سخنرانی کوتاه دبستانی (3) قلــه های صبــوری
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید
سخنرانی کوتـاه دبستانی (3): قلّــه های صبوری
روزی لاکپشتها تصمیم میگیرند قلهی بزرگی را فتح کنند. رئیس لاکپشتها پرچم را به دست لاکپشت کوچک داد و گروه لاکپشتها به سمت قله حرکت کردند. خلاصه رفتند و رفتند و رفتند تا بالاخره به قله رسیدند. رئیس با لاکپشت کوچولو گفت: «لاکپشت کوچولو! پرچم را بده تا اینجا نصب کنیم». لاکپشت کوچولو با خونسردی گفت: «پرچم را پایین کوه جا گذاشتم». لاکپشتها به فرمان رئیس برگشتند به سمت پایین کوه. رفتند و رفتند و خلاصه خیلی راه رفتند. سالها در راه بودند تا اینکه رسیدند به پایین کوه. رئیس لاکپشتها رو به لاکپشت کوچولو کرد و گفت: لاکپشت کوچولو! پرچم کجاست؟». لاکپشت کوچولو گفت: «شوخی کردم پرچم بالای همون کوهه»! :((
بچهها میدونید چه چیزی این داستان را شیرین کرد و همگی خندیدید؟! چیزی که این داستان را شیرین کرد صبر و تحمل لاکپشتها بود. همیشه در زندگی افرادی هستند که قصد اذیت و آزار انسان را دارند؛ انسانهای کم صبر و کم تحمل وقتی با این جور انسانها روبرو میشوند، زود ناراحت میشوند و رفتارهای ناشایستی از خود نشان میدهند، اما انسانهای صبور و پر تحمل در مواجهه با این نوع افراد، باز هم شکیبایی میکنند و خیلی خوب و شیرین رفتار میکنند. کسانی که صبوری دارند هم خودشان شیرین و دوست داشتنی هستند و هم خاطرات زندگی آنها.
تو دنیا مشکل زیاد هست. بعضیها فقط غُصّه میخورند و فقط به سختیهای زندگی فکر میکنند. این افراد همیشه غمگین هستند و حتی اطرافیان خود را هم اذیت میکنند؛ اما بعضی دیگه هستند که به جای فکر کردن به مشکلات زندگی، به خوبیها و نعمتهای خداوند فکر میکنند و همیشه خوشحال و شاداب هستند. این افراد همیشه خدا رو شکر میکنند و خداوند هم در قرآن گفته: «لإن شَکَرتُم لأزیدَنَّکُم؛ اگر از من تشکر کنید، نعمتهای بیشتری به شما میدهم».