علم ائمه ی معصومین (علیهم السلام) و مراحل وجودی آنها (2)
قسمت قبلی: http://andiseh57.parsiblog.com/1816101.htm
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
... قسمت دوم
جواب دوم: هر فیضی که از جانب خداوند متعال به موجودات میرسد به وساطت ائمهی اطهار (علیهم السلام) ـ که انسانهای کامل هستند ـ نازل میشود و در این جهت فرقی بین انسان، فرشته، جن، حیوان و … نیست، چنان که فرقی بین انواع فیوضات نیست. بنابراین وحی الهی نیز ـ که از فیوضات ویژه خداوند است ـ به واسطه معصومین (علیهم السلام) تنزّل پیدا میکند و فرشته وحی از جنبه لاهوت آنان کسب فیض می کند و به جنبه ناسوت آنان تحویل میدهد . پس در حقیقت بخشی از آن ذوات نورانی ـ اهل بیت (علیهم السلام) ـ بخش دیگر را اداره میکند و چیزی از بیرون به آنها نمیرسد. یعنی شأنی از او عهدهدار شأن دیگرش است، هر چه هست مربوط به خود اوست، نه از بیرون.
توضیح مطلب
نور حقیقت واحدی است که سرچشمهی آن خورشید است. اما همین حقیقت واحده دارای مراتب و درجات مختلفی است. هر چه به خورشید نزدیکتر میشویم، شدت آن بیشتر و بیشتر میشود و هر چه از خورشید دورتر میشویم، از شدّت آن کاسته میشود تا جایی که نور بسیار ضعیفی میشود. وجود هم اینگونه است. یعنی حقیقت وجود در عین این که یک چیز است و منشأ آن خداوند است اما مراتب مختلفی دارد. وجود، هر چه به سرچشمهاش نزدیکتر باشد قویتر و هر چه دورتز باشد ضعیفتر خواهد بود. پس وجود همانند نور، مراحل مختلفی دارد که این مراتب عبارتست از:
1. مرحلهی فوق تام. فقط جایگاه خدای سبحان است.
2. مرحلهی تام. این مرحله به تام محض و تام غیر محض تقسیم میشود.
3. مرحلهی مکتفی. قلب معصوم در این مرحله حضور دارد.
4. مرحلهی ناقص. محل حضور جسم معصوم.
معصومین (علیهم السلام) که انسان کامل هستند، کَون جامع بوده و دارای همهی مراتب وجودی هستند. در مرحله ای از وجود، «ناقص» در مرحله ای « مکتفی» و در مرحله ای دیگر «تام» است.
مراد از مرحلهی ناقص انسان کامل، وجود عنصری و دنیوی اوست که محدود و مقهور قوانین طبیعی است. از این رو گاهی بیمار میشود، چیزی از دید او مخفی میماند، نیاز به غذا، آب و سایر نیازمندیهای طبیعی دارد.
در مرحله تام محض، هیچ فرشتهای حضور ندارد، زیرا آنجا مقام صادر اوّل یعنی مقام انسان کامل است که واسطهی بین واجب الوجود ـ خدای تعالی ـ و ممکنات ـ سایر موجودات ـ است.
لیکن بسیاری از فرشتگان در مرحلهی تام غیر محض و مکتفی، که واسطهی بین مرحلهی تام محض و ناقص است قرار دارند و ماموریت ابلاغ وحی بر عهدهی برخی از همین گروه است .
نظم خاص وجودی اقتضا دارد که انسان کامل، معارف، حکم و احکام را از خداوند بگیرد و آنرا تنزّل دهد و ملائکهای که در مراحل تام غیر محض و مکتفی حضور دارند بین مرحله تام محض و ناقص معصومین «علیهم السلام» قرار میگیرند و وحی را به مرحلهی مکتفی وی ـ که برخی از مراحل آن همان قلب شریف معصومین «علیه السلام» است ـ برساند .
مرحله ی مکتفی، محل حضور قلب انسان کامل است. قلب شریف انسان کامل نیز دارای مراحل وجودی متعددی است، که ملائکه قدرت نزول به هر مرحلهای را ندارند. یک مرحله از قلب انسان کامل وحی را بدون واسطه و از خداوند دریافت می کند و آن مرحله « ما کَذَبَ الفُؤادُ ما رَأی»[1] است و یک مرحله آن که مورد بحث است «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمینُ ، عَلی قَلبِکَ»[2] است.
آنگاه وحی بوسیله همان فرشتگان یا گروهی دیگر، از مرحلهی مکتفی انسان کامل به مرحلهی طبیعی وی ـ مانند زبان مطهر او ـ جاری میگردد. سپس از زبان آن حضرت تا گوش شنوندگان نیز به وسیلهی آنها میرسد .
در تمام این مراحل فرشتگان فراوانی وحی الهی را محافظت میکنند تا پیام هدایت بدون کم و کاست به گوش مخاطبان برسد[3].
امیر المؤمنین « علیه السّلام » در خُطبَه البیان می فرمایند :
من آیت و نشانهی خداوندم ، من حقیقت اسرار الهیام ، من پدید آورنده برگ گیاهانم، من به بار آورندهی میوهی درختانم، من جاری کنندهی رودخانههایم… من همان نوری هستم که موسی «علیه السلام» در کوه طور از آن هدایت گرفت، من صاحب صُو رِ اسرافیلم ـ که در قیامت مردگان را زنده میکنم ـ ، من بیرون آورندهی مردگان از قبرم ، من صاحب روز قیامتم، من همراه نوح و نجات دهنده اویم ، من همراه ایوب در بلاها و شفا دهندهی اویم، من همان کسی ام که آسمانها را با دستور خدایم برافراشتم... .
ائمه «علیهم السلام» که کَون جامع و دارای همه مراتب وجودی هستند، در مرتبهی نورانیت و ولایت کلّیه، یعنی مرحلهی تام که حقیقت امامت آنهاست به عنایت الهی مسلّط بر همهی عوالم هستی هستند و حتی پلک زدن انسانها، ایستادن و نشستنشان، افتادن برگی از درخت و... در معرض دید آنهاست و چیزی به نام زمان گذشته، حال و آینده برای آنها معنا ندارد. لیکن به مرحلهی ماده و عالم طبیعت ـ مرحله وجود ناقص ـ که میرسند مانند دیگران هستند بدین معنا که شاید چیزی را نخواهند بدانند و از سیطرهی علم کنونی آنها خارج باشد. «إنَّ الإمامَ إذا شَاءَ أَن یَعلَمَ علم» یعنی همانا امام وقتی بخواهد چیزی را بداند حتما آن را می داند.
بدین ترتیب آنها مظهر علم الهی هستند. یعنی همانطور که چیزی از حیطهی علم بی پایان خدا مخفی نمیماند: « وَاعلَمُوا أنَّ اللهَ بّکُلِّ شَیء عَلیم»[4] گسترهی علم ائمّهی اطهار «علیهم السلام» نیز همهی موجودات نظام هستی را در بر میگیرد. لیکن علم الهی استقلالی و ذاتی بوده و مرتبط به جایی نیست امّا علم ائمّه «علیهم السلام» تبعی و عرضی است. یعنی هر چه دارند از خدا گرفتهاند. لذا در برخی از روایات آمده است: «إذَا أَرادَ الإمامُ أَن یَعلَمَ شَیئ أَعلَمَهُ اللهُ ذلِکَ ، وقتی امام بخواهد چیزی را بداند خداوند آنرا به او می آموزد»[5]
شتر پیامبر «صلّی الله علیه و اله» هنگام عزیمت به تبوک گم شد برخی از منافقان از ماجرا استفاده سوء کردند و این زمزمه را سر دادند که او چگونه پیامبری است و چگونه ادعای إخبار از آسمان را دارد در حالی که جای شتر خود را نمی داند! حضرت فرمودند: من چیزی جز آنچه که خدا به من می آموزد نمیدانم. اکنون خدا مرا راهنمایی کرد که شتر من در این صحرا در فلان درّه است و طناب آن به درختی پیچیده و از رفتن باز مانده است، بروید آزادش کنید و بیاورید!
یکی پرسید از آن گم کرده فرزند که ای روشن روان، پیر خردمند
زمصرش بوی پیراهن شنیدی چرا در چاه کنعانش ندیدی
بگفت احوال ما برق جهان است دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلی نشینیم گهی تا پشت پای خود نبینیم
ارادهی آنان تابع اراده و مشیت خداست و تا خدا اراده نکند ، آنان نیز اراده نخواهند کرد. از امام هادی «علیه السلام» روایت شده است: خداوند قلوب ائمه را محلّ اراده خویش قرار داده است. هر گاه خدا چیزی را بخواهد، آنها نیز میخواهند. و معنای کلام خدا که فرمود «وَ مَا تَشَاءُونَ إِلّا أَن یَشَاءَ اللهُ» همین است.
ادامه دارد ...
قسمت بعدی: http://andiseh57.parsiblog.com/1817183.htm
سوره نجم آیه 11 /2. سوره شعراء آیات 193و 194 / 3. سوره جن آیات 27 و 28 /4. سورهی بقره آیه 231 /5. کافی جلد 1 صفحه 258