد که دعای فرزند برای پدر و مادرش که از دنیا رفته است مسموع است.
مؤلف: آیه چنین دلالتی ندارد و فقط ادب ووظیفهی فرزند را میرساند هر چند که دعا مستجاب نشود علاوه مرحوم طبرسی دعا را مختص زمان مرگ دانسته که آیه مطلق است.
*رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما فی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صالِحینَ فَإِنَّهُ کانَ لِلْأَوَّابینَ غَفُوراً (25)
آیه متعرض به حالی است که احیاناً از فرزند حرکت ناگواری سر زند. و اگر صریحا متعرض نام فرزند و نوع کار وی نشد بدن جهت است که بفهماند همانگونه که ارتکاب این کار جایز نیست، بیان آن نیز شایسته نیست.
پروردگار شما خود میداند که چه حرکتی کردید. و اگر شما صالح باشید و خداوند هم این صلاح را در شما ببیند، و شما در یک لغزشی که نسبت به والدین خود مرتکب شدید به سوی خدا بازگشتکرده و توبه نمودید، خداوند شما را میآمرزد، برای این که دربارهی «أوَّابین» غفور و بخشنده است.
أوَّابین: برگشت کنندگان به سوی خدا.
*وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً (26)
تبذیر: مجمع البیان: به معنای پاشیدن با اسراف است و در واقع از بذر افشانی گرفته شده است. منتهی فرقش این است که در اسراف به منظور افساد است لذا هر جا به منظور اصلاح باشد «تبذیر» گفته نمیشود، هر چند زیاد باشد.[3]
*إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً (27)
این جمله تعلیلی است بر نهی از تبذیر. اسراف نکن چرا که در این صورت از مبذرین که برادران شیطانند خواهی بود. اسراف کنندگان و شیطان از نظر سنخیت همانند دو برادر هستند که همواره با همند.
مراد از «شیطان» در «کان الشیطان» همان ابلیس است. و «لام» آن، لام عهد ذهنی است. و اگر «لام» را جنس بگیریم مراد از «شیطان» جنس شیطان است. اما چرا ابتدا لفظ «الشیاطین» آمد و بعد با لفظ مفرد «الشیطان» آمد؟ آیه ابتدا خواست بفهماند که هر اسراف کنندهای برادر شیطان خویش است، پس همهی اسراف کاران برادران شیاطین هستند و اما دومی مفرد آمد چون مقصود از آن پدر شیاطین یعنی ابلیس است و یا جنس شیطان.
*وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً (28)
إمّا تعرضنَّ عنهُم: در اصل «إن تعرض» بوده و «ماء» زائده بر سر «إن» شرطیه در آمده است تا نون تأکید بتواند بر سر «تعرض» در آید.
سیاق، شهادت میدهد که گفتار دربارهی انفاق مالی بوده است، پس مراد از این جمله اعراض از کسی است که مالی درخواست کرده تا در سد جوع و رفع حاجتش مصرف کند. مقصود تنها آن قسم اعراضی است که دستش تهی است ولی مأیوس از پولدار شدن هم نیست به دلیل «ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها»
*وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً (29)
مغلوله إلی عنقک: دست به گردن بستن. کنایه از خساست و خودداری از بخشش است. و مقابل آن «بسط ید» است که کنایه از بذل و بخشش میباشد و این که هر چه به دستش آید از دست خود فرو بریزد، به طوری که هیچ چیز برای خود باقی نمیگذارد. این تعبیر بلیغترین تعبیر در مورد نهی از افراط و تفریط در انفاق است.
فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً: این جمله فرع بر «و لا تبسطها...» است. «حسر» به معنای انقطاع و یا عریان شدن است.
عبارت علامه در این قسمت مفهوم نیست ج13 ص114 سطر 14 به بعد...
*إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیراً (30)
این آیه در مقام تعلیل مطالب آیهی قبل است که از افراط و تفریط در انفاق نهی میکرد
معنای آن این است که سنت پروردگار این نیست که بی حساب و کتاب بذل و بخشش کند و یا به کلی قطع بخشش کند او مصلحت بندگان را در نظر میگیرد و به حال آنها خبیر و بصیر است، پس تو نیز متخلق به اخلاق الهی باش و در انفاق راه اعتدال را در پیش گیر.
برخی دیگر گفتهاند[4] : این آیه، آیهی قبل را اینگونه تعلیل میکند که: «قبض و بسط رزق» کار خداست، و تو نباید چنین کاری کنی، چرا که این کار از شؤون الوهیت است و اما تو باید میانه رو باشی.
*وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیراً (31)
إملاق: فقر و نداری. خطأ: انحراف از جهت و بر چند قسم متصور است:
کسی تصمیم به کاری بگیرد که اراده و انجامش زشت است. این بارزترین مصداق خطا است. «إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیراً»، «وَ إن کُنَّا لَخاطِئین».
آدمی کاری را اراده کند که انجامش خوب است، و لیکن برخلاف ارادهاش از کار در آید. «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَة»
آدمی کاری را اراده کند که انجامش خوب نیست؛ اما اتفاقاً خلاف آن از کار در آید و کار نیکی شود. او در ارادهاش «مخطئ» و در عملش «مصیب» است.
فرزند کشی یکی از مصادیق آدم کشی است. اما چرا در این آیه تنها این مصداق آمده است؟ چون فرزند کشی از زشتترین مصادیق شقاوت است و دلیل دیگرش خصوصیت جغرافیایی اعراب بوده است که همواره در معرض قحطی بودهاند و اوّل کاری که میکردند این بود که جهت حفظ آبرو فرزندان خود را میکشتند. از آیه معلوم میشود که بحث فرزند کشی که در اینجا مطرح شده است به داعیهی دیگری غیر از داعیهی دختر کشی بوده است و دیگر اختصاصی به فرزندان دختر ندارد.
پی نوشتها: [1] . جاثیه 23 [2] . یس 60 [3] . مجمع البیان ج6 ص410 [4] . روح المعانی ج15 ص66.