خلاصه تفسیر سوره اسراء (14) آیات 73 تا 81
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید
(خلاصه ی تفسیر المیزان)
*وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ وَ إِذاً لاَتَّخَذُوکَ خَلیلاً (73)
إن: مخفف «إنَّ» است به دلیل اینکه لام بر سر «لیفتنونک» در آمده است.
خلیل: از خلت و به معنای صداقت است.
أوحینا إلیک: مراد قرآن است. مشرکین از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در خواست کردند که دست از بدگویی خدایان آنها بردارد و غلامان و کنیزان بی شخصیت آنها را که مسلمان شده و به وی گرویدهاند از خود دور کند چون عارشان میشد که در کنار آنها یکجا بنشینند و آیات خدای را بشنوند.
*وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلیلاً (74)
تثبیت: به معنای عصمت و حفظ الهی است.
رکون: به معنای کمترین میل است. در آیه جواب «لو لا» را خود رکون قرار نداد بلکه «نزدیک شدن به رکون» قرار داد، و این خود دلالت بر آن دارد که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نه تنها میل به کفار نکرد بلکه نزدیک به میل هم نشد.
*إِذاً لَأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصیراً (75)
آیه در سیاق تهدید است.
ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ: مراد دو چندان شدن عذاب زندگی و مرگ است.
ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصیراً: مراد تشدید در تهدید است. یعنی در این صورت عذاب واقع خواهد شد و هیچ راه گریزی از آن نخواهی یافت.[1]
*وَ إِنْ کادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْها وَ إِذاً لا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلاَّ قَلیلاً (76)
استفزاز: به معنای سوق دادن و تحریک خفیف و آسان است.
الأرض: الف و لام در آن برای عهد است، و مقصود زمین مکهی معظمه است.
خلاف: به معنای بَعد است.
قلیل: مقصود زمان اندک است.
معنای آیه: مشرکین نزدیک بود که تو را وادار کنند تا از مکه بیرون شوی، و اگر ایشان تو را بیرون میکردند، بعد از رفتن تو، زمان زیادی زنده نمیماندند، بلکه پس از مدّت کوتاهی همه هلاک میشدند.
*سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْویلاً (77)
تحول: به معنای نقل چیزی است از حالی به حال دیگر.
سنَّه مَن: این کلمه در تقدیر «لسنَّ? مَن» است، یعنی مانند سنت کسی که ما فرستادیم و این جار و مجرور متعلق به جملهی «لا یلبثون» است یعنی دیری نمیپایید که مردم مکه مانند سنت کسی که قبل از تو فرستادیم میشدند.
این سنت، سنت خداوند است و اگر آن را به پیامبر استناد داد برای این است که خداوند خداوند این سنت را به خاطر پیامبرش قرار داده است، بدین دلیل که بعدش فرمود: «و لن تجد لسنتنا تحویلا» و در جای دیگر فرمود: «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا فَأَوْحى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَ».[2]
*أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً (78)
دلوک الشمس: «دلوک» به معنای زوال آفتاب و رسیدن به حدّ ظهر است. مبرد گفته که دلک شمس به معنای غروب آفتاب است و اصل آن از «دلک» است که به معنای «مالیدن» است و اگر ظهر را دلوک گفتهاند بدین جهت است که از شدّت روشنایی هر کس به آن نگاه کند چشم خود را میمالد، و اگر غروب آفتاب را دلوک شمس خواندهاند باز برای این است که بیننده چشم خود را میمالد تا درست درک کند.(مجمع البیان)
غسق اللیل: هنگامی که تاریکی شب پدید میآید. مفردات گوید به معنای شدت ظلمت شب است.
در تفسیر آیه میان مفسرین اختلاف است. از اهل بیت علیهمالسلام به طریق شیعه روایت شده است که «دلوک الشمس» هنگام ظهر و «غسق اللیل» نصف شب است. بنابراین روایت آیه از اوّل ظهر تا نصف شب را شامل میشود، و نمازهای واجب یومیه که در این قسمت از شبانه روز باید خوانده شود چهار نماز است و با انضمام نماز صبح که جملهی «و قرآن الفجر» دلالت بر آن دارد نمازهای پنجگانهی یومیه است.
قرآن الفجر: عطف به «الصلاه» است. ای «اقم قرآن الفجر». از طریق عامه و خاصه روایت است که نماز صبح مشهود دو گروه از ملائکهی شب و روز است.
*وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً (79)
تهجد: به معنای «هجود» است که در اصل بهمعنای خواب است، و تهجد به معنای بیداری بعد ار خواب است.
به: ضمیر در آن به «قرآن» یا به کلمهی «بعض» که از «من اللیل» استفاده میشود برمیگردد.
نافله: از مادهی «نفل» به معنای زیادی است.
گفتهاند که کلمهی «من اللیل» از قبیل اغراء و نظیر «علیک باللیل» میباشد، و حرف «فاء» نظیر فاء در «فإیای فارهبون» است.
مقاما محمودا: «مقام» ممکن است مصدر میمی و به معنای بعث باشد، در این صورت مفعول مطلق جملهی «لَیَبعَثَکَ» است (باشد که پروردگارت تو را بعث کند بعثی پسندیده). و ممکن است که اسم مکان بوده و آنگاه بعث به معنای اقامه و یا متضمن معنای اعطاء و امثال آن باشد (باشد که پروردگارت تو را به مقامی محمود به پا دارد).
خداوند متعال محمود بودن مقام آن جناب را مطلق آورده و هیچ قیدی به آن نزده است، و این خود میساند که مقامی مذکور مقامی است که هر کس آن را میپسندد و آن مقام شفاعت کبرای رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است.
*وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً (80)
مُدخَل: مصدر میمی به معنای داخل کردن است و نیز «مُخرَج». اگر ادخال و اخراج را به صدق اضافه کرده است به این عنایت است که با صداقت وارد هر امری شود نه اینکه ظاهرش مخالف باطنش باشد و یا اینکه یک طرفش متضاد با طرف دیگر باشد. مثل این که با زبان خدای را بخواند و در قلب منظورش موجه شدن در میان مردم باشد. یا در یک قسمت خدای را با خلوص بخواند و در قسمت دیگر غیر خدای را هم شرکت دهد. خلاصه منظور جمله این است که صدق سراپای وجود انسان را بگیرد. اگر چیزی میگوید، خود بدان عمل کند. بنابراین برگشت کلام به این میشود که مثلاً بگوییم: خدا یا امور مرا آنچنان سرپرستی کن که صدیقین را سرپرستی میکنی.
وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً: یعنی سلطنتی یاری شده، به این معنا که مرا در تمامی مهماتم و در هر کاری که مشغول میشوم یارری کن. اگر مردم را به دین تو دعوت میکنم مغلوب نشوم، و حجتهای باطلهی ایشان یا هر فتنهی دیگری مرا مغلوب نکند و به وسوسهای از شیطان گرفتار نشوم.
با توجه به اطلاق مطلب هیچ وجهی برای گفتار برخی مفسرین باقی نمیماند که منظور از دخود دخول به مدینه و منظور از خروج، خروج از مکه است (مجمع البیان) یا منظور از دخول، دخول در قبر و منظور از خروج، خروج از قبر است. (فخر رازی)
*وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً (81)
زهوق: به معنای هلاکت و بطلان است.
به رسول خدا امر شده که ظهور حق را به همه اعلام کند، وچون این آیه در سیاق آیات قبلی از آیهی «و إن کادوا لیفتنونک» تا آخر سه ایه واقع شده منظور از آن این است که مشرکین را دلسرد نموده واعلام کند که برای همیشه از او مأیوس باشند. و آیه دلالت دارد که باطل هیچ گاه دوام نخواهد یافت، همچنانکه در جای دیگر راجع به این معنا فرمود: «وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ».[3]
پی نوشتها: [1]. برخی گمان میکنند که اگر گناه کنند و اطاعت از شیطان نمایند خداوند آنها را عذاب نمیکند و حال آنکه میبینیم خداوند متعال بهترین خلقش را اینگونه تهدید میکند تا چه رسد به دیگران! [2]. ابراهیم 13 [3]. ابراهیم 26