فتنه (6) فتنه بنی امیه از منظر امام علی علیه السلام
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
فتنه ی اجتماعی بنی امیّه از منظر امام علی (علیه السلام )
(نهج البلاغه خطبهی93 و در برخی دیگر از ترجمهها خطبهی92)
قال علی (علیهالسلام ):… أَیُّهَا النَّاسُ فَإِنِّی فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِئَ عَلَیْهَا أَحَدٌ غَیْرِی. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بعد از خاتمهی جنگ نهروان فرمودند: ای مردم! من چشم فتنه را کور کردم و غیر از من کسی بر دفع آن فتنه و فساد جرأت نداشت.
مردم از قتال اهل قبله وحشت داشتند و مردّد بودند که آیا مقابل آنها شمشیر بکشند یا نه؟ در جنگ جمل، در یک طرف امام علی(علیهالسلام) بود و در طرف دیگر عایشه همسر پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و زبیر رزمندهی زمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله!
در جنگ نهروان هم مردم در مقابل خوارج قرار گرفته بودند. خوارج کسانی بودند که از اسلام فهم نادرستی داشته، تعصّبات قبیلهای آنها را کور کرده بود. در میان این گروه نادان، افرادی بودند که از کثرت سجده پیشانیهایشان پینه بسته بود. در شبی که بنا بود امام علی(علیهالسلام)فردای آن روز با آنها نبرد کند، شخصی در کنار آن حضرت حرکت میکرد. در این هنگام صدای قرائت قرآن یکی از خوارج را شنید. او با ترس و تعجّب خطاب به حضرت عرض کرد: «آیا فردا میخواهیم مقابل این گروه شمشیر بکشیم»؟! به همین دلیل است که شخصی مثل «احنف بن قیس» و عدّهای دیگر از جنگ کناره گیری کرده، به گوشهای خزیدند.
آری نبرد با اصحاب جمل و خوارج نهروان، کار سادهای نبود. لذا حضرت فرمود: «بجز من کسی جرأت نداشت چشم این فتنه را کور کند». از همین مطلب میتوان نتیجه گرفت که برخی از فتنهها آنقدر تیره و کور کننده هستند که بصیرتی علوی و شجاعتی حیدری لازم دارد تا مقابل آن ایستادگی شود. امّا با وجود این مطلب، حضرت مردم را از فتنهای قویتر میترسانند و آن فتنهی بنی امیّه است.
… أَلا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِی عَلَیْکُمْ فِتْنَةُ بَنِی أُمَیَّةَ فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْیَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِیَّتُهَا. آگاه باشید که به نظر من ترسناکترین فتنهها برای شما، فتنهی بنی امیه است. پس آن فتنهای کور و تاریک است. حکومت آن، همه جا را فرا گیرد و بلا و سختی آن مخصوص شیعیان و پرهیزکاران است.
ویژگی بارز فتنهی بنی امیّه این بود که با برنامه ریزی منظم، با نام دین علیه دین ایستادند و مردم را در سرگردانی عجیبی انداختند. فتنهی جمل و نهروان هم با نام دین و بازیچه قرار دادن مقدّسات دینی بود، امّا چون ریشه دار نبوده و برنامه ریزی خاصی نداشت زودتر شناخته شد. امّا در فتنهی بنی امیه تئوریسینی همچون «عمرو عاص» صحنه گردان فضای فکری جامعه بود و با افکار التقاطی و فریبندهی خود توانست جریان نهروان را به نفع حزب خود به پایان رساند و توجه مردم را از حکومت امام عادل به سوی حکومت امام فاجر سوق دهد. او با استفادهی ابزاری و هنرمندانه از نام دین، دستور داد قرآنها را بر سر نیزه کنند و در آخرین روزهای جنگ که رو به اضمحلال بودند، در میان لشکر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فتنه انگیزی کرده و آنها را به دستههای مختلف تقسیم کند و در نهایت جنگ را به نفع خود به پایان رساند. امروزه هم فتنه انگیزان از نام دین استفادهی ابزاری میکنند و خود را پیرور مقدّسات و شخصیتهای دینی و مقبول جامعه میدانند تا شاید بتوانند با حیلهگری و غبار آلود کردن فضا مردم را دچار تردید کنند.
وَ أَصَابَ الْبَلاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِیهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلاءُ مَنْ عَمِیَ عَنْهَا. هر کس در آن فتنهها بینا باشد و به کارهای زشت آنها اعتراض نماید، دچار بلا و سختی میگردد، و هر کس نابینا بوده و به کارهای زشت آنها اعتراضی نکند، از بلا رهایی مییابد و در رفاه و آسایش است.
این بلا، بلایی ممدوح و مقدّس است. انسان آزاده و خدا محور همواره در برابر ظلم و طغیان فاسدان ایستادگی کرده و سکوت را بر خود نمیپسندد. روی همین اساس بود که ظالمان و حاکمان جور نتوانستند هیچ یک از یازده امام معصوم (علیهمالسلام) را تحمّل کنند و آنها را به شهادت رساندند.
اگر امام حسین (علیهالسلام) از اسلام فقط به نماز و روزه و حج و امثال آن اکتفا میکرد، و اگر یزید زمان، از وجود آن حضرت جهت تاج و تخت خود احساس خطر نمیکرد، هرگز واقعهی عاشورا رخ نمیداد.
اگر ائمهی معصومین (علیهمالسلام) ، اسلام را فقط در نماز و روزه و حج و امثال آن میدانستند، خلفای اموی و عبّاسی هرگز به آنها آسیبی نمیرساندند، چرا که خلفای اموی و عبّاسی هم به ظاهر نماز میخواندند و در مراسم حج شرکت میکردند. حقیقت مطلب این است که اموری که برشمردیم شرط لازم اسلام است ولی شرط کافی نیست. یکی دیگر از مبانی اسلام، روحیهی ظلم ستیزی و مبارزه با فتنه و فساد است، دیگر مبنا از مبانی اسلام ناب، تشکیل حکومت عدل الهی است (وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین) [قصص5].
پس اسلام مبانی مشخصی دارد که ستمگران و فتنهگران همواره از آن در هراسند و هر کس در مسیر واقعی اسلام حرکت کند، در فتنهها سیلی خواهد خورد و به مصیبت و اندوه گرفتار خواهد آمد. شاهد این مطلب هم فرمایش حضرت امیر (علیهالسلام) است که فرمود: «خَصَّت بلیَّتُها». یعنی بلای آن فتنه، مخصوص شیعیان و پرهیزکاران است.
با توجه به مطلبی که گذشت، به خوبی در مییابیم کسانی که در اینگونه فتنهها با آرامش و راحتی زندگی کرده و آسیبی نمیبینند، کسانی هستند که ظالمان و مفسدان از ناحیهی آنها احساس خطر نمیکنند و خاصیّتی در دفاع از دین و احیای کلمهی حق در آنها نمیبینند!
وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِی أُمَیَّةَ لَکُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِی. سوگند به خدا بعد از من بنی امیّه برای شما زمامداران بدی خواهند بود.
… لا یَزَالُونَ بِکُمْ حَتَّى لا یَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلاَّ نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَیْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ. همواره بلا و تسلط آنها بر شماست تا از شما کسی را باقی نگذارند مگر اینکه یا برای آنها سود داشته باشد و یا لا اقل برای آنها ضرر نداشته باشد.
… تَرِدُ عَلَیْکُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِیَّةً وَ قِطَعاً جَاهِلِیَّةً. فتنه و فساد ایشان بد منظر و ترسناک و به رویهی مردم زمان جاهلیت ـ که به قتل و غارت و بیعفتی عادت کرده بودند ـ بر شما وارد میگردد.
فتنههای زمان ما هم از این توصیف بهرههایی دارند. این فتنهگران سعی بر آن دارند تا مردم را به دوران جاهلیت و طاغوت برده، از اسلام دور کنند. این فتنهها آنقدر بد منظر و ترسناک هستند که حتی با نمادهای مترقّی اسلامی هم به مبارزه بر خواسته، به شیوهی مردم جاهلی و دور از اسلام، آنها را نماد عقب ماندگی میدانند.
لَیْسَ فِیهَا مَنَارُ هُدًى وَ لا عَلَمٌ یُرَى. در آن فتنه علامتی از هدایت و نشانهای که راه حق با آن دیده شود وجود ندارد.
نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ مِنْهَا بِمَنْجَاةٍ. ما اهل بیت از آن فتنه نجات مییابیم.
منظور آن حضرت از نجات در فتنه، این نیست که آسیبی به شئون مادّی آنها نمیرسد؛ چرا که خود آن حضرت در این خطبه فرمودند «هر کس در این فتنه بصیرت داشته باشد به بلای آن مبتلا میشود» و در جای دیگر فرمودند: «بلای آن دامنگیر خوبان میشود». منظور حضرت این است که، آنها گذشته از تحمّل ضررهای دنیوی این فتنه، هرگز ضرر در اخروی گرفتار نگشته، به گناه و معصیت دچار نمیشوند؛ چرا که همواره وظیفهی خود را در قبال تبرّی جستن از ظلم و عمل به دین خدا عمل خواهند کرد و بدون جهت هم سکوت نمیکنند.
وَ لَسْنَا فِیهَا بِدُعَاةٍ. و در آن اوقات نمیتوانیم آشکارا کسی را به حق دعوت کنیم.
فتنهی بنی امیّه چنان فراگیر و مخوف است که گاهی اوقات امام معصوم علیهالسلام اگر بخواهد و در بخشی از مصادیق آشکارا روشنگری کند، جان شیعیان در معرض خطر قرار میگیرد و دشمن نسبت به آنها جریتر میشود. روی همین اساس است که گاهی ائمه (علیهمالسلام) تقیّه میکردند. البته در مجالس خصوصی خود و نزد یاران نزدیک دعوت به حق داشتند امّا این دعوت در برخی موارد علنی نمیشد. مردم زیرک هم برخی از سخنان امام را از طریق شاگردان و نزدیکان قابل اعتماد معصومین دریافت میکردند. نکتهای که در این فقره از کلام حضرت قابل توجه میباشد این است که رهبر جامعه به دلیل محذوریتهایی که دارد، گاه نمیتواند همهی حرفها را به صراحت بر زبان جاری کند؛ چرا که مفسدهی گفتن برخی از سخنان، بیشتر از مفسدهی نگفتن است. در چنین مواردی بصیرت مردم میتواند راهگشای امور باشد. اگر مردم راه را گم نکنند میتوانند با حضور در صحنه و پشت گرمی برای رهبر عادل، فضا را از تیرگی بیرون آورده و شفافتر کنند.
در بحث ولایت فقیه توجه به این مطلب ضروری به نظر میرسد که میان «پشت سر ولایت فقیه سنگر گرفتن» با «پشت سر ولایت فقیه بودن» فرق، بسیار است. ما باید پشتیبان ولایت فقیه باشیم، امّا جلو ایشان بایستیم و تیرهای زهر آلود دشمن را به جان خود خریدار شویم. عدّهای به بهانهی تبعیت از رهبری پشت سر ایشان قرار میگیرند و اجازه میدهند تیرهای کینهی دشمن به شخص رهبری اصابت کند. آنگاه بعد از اصابت تیرها ادعا میکنند که حامی رهبر هستند! افشای برخی از جریانها از سوی رهبری ممکن است هزینهی سنگینی را به جامعه تحمیل کند امّا افشای همین جریانها از سوی دیگر خواص و تودهی مردم، کمترین هزینه را به بار میآورد. لذا سکوت مردم و علی الخصوص خواص جامعه در برابر فتنهها آن هم به این بهانه که رهبر سکوت کرده است امری مردود و ناپسند میباشد.
… فَعِنْدَ ذَلِکَ تَوَدُّ قُرَیْشٌ بِالدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا لَوْ یَرَوْنَنِی مَقَاماً وَاحِداً وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْیَوْمَ بَعْضَهُ فَلَا یُعْطُونِیهِ. (وقتی که دولت بنی امیّه با ذلّت و خواری منهدم شده و بنی عبّاس جای آنها را گرفتند) قریش آرزو دارند که دنیا و آنچه در آن هست بدهند و به جای آن یکبار مرا ببینند هر چند به قدر کشتن شتری باشد تا از ایشان پذیرا باشم آنچه (حکومت) را که امروز بعضی از آن را خواستارم و به من نمیدهند.
اگر مردم جامعهی اسلامی بی لیاقتی به خرج داده، از حکومت اسلامی و ولایی دفاع نکنند، روزی خواهد رسید که بدکاران و ظالمان بر جان و مال و ناموس آنها مسلط شده و در آن هنگام است که آرزو میکنند «ای کاش برای ساعتی هم شده حکومت ولایی را دوباره ببینند و از عزّتی که در سایهی آن داشتند بهرهمند گردند!». امّا آن روز دیگر خیلی دیر شده و آب رفته دیگر به راحتی به جوی باز نمیگردد.
مردم زمان ما به مراتب بهتر و با بصیرتتر از مردم زمان حضرت امیر (علیهالسلام) هستند. مردم آن زمان آنقدر بی لیاقت بودند که شخصیّتی چون امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آنها را پیشاپیش از وقوع فتنهای عظیم میترساند و حتی میفرماید «اگر از خصوصیات و نامهای آنها هم بپرسید به شما خواهم گفت»، امّا آنها این سخنان را شنیدند و در عین حال نتوانستند حکومت ولایی را حفظ کنند و آن را دو دسته در اختیار بنی امیّه قرار دادند. ولی مردم زمان ما با دقّت و بصیرت بر فتنهها فائق آمده و حاضرند از آبرو و حتی جان خود هم بگذرند تا خدشهای به حکومت ولایی فقیه عادل زمان خود وارد نشود، و کشور اسلامی را در اختیار مفسدین و فتنهگران زمان قرار ندهند.