خلاصه تفسیر سوره اسراء (17) آیات 86 تا 89
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید
(خلاصه ی تفسیر المیزان)
*وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنا وَکیلاً (86)
کلامی است متصل به ماقبلش، زیرا آیهی قبلی اگر چه متعرض مطلق روح بود، اما بر حسب سیاق آیات مورد بحث که در قرآن گفتگو داشت میفهمیم که مقصود از آن خصوص آن روحی است که از آسمان بر رسول خدا نازل میشود و قرآن را به او القا میکرد.
معنای آیه:آن روح که بر تو نازل میشود و قرآ را بر تو القا میکند از تحت قدرت ما خارج نیست و قسم میخورم که اگر بخواهیم همان روح را که کلمهی القاء شدهی ما به توست، از بین میبردیم، آن وقت است که دیگر کسی را به نفع تو و علیه ما وکیل به آن باشد نخواهی یافت (کسی را نخواهی یافت که از تو دفاع نموده و ما را مجبور به برگرداندن آن نماید). لذا:
1. مراد از «الذی اوحینا الیک» آن روح الهی است که کلمهی القا شده به رسول خدا بوده وهمان حقیقتی است که در آیهی «و کذلکاوحینا الیک روحا من امرنا» بدان اشاره دارد.
2. مراد از وکیل، وکیل مطالبه و برگرداندن آن چیزی است که خداوند گرفته، نه وکیل در حفظ قرآن و تلاوت آن.
*إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیْکَ کَبیراً (87)
تقدیر چنین است: آن موهبتی که به تو عطا شد (نازل شدن روح و ملازمتش با تو) به تو ندادند مگر به عنوان رحمتی از پرودگارت؛ آنگاه در مقام منت نهادن به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آن رحمت را به عبارت «همانا فضل او بر تو بسیار است» تعلیل نموده است.
*قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً (88)
ظهیر: کمک کار و مأخوذ از «ظهر» مانند رئیس که مأخوذ از «رأس» است.
تحدی در این آیه ظهور در این دارد که به تمامی خصوصیات قرآن و صفات کمالی آن تحدی شده زیرا اگر منظور صرفا تحدی به فصاحت و بلاغت بود بزومی نداشت که همهی جن و انس را وارد در تحدی کند بلکه باید تحدی را منحصر در اعراب میکرد.
*وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُوراً (89)
تصریف امثال: به معنای گرداندن و دوباره آوردن و با بیانهای مختلف ایراد کردن است.
من کل مثل: کلمهی «من» در این جمله برای ابتدای غایت است.
اکثر الناس: به جای «اکثرهم» اسم ظاهر آمد و سرّ آن این اسن که سر کفران آنها این است که «ناس» هستند مانند «و کان الإنسان کفورا» که کفران خاصیت انسان است.
معنا: سوگند میخوریم که ما در این قرآن برای مردم مثلهای مکرر آوردیم ...