فردایی که در ابهام ماند !
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید
فردایی که در ابهام ماند !
امسال پسرم در کلاس ششم ابتدایی در میخواند. به خاطر پارهای مشکلات درس را رها کرده و در یک مغازه مشغول کار شده. کلاس اوّل ابتدایی که بود، چندان درس خوبی نداشت، اما با نهایت تعجب دیدم که معلم او را با نمرهی 20 او را قبول کرد! کلاس دوم و سوم ابتدایی هم، همین گونه بود. تا اینکه به کلاس چهارم ابتدایی رسید. کلاس چهارم مشکل درسی پسرم به اوج خود رسید. روی همین حساب به معلمش سفارش کردم، تا همانند معلمهای دیگر او را قبول نکند و بگذارد کلاس چهارم را دوباره بخواند. آن سال مردود شد و کلاس چهارم را دوباره خواند، اما مشکل فرزندم حل نشد. هر چه مدرسه میرفت جز تحقیر و سرزنش چیز دیگری نمیدید. احساس عزت نفس و ارزشمندی نداشت و حقارت ناشی از ضعف درسی او را رها نمیکرد. حالا کار به جایی رسیده که دیگر حاضر به درس خواندن نیست، و هر کاری کردید نتوانستیم حریفش شویم! روی همین حساب راضی شدیم تا برای یک سال هم شده با ترک تحصیلش موافقت کنیم و اجازه دهیم سر کار برود تا شاید در این مدت بیشتر فکر کند و مشتاق ادامهی تحصیل شود . . .
این جملات را امشب پدری بر زبان جاری میکرد، که در مورد فرزندش تقاضای مشاوره داشت. هر چند که کوتاهی این پدر در مورد پسرش کاملا مشهود است، اما روی سخنم با برخی از معلمین بزرگوار است. اگر همان معلم کلاس اوّل، به جای سرپوش گذاشتن بر مشکل درسی دانش آموزش، او را مردود میکرد؛ اگر آیندهی طلایی این دانش آموز را با امتیاز ناچیز آموزش وپرورش معاوضه نمیکرد، اکنون این دانش آموز هم در کنار دیگر دوستانش در مدرسه و پشت میز درس بود و با امید و اشتیاق به آیندهی خود میاندیشید، اما صد حیف که اینگونه نشد…
تذکر: در عین اذعان به زحمت و تلاشی که قاطبه ی معلمین دلسوز ما دارند، و تشکر از این قشر دلسوز و فرهیخته، بنده به شخصه شاهد چنین رفتارهایی بوده ام که امیدوارم با علم و آگاهی بیشتر نسبت به تبعات ـ بعضا ـ جبران ناپذیر آن، دیگر شاهد بروز چنین مشکلاتی نباشیم.