اصل اجتناب از مقایسه گری
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید
اصول زندگی زناشویی (8) اصل اجتناب از مقایسهگری
یکی از مهمترین مشکلاتی که بر سر راه برخی از خانوادهها و مخصوصا زوجهای جوان قرار میگیرد، قرار گرفتن در دام «مقایسهگری منفی» است. کسی که به جای تمرکز در داشتههای خود، چشم به زندگی دیگران میدوزد، و به حال کمبودهای مادی خود افسوس میخورد، همواره خویشتن را در تنگنای خطورات شیطانی قرار میدهد و روی خوشی در زندگی خود نمیبیند. کسی که بنای زندگی خود را بر اساس اصل مقایسهگری قرار دهد، همیشه در ناراحتی و عدم رضایت به سر میبرد. انسان مقایسهگر هر مقدار هم از نعمتهای دنیوی برخوردار باشد، باز هم چشمش به نعمتهایی است که در دست دیگران است و از آن بینصیب است، روی همین حساب است که مقایسهگری چیزی جز ناسپاسی در برابر نعمتهای الهی، ناشکیبایی در برابر نداشتهها برای انسان فراهم نخواهد کرد!
در این نوشتار به چند مورد از این مقایسهگریها اشاره میشود:
1. مقایسهگری با جلوهگری نامحرم
چرا در اسلام شوخی و مزاح با نامحرم مورد مذمت قرار گرفته؟!
چرا رابطه با نامحرم باید در حداقل ممکن باشد؟!
چرا خانمها در مواجهه با نامحرم باید در حفظ عفاف پوششی و رفتاری نهایت دقت را به عمل آورند؟!
و چرا آقایان در رفتار با خانمهای نامحرم باید متانت مردانه داشته باشند و مراقب نوع گفتار و رفتار خود باشند؟!
یکی از دلایل چنین مراقبتهایی آن است که آقایان به جلوههای زنانهی خانمهای دیگر چشم ندوزند و در نهایت ویژگیهای زنانهی آنها را با همسر خود مقایسه نکنند. همچنین این احکام برای آن است که خانمها با دیدن جلوههای مردانهی نامحرم، از همسر خود رویگردان نشوند. متأسفانه برخی از افراد هم رفتارهای شیطنت آمیزی دارند. این افراد در مواجهه بانامحرم شروع به طنازی و خودنمایی میکنند تا توجه جنس مخالف را به سوی خویش جذب نمایند.
افرادی که گرفتار این نوع از مقایسهگری میشوند، همواره گمان میکنند که همسر خوبی انتخاب نکردهاند. آنها مدام خود را سرزنش میکنند که چرا در انتخاب خوب عجله کردهاند (!!!) و چرا نتوانستهاند با شخصی با این خصوصیات ازدواج کنند (!!!)
کم نیستند آقایان و یا خانمهای متأهلی که با مقایسه کردن همسر خود با دیگران، زندگی و آرامش خانوادگی خود را بر باد دادهاند و علاوه بر ظلم و اجحاف در حق همسر، خود را نیز به گناه معصیت آلوده کردهاند. این نوع مقایسهگری را میتوان به سفرهی غذا تشبیه کرد. فرض کنید یک روز جمعه سفرهی آب گوشت را پهن کردید و با اشتهای کامل مشغول میل غذا هستید. در همین لحظه بوی کباب همسایه به مشامتان میرسد. فرد مقایسهگر در چنین لحظهای در حسرت کباب میل و اشتهای خود به غذای درون سفره را از دست میدهد و مابقی غذا را با بیمیلی مصرف میکند. فردی هم که با ارامش در کنارهمسر خود زندگی میکند و احساس رضایتمندی دارد در مواجهه با نامحرم و توجهبه جلوههای خاص رفتاری او خویشتن را مغبون میبیند و با آه جانکاهی از اعماق وجود آرزو میکند که کاش میتوانست همسر دیگری با آن ویژگیها داشته باشد (!!!) در وقع تنها چیزی که موجب بروز نارضایتی است واقعیت زندگی آنها نیست؛ این افراد واقعیت زندگی خود را قبلا هم میدیدند و در عین حال نسبت به آن احساس رضایتمندی و خوشبختی هم داشتند؛ تنها چیزی که موجب بروز نارضایتی است چشم دوختن به سفرهی زندگی دیگران و مقایسه کردن آن با داشتههای زندگی خویش است (!!!)
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در کلام زیبایی میفرماید: «کسی که عنان چشم خود را رها کند، اندوهش بسیار است».[1] همچنین آن حضرت میفرماید: «هر که چشم خود را رها کند، مرگ خود را فرا خواند».[2]
پس در نتیجه ـ بر خلاف تصور برخی افراد که ارتباط باز با نامحرم را نشان از ادب اجتماعی و دوری از این ارتباط را موجب شرمساری خویش میبینند ـ دوری از نامحرم، کنترل چشم و نیز فاصله گرفتن از فضای مقایسهگری، موجب تحکیم آرامش درونی و ثبات در زندگی خانوادگی خواهد شد.
2. مقایسهگری با افراد با تجربه
بارها شاهد هستیم که آقا همسر جوان و کم تجربهی خود را با مادرش که سالها تجربهی خانهداری دارد مقایسه میکند. در این مقایسهگری وقتی مهارت اندک همسرش در ادارهی کارهای خانه را با توانمندیهای مادرش مقایسه میکند، گرفتار حول و اضطراب میگردد و گمان میکند که همسرش تا آخر هم اینگونه خواهد بود و استعداد لازم برای ادارهی خانه را ندارد. این گونه آقایان شتابزده سلیقهی شخصی مادر را به رخ همسر میکشند و خانهداری او را زیر سؤال میبرند (!!!) چنین افرادی توجه ندارند که مادر سالهای طولانی خانه داری کرده تا چنین تجربهای کسب کرده، اما همسرشان تازه مسئولیت خانهداری را به عهده گرفته و تجربهی خاصی در این حیطه ندارد. بنابراین مقایسه کردن همسر جوان با افراد با تجربه، اشتباه و در اوج کم دقتی است. این مقایسه موجب میشود تا قدر زحمات همسر خود را ندانید و با سرکوفت و سرزنش، توان بروز استعدادها وخلاقیتهای درونی را از وی بگیرید.
برخی از خانمها هم شوهر جوان خود را با پدر خویش مقایسه میکنند و در این مقایسهگری همسرخود را فاقد برخی از توانمندیها در ادارهی زندگی خانوادگی میبینند. به عنوان مثال خانمی میگفت: همسرم در هزینه کردن برای زندگی خسیس است. در ادامهی صحبت با این خانم متوجه شدم که رفتار شوهر این خانم طبیعی است و مشکلی ندارد. مشکل در نگرش خانم نهفته بود. این خانم انتظار داشته که همسرش همانند پدر برای خانه هزینه کند و حال آنکه پدر، بار زندگی خود را بسته و در حدّ توانمندی خود برای خانواده هزینه میکرده؛ اما همسر این خانم که در ابتدای راه اقتصادی قرار داشت، بیش از این نمیتواند در رابطه با خانواده هزینه کند. مثلا میدید که پدرش به راحتی تاکسی تلفنی میگیرد، اما همسرش از اتوبوس استفاده میکند. این خانم بدون توجه به تفاوت وضعیت اقتصادی طرفین، همسرش را متهم به خساست میکرد، و بر این باور بود که همسرش ارزش چندانی برای وی قائل نیست، و حال آنکه چنین نبود.
مقایسهی رعایت آداب و رسوم اجتماعی افراد با تجربه، با نوع رفتارهای اجتماعی همسر هم از همین باب است. در چنین مواردی هم به جای تحقیر و سرزنش همسر باید با صبر و شکیبایی به وی مهلت داد تا به تدریج با آداب و رسوم اجتماعی آشنا شود و آنها را در زندگی خود به کار گیرد.
3. مقایسهگری در توانمندیهای فردی
توجه داشته باشیم که هر کس توانمندیهای خاص خود را دارد، و در بسیاری از موارد نمیتوان توانمندیهای افراد را با دیگران مقایسه نمود. برخی افراد «درون گرا» هستند و برخی هم «برون گرا»؛ نه صِرف «درون گرایی» را میتوان به عنوان ارزش معرفی کرد، و نه صرف «برون گرایی» را میتوان به عنوان ضد ارزش تلقی نمود. اگر همسر شما فردی «درون گرا» است، او را همانگونه که هست بپذیرید و در این خیال مقایسهی وی با افرد «برون گرا» نباشید. بعضی افراد کارهای خود را تند و سریع انجام میدهند، و برخی دیگر هم به آهستگی و با تأنّی کار میکنند. هیچ کدام از این امور از آن میزان درجهی اهمیت برقرار نمیباشد که بخواهیم آسایش زندگی را تحت شعاع آن قرار دهیم.
یکی از عوامل بروز مشکل در روابط زن و شوهر مقایسهگری در این حیطه است. مثلا آقا با دیدن تند تیزی خانمهای دیگر و سرعت عملشان در پذیرایی از مهمان و مرتب کردن خانه، توقع دارند که همسرشان هم اینگونه شود.
آقایی بود که خواهرش دست تند و تیزی داشت و کارهای خانه را به سرعت انجام میداد، به سرعت از مهمان پذیرایی میکرد و خیلی سریع خانه را مرتب و جمع و جور میکرد، اما همسرش از این توانمندی بیبهره بود. این آقا گمان میکرد که همسرش در انجام کارهای خانه کوتاهی میکند و علاقهای در مهمان نوازی ندارد و حال آنکه واقعیت چنین نبود. همسر وی هم تمام تلاش خود را به کار میبست، اما بیش از این نمیتوانست کاری انجام دهد.
4. مقایسهگری در جلوههای مادی
از دیگر موارد مقایسهگری، مقایسهی جلوههای مادی زندگی دیگران با زندگی خویشتن است. این کار هم موجب میشود تا آرامش و روحیهی شکرگزاری از خانواده دور شود، و جای خود را به افسردگی و کفران نعمت بسپارد.
روزی حضرت داوود (علیهالسلام) از خداوند متعال در خواست کرد تا همنشین خود در بهشت را ببیند. خداوند همنشینش را به وی معرفی کرد و داوود نبی همراه فرزندش سلیمان به دیدار او رفتند. حضرت میخواستند بدانند که ویژگیهای ممتاز این فرد چیست که هنشین او در بهشت شده است. وقتی به خانهاش رسیدند دیدند خانهای بسیار ساده و محقّر دارد. از همسرش سراغ او را گرفتند که گفت: «برای شکستن هیزم به جنگل رفته است». آنها به دنبالش رفتند که دیدند پشتهای هیزم بر دوش گرفته و برای فروش آن به بازار میرود. هیزمها را فروخت و با پول آن مقداری گندم خریداری کرد.
حضرت داوود جلو رفت و بعد از سلام، خود را معرفی نمود. مرد که از دیدن داوود نبی در پوست خود نمیگنجید با اشتیاق به روی مبارک پیامبر الهی مینگریست و از این که افتخار هم صحبتی با پیامبر بزرگ الهی شامل حالش شده اظهار خشنودی نمینمود.
حضرت داوود خواست که مهمان مرد شود و مرد هم با خوشحالی آنها را به خانهاش دعوت نمود و با یکدیگر به سمت خانهی مرد به راه افتادند. مرد گندمها را آرد کرد و بعد از تهیهی خمیر، چند قرص پخت نمود. سفرهای پهن کرد. درون سفره سه قرص نان و مقداری آب بود. با یکدیگر مشغول صرف غذا شدند. مرد، هر لقمهای برمیداشت، «بسم الله» میگفت و وقتی لقمهها را میخورد، «الحمد لله» بر زبان جاری مینمود. وقتی غذا تمام شد دست به سوی آب برد و آب را هم بدین منوال میل نمود. آنگاه دست به آسمان بلند کرد و چنین گفت:
خدایا! به چه کسی همانند من نعمت دادی! چشم و گوش و بدن سالم به من دادی. درختهای جنگل را روزی من کردی در حالی که کاری برای آنها انجام نداده بودم. وقتی هیزمها را به بازار بردم، بر دل شخصی انداختی تا هیزمها را از من بخرد و اگر چنین نمیکردی، هفتهها هم مینشستم کسی از من نمیخرید. با پول آن گندمی خریدم که دیگری آن را کاشته بود و کاری برای آن انجام نداده بودم... مرد آنقدر گفت وگفت تا اشک بر چشمانش حلقه زد.
حضرت داوود که به راز تقرب او به درگاه الهی پی برده بود به فرزندش سلیمان فرمود: «پسرم در تمام عمرم بندهای به این شکرگذاری ندیده بودم!»[3]
در آن زمان هم غذاهای آنچنانی و زندگی آنچنانی وجود داشت. اما این مرد با تواضع به درگاه الهی و شکرگذاری به درگاه او آسایش دنیا و آخرت را برای خود خریده بود. کسی که روحیهی ناسپاسی و منفینگری را پیشهی خود کند، کسی که به جای توجه به داشتهها و تشکر از خداوند نداشتههای زندگی را ویترین زندگی خود کند، چیزی جز اندوه دنیا و گرفتاری آخرت برای خود نخریده است. پس بکوشیم تا در زندگی شاکر خدا باشیم که خدا هم در قرآن کریم فرموده است: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدید؛ اگر شکرگزاری کنید قطعا نعمت خود را بر شما افزون کنم، و اگر کفران نعمت و ناسپاسی کنید بدون تردید عذاب من سخت است».[4]
توجه: در مطلب بعدی به نوع واکنش صحیح و معقول در برابر نقص های همسر اشاره می شود.
پی نوشتها: [1] . تحف العقول، 97. [2] . غرر الحکم، 9124. [3] . بحارالأنوار جلد14، صفحهی403و 404. [4] . سورهی ابراهیم، آیهی7.
«««مطلب قبلی مطلب اوّل مطلب بعدی»»»