تربیت کودک / با رفتارهای شایسته، فرزندان خود را تکریم کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
با رفتارهای شایسته، فرزندان خود را تکریم کنیم
یکی از مهمترین وظایف ما در قبال فرزندانمان، تکریم شخصیتی آنهاست. تکریم شخصیت مهمترین عاملی است که موجب دوری فرزندان ما از هر گونه پستی و تن دادن به گناه و معصیت میشود. وقتی فرزندان ما کرامت نفس پیدا کردند، در جادهای قرار گرفتهاند که به تدریج خود را در قلهای از شخصیت خواهند دید و از آن جایگاه بالا به خود و دنیا مینگرند. آنها واقعیت دنیا را که از پستی و حقارت گرفته شده خواهند دید و شخصیت و کرامت خود را ـ که عطیهای الهی است ـ به جلوههای زود گذر و پوچ دنیا نخواهند فروخت. چنین شخصی خود را بالاتر و بزرگتر از آن میبینند که دل به دنیای فانی ببندند. به همین دلیل به تدریج حب دنیا که منشأ تمام خطاهاست از وجودشان بیرون خواهد رفت و شیفتهی فضائل اخلاقی و کرامات معنوی خواهند شد. اما اگر فرزندان ما کرامت نفس خود را از دست بدهند با دنیا که از ریشهی «دُنُوّ» و پستی است هم آغوش شده و به تدریج آمادگی پذیرش هرگونه پستی و بی شخصییتی را بدست خواهند آورد.
با این بیان روشن میشود که اگر بتوانیم با امید به الطاف الهی فرزندانمان را در سیر کرامت نفس قرار دهیم، بزرگترین خدمت را در حق آنها کردهایم و اگر با آنها به گونهای رفتار کردیم که عزت و کرامت نفسشان را از دست بدهند، بزرگترین خیانت را در حقشان مرتکب شده و عاق فرزندان خود خواهیم شد.
ذکر چند نکته: (راهکارها و موانع)
1. تا زمانی که خود ما به کرامت نفس نرسیده و بویی از آن نبرده باشیم، به سادگی نمیتوانیم چنین فرزندانی تربیت کنیم. به همین دلیل است که اساتید اخلاق و تربیت، زمان مناسب برای تربیت فرزند را چندین سال قبل از تولد او میدانند. یعنی ما باید خود به تعادل اخلاقی و رفتاری رسیده باشیم و از گناه و معصیت دور باشیم تا بتوانیم حق تربیتی فرزندانمان را آنگونه که باید ادا کنیم. والدینی که با گناه و معصیت، چوب حراج به کرامت نفس خود میزنند، والدینی که قدرت کنترل چشم و زبان خود را ندارند، والدینی که هنوز در دام هوای نفس خود گرفتارند، چگونه میتوانند فرزندانی تربیت کنند که در مسیر کرامت نفس و فضایل اخلاقی گام برداند!
2. پیش نیاز بعدی برای تربیت کریمانهی فرزندانمان، محبت در حق آنهاست. یعنی باید آنها را دوست داشته باشیم و رفتارهای خود را بر مبنای همین محبت قرار دهیم تا در نتیجه بتوانیم برخوردی کریمانه با آنها داشته باشیم.
3. هر چند که فرزندان ما تجربهی خاصی برای زندگی ندارند و باید تحت نظارت دقیق ما بزرگ شوند، اما باید بپذیریم که آنها عضوی از اعضای خانوادهی ما هستند و حق دارند جایگاه واقعی خود را در خانه پیدا کنند. ما باید این حق فرزندانمان را به رسمیت بشماریم و به آنها اجازه بدهیم که در خانه و در کنار والدینشان به راحتی صحبت کنند، سؤال بپرسند، اشکال بگیرند، بازی و شوخی کنند و بدون این که دغدغهای به خود راه بدهند، کارهای مربوط به خود را با آرامش انجام دهند.
4. فرزندان ما خانه و محل زندگی خود را آشیانه و مأمن خود میبینند. آنها در کانون گرم خانواده به آرامش میرسند و با اطمینان خاطر به بازی و انجام وظایف خود میپردازند. باید بدانیم که کودکان ما با روح لطیف و افکار کودکانهای که دارند به هیچ وجه توان درک و تحمل مشاجرات و اختلافهای ما را ندارند. مراقب باشیم که اگر با همسرخود اختلافی داریم تا جایی که شده اختلاف خود را نزد کودکانمان مطرح نکنیم و نزد آنها از یکدیگر ایراد نگیریم. این کار نه تنها موجب میشود که کودک ما نسبت به یکی از پدر و مادر یا هر دو آنها بی اطمینان شوند و در الگو دهی آنها تردید کنند؛ بلکه موجب میشود که آشیانهی گرم خود را در معرض خطر تند بادهای اختلاف و دوگانهگی والدین ببیند و در یک لحظه آروزهای کودکانهی خود را بر باد رفته رفته بینند.
5. هر از چند گاهی فرزندان خود را در آغوش بگیریم. آنها را به خود بچسبانیم و صورتشان را ببوسیم. به آنها بگوییم فرزندان خوب و با ادبی هستند و از این که چنین فرزندانی داریم خوشحالیم خدا را شکر میکنیم.
6. مراقب باشیم که فرزندانمان نسبت به خود واقع بین باشند. نه مبتلا به توهم خود برتر بینی شوند و نه دچار خود کم بینی و حقارت گردند. به همین دلیل در تعریف از فرزندانمان زیاده روی نکنیم و در نکوهش او طوری رفتار نکنیم که استعدادهای درونی او را تضعیف کنیم. چه اینکه برخی از والدین آنقدر از فرزندان خود تعریف و تمجید میکنند که آنها گمان میکنند از دماغ فیل افتادهاند و برخی دیگر آنقدر خطاها و اشتباهاتشان را بزرگ جلوه میدهند، که خود را موجودی دست و پا چلفتی و بی مصرف میبینند.
7. دین مبین اسلام به ما آموخته است که وقتی یک انسان کار زشت و ناپسندی انجام داد، بین آن کار زشت و شخصیت او تفکیک قائل شویم. یعنی از کار زشتش متنفر شویم، اما کوچکترین توهینی به شخصیت او نکنیم. با توجه به این مطلب، اگر فرزند ما خطاهایی هر چند بزرگ هم انجام داد، به هیچ وجه اجازهی توهین و لگدمال کردن شخصیت آنها نداریم و تنها باید کار زشتشان را تقبیح کنیم. (تذکر: گاهی شیطان بیرونی، انسان را فریب میدهد. در این صورت میتوان بین آن شخص و گناهش تفکیک قائل شد. یعنی کارش را بد میدانیم؛ اما شخصیتش را لگد مال نمیکنیم. اما گاهی انسان در رذایل اخلاقی تا جایی پیش میرسد که از درون برای خودش شیطانی میشود. چنین شخصی در واقع شخصیتش با گناه یکی شده و به خاطر این اتحاد، علاوه بر گناه و معصیتش خودش را هم تقبیح میکنیم)
8. وقتی کودک خطایی انجام داد برخی از والدین با عصبانیت اقدام به تنبیه کودک خود کرده یا اینکه با الفاظ زشت به شخصیتش توهین میکنند. این کار موجب میشود که کرامت نفس کودک در معرض تهدید جدی قرار گیرد و لطمهای سنگین به شخصیتش وارد آید. باید مراقب باشیم که هنگام عصبانیت به هیچ وجه با کودکان خود برخورد نکنیم و به دنبال اصلاح رفتار آنها نباشیم، چرا که در این صورت پیش از آن که به دنبال اصلاح کودک خود باشیم به دنبال تشفّی خاطر و پاسخگویی به هوای نفس خود خواهیم بود.
9. عزت و کرامت نفسی که فرزند ما دارد، سرمایهی گرانبهایی برای اوست که موجب دوری او از هرگونه انحراف و پستی خواهد بود. هنگامی که اشتباهی در کودکمان دیدیم هرگز با الفاظ زشت و رفتار زننده با او برخورد نکنیم. این کار موجب میشود که با دست خود فرزندمان را از قلهی عزّت و کرامت به زیر بکشیم و به جای آنکه او را تربیت کنیم زمینهی افتادن او در دام خطاها و اشتباهات بیشتر را فراهم آوریم. وقتی فرزند ما خود را دارای عزّت و کرامت نفس دید، به شدن مراقب است تا این سرمایهی بزرگ خود را به آسانی از دست ندهد. همین سرمایه، کمک وافری در مسیر تربیت فرزندمان به ما میکند و کار تربیت او را تا حد مطلوبی هموارتر خواهد نمود.
10. بهترین برخورد با کودکمان در برابر خطاهایش آن است که به گونهای او را متوجه خطایش کنیم تا با خود درگیر شود و با بهرهگیری از عزت و کرامت نفس خود بتواند تصمیمی جدی برای ترک اشتباهاتش بگیرد. حال اگر در مقابل رفتارهای بد فرزندمان بخواهیم به گونهای افراطی با او برخورد کنیم در واقع کودک ما پیش از آن که خود را گناه کار ببیند، احساس میکند که مورد ظلم و ستم قرار گرفته و با این اندیشه نه تنها بر سر حل مشکلش با خود درگیر نمیشود بلکه در اندیشهاش، خود را طلبکار و مظلوم هم خواهد دید.
11. سطح انتظارات خود از فرزندانمان را در چارچوب ویژگیهای سنی و توانمندیهای آنها قرار دهیم. باید از کودکانمان انتظار رفتار یک شخص با تجربه و پخته را نداشته باشیم. چرا که در این صورت به خاطر رفتارهای کودکانهاش مدام او را در معرض فشار قرار خواهیم داد و همواره بدون علت او را سرزنش خواهیم کرد. مراقب باشیم که توانمندیهای فرزندانمان را با توانمندیهای خودمان مقایسه نکنیم تا بتوانیم مطابق با تلاشی که داشتهاند آنها را تشویق کنیم.