رجعت (6) رجعت امیرالمؤمنین در قرآن و روایات (2)
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
رجعت امیرالمؤمنین در قرآن و روایات (2) خروج دابه الأرض
5. و إذ وقع القول علیهم أخرجنا لَهم دابّه مِن الأرض تکلّمهم إنّ الناس کانوا بأیاتنا لایوقنون. [1]
و هنگامى که [در اوقات پایانى دنیا] وعده عذاب ما بر آنان حتمى و لازم شود، جنبندهاى را از زمین براى آنان بیرون مىآوریم که با آنان سخن مىگوید [تا به آیات ما وآخرت و اصول آن یقین کنند] زیرا مردم پیش از این به آیات ما یقین نداشتند. (ترجمهی انصاریان)
شخصی به نام ابالطفیل میگوید از امیرالمؤمنین «علیهالسلام» در مورد این آیه پرسیدم و گفتم که منظور از «دابه» چیست؟ حضرت در جواب فرمود ای اباالطفیل! این سؤال را رها کن.
گفتم یا امیرالمؤمنین فدای شما شوم به من از این آیه خبر دهید. حضرت فرمود: آن جنبندهای است که غذا میخورد و در بازار راه میرود و ازدواج میکند.
گفتم ای امیرالمؤمنین! او کیست؟ فرمود: او ریسمان زمین است که زمین به واسطهی او آرامش میگیرد.
گفتم ای امیرالمؤمنین! او کیست؟ فرمود: او صدّیق این امّت است او فاروق این امّت و رِبّی [2] و ذوالقرنین این امّت است.
گفتم یا امیرالمؤمنین! او کیست؟ فرمود: کسی که خداوند در قرآن کریم در موردش فرموده: «گواهی صادق بر رسالت پیامبر است [3]»، کسی که قرآن در موردش فرموده: «تمام علم الکتاب در نزدش است [4]»، آن کس که خداوند در موردش گفته: «و آن کس که (وعده) صدق را آورد و (آن کس که) آن را تصدیق کرد[5]».
گفتم فدای شما شوم او کیست؟ حضرت فرمود: ای ابا الطفیل! او را به تو معرفی کردم. [6]
شخصی نزد عمار یاسر رفت و با خواندن این آیه گفت این آیه مرا به شک انداخته است و نمیدانم که دابه الأرض چیست. عمار گفت به خدا قسم نمینشینم و آب و غذا نمیخورم تا اینکه او را به تو بنمایانم. مرد با عمار راه افتاد تا به امیرالمؤمنین «علیهالسلام» رسیدند. حضرت فرمودند: ای ابا الیقظان (کنیهی عمار) ! به نزد ما بیا. او نشست و مشغول خوردن شد. آن مرد از این کار عمار تعجب کرد. وقتی عمّار دست از غذا خوردن کشید آن مرد به عمار گفت پناه بر خدا ای عمار! به خدا قسم خوردی که ننشینی و آب و غذا نخوری مگر اینکه آن را به من نشان دهی. عمار گفت اگر دقت کرده باشی به تو نشان دادم و آن کارها را انجام دادم.[7]
امام رضا «علیهالسلام» در مورد این آیهی شریفه فرمود: منظور از «دابه الدرض» علی «علیهالسلام» است.
امام صادق «علیهالسلام» فرمود: رسول خدا «صلیاللهعلیهوآله» به علی «علیهالسلام» رسید که در مسجد مقداری از ریگهای آن را زیر سرش جمع کرده و خوابیده بود. حضرت با پاهای مبارک خود به ایشان زد و فرمود: «بلند شود ای دابه الأرض»! مردی از اصحاب پیامبر که نظاره گر این ماجرا بود گفت: ای رسول خدا آیا ما هم میتوانیم این لقب را به یکدیگر بدهیم؟ حضرت فرمود: نه! به خدا قسم این اسمی است که مخصوص اوست. او همان دابه الأرضی است که خداوند در قرآن کریم از آن یاد کرده است.
آنگاه پیامبر اکرم «صلیاللهعلیهوآله» فرمود: ای علی! وقتی که آخر الزمان شود خداوند تو را به زیباترین شکل خارج میکند در حالی که میسمی (داغی که بر حیوانات میگذارند) به همراه توست که با آن بر دشمنانت داغ مینهی.[8]
پی نوشتنها
[1] . سورهی نمل، آیهی 82 / بحارالأنوار، ج53، ص103
[2] . «و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما أصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا» بیضاوی در این مورد میگوید: منظور از «رِبّی» علمای ربّانی و متقی و عابد است.
معنی آیه: چه بسیار رخ داده که پیغمبرى جمعیت بسیار (از پیروانش) همراه او جنگیدند و با این حال، اهل ایمان با سختىهایى که در راه خدا به آنها رسید هرگز بیمناک و زبون نشدند و سر زیر بار دشمن فرو نیاوردند و (صبر و ثبات پیش گرفتند، که) خدا صابران را دوست مىدارد. آل عمران 146.
[3] . هود 17. «أفمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه»
آیا پیغمبرى که از جانب خدا دلیلى روشن (مانند قرآن) دارد و گواهى صادق (مانند على «علیهالسّلام») در پى اوست . . .
[4] . رعد 43. «. . . و مَن عنده علم الکتاب»
کافران مىگویند: تو فرستاده [خدا] نیستى. بگو: کافى است که خدا [با آیات محکم و استوار قرآنش] و کسى [چون امیرالمؤمنین على بن ابىطالب] که دانش کتاب نزد اوست، میان من و شما [نسبت به پیامبرىام] گواه باشند.
[5] . زمر 33. «و الذی جاء بالصدق و صدّق به أولئک هم المتقون».
و آن کس که (وعده) صدق را آورد و (آن کس که) آن را تصدیق کرد (و به خدا و قیامت ایمان آورد) هم آنها به حقیقت اهل تقوا هستند. الهى قمشه اى
[6] . بحارالأنوار ج : 53 ص : 69 و70.
[7] . بحارالأنوار ج : 39 ص : 243
[8] . بحارالأنوار، ج39، ص243.