وبلاگ هــم انــدیشـی دینــی

صفحه اصلی عناوین مطالب تماس با من قالب وبلاگ Feed

اخلاق در فضای مجازی

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

اغلب کاربران اینترنت افرادی هستند که در فضای واقعی، از ادب و متانت لازم برخوردار می باشند. نگرش نادرست برخی از این افراد به فضای نت، موجب می­شود تا در این فضا به تدریج اخلاق و نزاکت اسلامی را کنار بگذارند، و رفتاری غیر از رفتار واقعی خود به نمایش بگذارند.

هر چند که فضای اینترنت فضایی مجازی است، امّا بپذیریم که پشت هر مانیتوری یک انسان واقعی نشسته، نه یک موجود مجازی و غیر واقعی! مخاطب ما انسانی است که روح دارد، از احساسات انسانی برخوردارد است و برای شخصیت خود ارزش قائل است.

وقتی فضای مجازی اینترنت را با فضای واقعی یکسان دیدیم، و زمانی که متوجّه شدیم مخاطب ما هم یک انسان است، در آن صورت کاملاً متوجّه می­ شویم، که زشتی دروغ و بی نزاکتی و بد اخلاقی تنها مخصوص دنیای واقعی نیست و متوجه می شویم که چنین کارهایی  حتی در فضای به ظاهر مجازی اینترنت هم قبیح و بلکه حرام است.

البته بعضی از افرادی که اصول اخلاقی را دستاویزی برای جلب توجّه دیگران می دانند، در واقع ارزش اصول اخلاقی را در کسب محبوبیت خلاصه می­ کنند، و تنها زمانی حاضر به رعایت چنین اصولی می­شوند که برای مخاطب قابل شناسایی باشند. این افراد به خاطر انگیزه ی نادرستی که در پذیرش اصول اخلاقی دارند، در دام نفاق و دوگانگی گرفتار می شوند و در خلوت و جلوت، دو نوع رفتار متفاوت ارائه می دهند. کاملاً طبیعی است که وقتی چنین افرادی پای اینترنت می نشینند، حاضر به ارائه ی  اصول اخلاقی نیستند و گفتار و نوشتار کاملا متفاوتی ارائه می دهند.

میل قلبی و پنهان به گناه، و نیز علاقه ی درونی به شکستن چارچوبه های اخلاقی، از جمله اموری هستند که کاربران اینترنت را دچار مشکل می کند. برخی از کاربران محترم علی رغم عمل به اصول اخلاقی، در رابطه با رعایت آن ها به باور قلبی دست پیدا نکرده اند. چنین افرادی در ناحیه ی افکار خود آرزوی خروج از این چارچوبه ها را در سر می پرورانند، و با ورود به فضای اینترنت، به تدریج به خیالات خود جامه ی عمل می پوشاند. آن ها سعی می کند با حرص و ولع، تمام آن چه را که در دنیای واقعی از آن دور بوده اند، در دنیای به ظاهر مجازی اینترنت محقّق کند و با شکستن اصول اخلاقی به خیالات نادرست خود پاسخ  مثبت گویند.

ورود به عرصه ی خطرناک سایت های مستهجن هم از جمله خطرهایی است که کاربران اینترنت را تهدید می کند و موجب بروز رفتار دوگانه در آن ها خواهد شد. وقتی کاربری وارد فضای غیر اخلاقی و جنسی شد، در آن صورت از چارچوبه های انسانیت خارج می شود و خود را سرگردان در بیابان های غرایز حیوانی می بیند. فضای حیوانی، محیط بی مسئولیتی و خودخواهی است. در این فضا نمی توان خبری از اخلاق و معنویت گرفت و باورهای انسانی معنایی برای خود پیدا نمی کنند. وقتی کاربر اینترنت ـ خواسته با ناخواسته ـ وارد چنین فضایی شود، به سرعت از اخلاق و ادب فاصله می گیرد و به هیچ وجه نمی تواند در فضای اینترنت، رفتار اخلاقی و انسانی از خود به نمایش بگذارد.

دقّت در نوع گفتار با کاربران غیر هم جنس هم از مواردی است که سهم زیادی در رعایت اخلاق اینترنتی به خود اختصاص داده است. شوخی و مزاح با نامحرم، درد دل کردن با وی و نیز گفتگوی بی مورد با آن ها، موجب می شود تا کاربر گرامی به تدریج از اخلاق اسلامی فاصله گیرد و در دام های شیطانی گرفتار شود. کاربری که در فضای واقعی از نگاه کردن به نامحرم هم ابا دارد، با ورود به فضای نت، با این تصور که کسی او را نمی بیند و نمی شناسد، با نامحرم به شوخی و مزاح می پردازد، و به تدریج پرده های حیای خود را دریده می بیند. در این صورت کار به جایی می رسد که در فضای واقعی هم از انجام چنین کارهای ابا ندارد!  

یکی دیگر از خطرهایی که افراد متدین را تهدید می کند، مشاوره با جنس مخالف است. کابری که در سایت یا یک شبکه ی اجتماعی به خوش نامی معروف شده، مورد توجه دیگران قرار می گیرد و ممکن است افرادی بخواهند مشکلات و ناگفته های زندگی خود را با او در میان بگذارند. توصیه ی ما به چنین کاربرهایی این است که زیر بار چنین مشاوره هایی نروند و با نهایت تواضع و فروتنی، شخص مراجعه کننده را به افراد خبره و مطلع ارجاع  دهند. در خصوص افراد مطلع هم توصیه می کنیم که اگر کاربری از جنس مخالف تقاضای مشاوره داشت، ضمن رعایت اصل امانت داری مراقب باشند به گونه ای رفتار نکنند تا طرف مقابل را در دام جاذبه ی عاطفی خود قرار دهند. سؤالات بی مورد در عرصه ی مشاوره، ابراز احساسات در مورد مشکلات او از خطرهایی است که تهدیدی جدی برای مشاوره به شمار می رود. گاهی اوقات شندیده می شود مشاور از روی دل سوزی زودتر از شخص  مراجعه کننده پی گیر مشکلات وی می شود و از او سؤال می کند که آیا مشکلش حل شده یا این که همچنان باقی  است.  ممکن است چنین  کاری را به ظاهر  ساده و بلکه کاری اخلاقی تلقی کنید، اما حقیقت این است که این کار در برخی موارد موجب بروز مشکلات خاصی  خواهد بود. مثلا ممکن است شخص مراجعه کننده که از نیت پاک مشاور آگاهی ندارد، دچار سوء تفاهم شود و گمان کند که مشاور نیت سوءی دارد. مشکل دیگری که در این کار به چشم می خورد، گرفتار شدن مراجعه کننده در دام توهّم عاطفی است. شخصی که دچار مشکلات خانوادگی و رفتاری شده و نیاز به پناه گاه دارد، به محضی  که احساس کرد فکر مشاور درگیر وی شده و جویای احوال او است ممکن است اسیر محبت های وی شود و با تصویر سازی های ذهنی خود، شیفته ی وی گردد.



[ پنج شنبه 92/3/30 ] [ 3:44 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

کمی مهربان تر

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

کمی مهربان­تر!

 رهبر فرزانه­ی انقلاب، حین صحبت از سبک زندگی، سخن از «شیوه­ی ناصحیح رانندگی» ما به میان آوردند و خواستند تا این شیوه اصلاح شود. ماه­ها از فرمایش حکیم انقلاب می­گذرد، اما طرح و برنامه­ی خاصّی از مسئولین فرهنگ­ساز و متولّیان نظام بخشی به امور رانندگی کشور ندیدیم! رانندگی ما همان رانندگی سابق است و نگرش ما هم همان نگرش گذشته!   

وقتی از دید اخلاقی به نوع رانندگی در سطح شهرها نگاه می­کنیم، متوجّه می­شویم که نوع نگاه برخی از راننده­های ما، به خیابان، ماشین­های دیگر و همچنین عابرین پیاده، نگرش نادرستی است.

برخی از راننده­ها ارزش و کمال رانندگی خود را تنها در این می­دانند که طول خیابان را در کمترین زمان ممکن طی کنند، و در ترافیک شهری خودرو خود را تا چند ماشین جلوتر بیندازند! در این شیوه از رانندگی، اگر ماشینی از ما سبقت بگیرد، پُر رو و بی­نزاکت محسوب می­شود، و اگر ما از ماشینی سبقت بگیریم، زرنگ و متبحّر به شمار می­آییم! وقتی با چنین نگرشی پای فرمان نشستیم، عابرین پیاده را متجاوزینی به قلمرو خود به شمار می­آوریم، و هنگام عبور عابر پیاده­ای از خیابان، به جای این که سرعت خود را تا اندازه­ای کم کنیم که وی با خیال راحت از خیابان عبور کند، بر سرعت خود می­افزاییم و با بوق­های سرکش به وی می­فهمانیم که یا به جای قبلی خود برگردد و یا این­که با سرعت بیشتری از خیابان عبور نماید!

تنها پشت رول رانندگی است که وقت از طلا هم ارزشمندتر است! روی همین اساس کسی حق ندارد حتی دو ثانیه از وقت ما را هم تلف کند! کسی حق ندارد سدّ راه ما شود و از سرعت ما بکاهد! (البته بگذریم از این که وقتی به منزل رسیدیم، بنا داریم جلو تلویزیون دراز بکشیم و تخمه بشکنیم!)

بعضی از راننده­ها ـ حتی در کوچه و محلّه­های مسکونی ـ آن­چنان تند و شتابان می­رانند که گویی کف آسفالت را ملک طلق خود می­بینند، و برخی دیگر هم با بی­اعتنایی به راننده­های پشت سر، آن­چنان با تأنّی و آهستگی رانندگی می­کنند، که گویا وقت دیگران ارزشی ندارد!   

شاید با چشم خود دیده باشید، و شاید هم به شخصه تجربه کرده باشید! وقتی راننده­ای با روشن کردن چراغ راهنما، قصد دور زدن خیابان را دارد و از ماشین­ها تقاضا دارد تا برای چند ثانیه توقّف کنند و به او اجازه­ی عبور دهند، اگر تازه­کار باشد، باید مدّت­ها همان طور بماند تا دل راننده­ای به رحم آید و یا این­که از قضای روزگار خیابان خلوت شود و بتواند عبور کند! اگر هم کهنه­کار باشد، می­داند که خیابان جای تعارف و محبت نیست، و تا راه را بر رانندگاه دیگر نبندد، راهی برایش گشوده نمی­شود!

حکایت بعضی از بوق­ها هم شنیدنی است. پیرمرد سال­خورده­ای را می­بینی که در گوشه­ی خیابان ایستاده و به خودروهای در حال عبور می­نگرد، تا رخصتی برای عبور از خیابان به او دهند. سرعتت را کمتر می­کنی تا بتواند از خیابان عبور کند. در این میان صدای بوق سرکش ماشین پشت سری، تأمّل برانگیز است! (کمی مهربان­تر!)

بی تعارف بگوییم در فرهنگ رانندگی ما تا عابرین پیاده راه را بر ما سدّ نکنند، به آن­ها راه عبور نمی­دهیم؛ تا خودرویی که در حال خروج از پارک یا دور زدن است، راه را به طور کامل بر ما نبندد، و عملا امکان عبور به ما ندهد، حاضر به توقّف نمی­شویم!

رانندگی هم عرصه­ی دیگری از زندگی اجتماعی است، و ای کاش کمی مهربان­تر رانندگی می­کردیم!

ای کاش، هنگام عبور از کوچه پس کوچه­ها، به جای بوق زدن و ایجاد مزاحمت برای همسایه­ها، کمی از سرعت خودکمتر می­کردیم!

ای کاش، داوطلبانه به دیگران راه عبور می­دادیم که با این کار یادآور می­شدیم که همه از اعضای یک خانواده هستیم!  

ای کاش، مسئولین ما به جای تغافل و بی­مسئولیتی در فرهنگ سازی و جامعه­ی عمل پوشاندن به دغدغه­های رهبر فرزانه­ی انقلاب، هر یک در حیطه­ی مسئولیتی خود به بهترین وجه ممکن ادای وظیفه می­کردند، و فرماشان ایشان را نه در نوشتار، که در عمل، به دیدگان خود می­گذاشتند.  



[ سه شنبه 91/12/15 ] [ 2:36 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

فردایی که در ابهام ماند !

  بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید

فردایی که در ابهام ماند !

امسال پسرم در کلاس ششم ابتدایی در می­خواند. به خاطر پاره­ای مشکلات درس را رها کرده و در یک مغازه مشغول کار شده. کلاس اوّل ابتدایی که بود، چندان درس خوبی نداشت، اما با نهایت تعجب دیدم که معلم او را با نمره­ی 20 او را قبول کرد! کلاس دوم و سوم ابتدایی هم، همین دانش  آموز گونه بود. تا این­که به کلاس چهارم ابتدایی رسید. کلاس چهارم مشکل درسی پسرم به اوج خود رسید. روی همین حساب به معلمش سفارش کردم، تا همانند معلم­های دیگر او را قبول نکند و بگذارد کلاس چهارم را دوباره بخواند. آن سال مردود شد و کلاس چهارم را دوباره خواند، اما مشکل فرزندم حل نشد. هر چه مدرسه می­رفت جز تحقیر و سرزنش چیز دیگری نمی­دید. احساس عزت نفس و ارزشمندی نداشت و حقارت ناشی از ضعف درسی او را رها نمی­کرد. حالا کار به جایی رسیده که دیگر حاضر به درس خواندن نیست، و هر کاری کردید نتوانستیم حریفش شویم! روی همین حساب راضی شدیم تا برای یک سال هم شده با ترک تحصیلش موافقت کنیم و اجازه دهیم سر کار برود تا شاید در این مدت بیشتر فکر کند و مشتاق ادامه­ی تحصیل شود . . .  

این جملات را امشب پدری بر زبان جاری می­کرد، که در مورد فرزندش تقاضای مشاوره داشت. هر چند که کوتاهی این پدر در مورد پسرش کاملا مشهود است، اما روی سخنم با برخی از معلمین بزرگوار است. اگر همان معلم کلاس اوّل، به جای سرپوش گذاشتن بر مشکل درسی دانش آموزش، او را مردود می­کرد؛ اگر آینده­ی طلایی این دانش آموز را با امتیاز ناچیز آموزش وپرورش معاوضه نمی­کرد، اکنون این دانش آموز هم در کنار دیگر دوستانش در مدرسه و پشت میز درس بود و با امید و اشتیاق به آینده­ی خود می­اندیشید، اما صد حیف که این­گونه نشد…

تذکر: در عین اذعان به زحمت و تلاشی که قاطبه ی معلمین دلسوز ما دارند، و تشکر از این قشر دلسوز و فرهیخته، بنده به شخصه شاهد چنین رفتارهایی بوده ام که امیدوارم با علم و آگاهی بیشتر نسبت به تبعات ـ بعضا ـ جبران ناپذیر آن، دیگر شاهد بروز چنین مشکلاتی نباشیم.



[ پنج شنبه 91/10/21 ] [ 10:6 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

بشنوید از دو لذت متفاوت!

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

بشنوید از دو لذّت متفاوت!

لـــذّت کریمانـــه

نام «همدانیان» در میان مردم اصفهان، نامی است آشنا و شناخته شده.

مردی بود خیّر و دست و دل باز که هنوز هم خیریه­ ی او در شهر پابرجاست و مطابق وقف نامه ­اش، در دست مجتهد بزرگ شهر قرار داره.

یک روز عصر از دفتر کاری خودش که تو کارخانه داشت، به بیرون نگاه می­کرد و مشغول تماشای کارگرهایی بود که از کارخانه­ به سمت منزل حرکت می­کردند.

به همراهش گفت: میدونی از چی لذت می­برم و دل خوشیم به چیه؟ از این که هر کدام از این کارگرها خوشحال به سمت خونه ی خودشون میرن و لقمه نانی برای زن و بچه­ی خودشون می­برند!

لـــذّت لئیمـانـــه

مردی مقداری سرمایه داشت و قصد داشت جایی سرمایه گذاری کنه. رفت در بیرون از شهر، زمینی خرید و در صدد بر آمد تا در اونجا کارخونه ­ی کوچکی احداث کنه و مشغول تولید بشه.

پدر آن مرد مدام آه و ناله می­کرد که این پسره عقل نداره! رفته پولشو ریخته تو بیابون! بیا پولشو بده به من یه ساله دو برابرش می­کنم! گفتند چه جوری؟ گفت: برای آپارتمون می­خرم سر یک سال دو برابر می­شه.

آری برادر من! راه برای پول در آوردن زیاده، ولی آیا واقعا هر پولی ارزش داره؟! واقعا ما برای چی زندگی می­کنیم؟ برای پول در آوردن، یا برای انسان شدن!

«رزّاق» یکی از نام­های زیبای خداونده. او دوست داره بندگانش هم به این صفت زیبا متصف بشن، و سعی داشته باشند، از نعمتی که خداوند به فضل و رحمتش به اون­ها عنایت کرده، سفره­ ی بزرگی پهن کنند و در حدّ وسع و توانشون عدّه­ ی دیگری رو هم سر این سفره بنشونند. کسی که دوست داره فقط خودش سر این سفره بنشینه و به تنهایی غذا بخوره، شیطان در لقمه­ ی او شریک می­شه و برکت رو از روزی او می­گیره، اما کسی که از روی اخلاص و صداقت، دیگران رو هم در این سفره سهیم می­کنه، محبوب خدای تعالی و ملائکه­ی او خواهد بود.    

بکوشیم از این سفره ­ی معنوی عقب نمانیم. دنیا بهانه ­ای زیباست برای نیک نامی دو سرا و قدم نهادن در جاده­های پرشکوه عزت و سعادت. پس قدر دنیا و مال دنیا را خوب بدانیم و ...      



[ یکشنبه 91/8/21 ] [ 9:47 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

سه نصیحت اخلاقی ، حاصل هفتاد سال عمر آیت الله مصباح

 بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

 

سه نصیحت خطاب به دکتر آقاتهرانی که حاصل هفتاد سال عمر آیت الله مصباح است:

1.       خطرناک­ترین و بدترین چیر غرور است. خیال کنی کی هستی! باید بدانی که تو مالک چیزی نیستی. حتی اگر امام عصر (علیه­ السلام) نظری کرد بگو: آقا سخیّ است من هیچی نیستم. علت این هم که آقا را می­ بینیم و نمی­ شناسیم همین غرور است.

2.      بهترین چیز توسل به اما عصر (عجل­ الله­ تعالی­ فرجه) است. مخصوصا توسل مخفی. ریشه­ ی غرور نفسانیت است و توسل نفسانیت را از بین می­ برد.

3.      سحرها یک فرصتی بگذارید و فقط سجده کنید. چون شیطان از سجده فرار کرد ...



[ جمعه 90/11/28 ] [ 6:40 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

ارزش واقعی انسان به چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

ارزش واقعی انسان به چیست؟

(این کلام از جناب علامه نقل به مضمون است)

علامه محمد تقی جعفری (رحمه­الله­علیه) می­فرمودند:

عده­ای از جامعه­شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».

برای سنجش ارزش خیلی از موجودات معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه­ی آن است. اما معیار ارزش انسان­ها در چیست.

هر کدام از جامعه شناس­ها صحبت­هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.

بعد گفتند: وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می­خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می­ورزد.

کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است.

کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.

اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه­ی خداست.

علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناس­ها صحبت­های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.

وقتی تشویق آن­ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه­السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می­فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه­ی چیزی است که دوست می­دارد».

وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه­ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه­السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند . . .

حضرت علامه در ادامه می­فرمودند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی!!! پنجاه میلیونی!!!» . چقدر بدش می­آید؟ در واقع می­فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی­ارزش است!  

اینجاست که ارزش «ثار الله» معلوم می­شود. ثار الله اضافه­ی تشریفی است . خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه­ی خدای متعال است.



[ دوشنبه 90/7/4 ] [ 4:44 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

امام صادق (علیه السلام) و صله ی رحم به عبد الله افطس

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

امام صادق (علیه ­السلام) و صله­ی رحم

امام صادق (علیه­السلام) فامیلی داشتند به نام «عبد الله افطس». او مردی بود که نسبت به وجود مقدس امام بسیار بی­احترامی می­کرد و بارها با چاقوی بزرگی به سوی آن حضرت حمله ور شده بود. امام صادق (علیه­السلام) وصیت فرمودند که بعد از شهادتشان یک سوم از اموالشان را در راه خدای متعال بدهند. بعد مشخص فرمودند که به هر کسی چه مقدار پول بدهند. حضرت در وصیت خود حتی عبد الله افطس را هم فراموش نکرده و فرمودند: از اموالم هفتاد دینار ( سکه­ی طلا) به او بدهید. کنیز امام صادق (علیه­السلام) که از این وصییت متعجب شده بود عرض کرد: آقا !!! این مرد به روی شما چاقو کشیده. حالا می­خواهید به او هم کمک مالی کنید؟!

حضرت فرمودند: سَلمی! آیا قرآن نخوانده­ای؟

عرض کرد: بله مولای من.

حضرت فرمودند: آیا این آیه را نشنیده­ای که خداوند متعال فرمود: «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ». (سوره­ی رعد، آیه­ی 21)

آنان که آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده پیوند مى‏دهند و از پروردگارشان مى‏ترسند و از سختىِ بازخواست خداوند بیمناکند.

منبع: کتاب شریف من لایحضره الفقیه، جلد4، صفحه­ی 231.

توضیحی در مورد آیه­ی شریفه:  

در این آیه­ی شریفه خداوند متعال از پیوند خاصی یاد می­کند که انسان­ها موظف به برقراری آن می­باشند.

انسان ارتباطى با خدا، ارتباطى با پیامبران و رهبران، ارتباطى با سایر انسان­ها ـ اعم از دوست و همسایه و خویشاوند و برادران دینى و همنوعان ـ دارد، و ارتباطى نیز با خودش، همه این پیوندها را باید محترم شمرد.                         

   در حقیقت انسان یک موجود منزوى و جدا و بریده از عالم هستى نیست؛ بلکه سر تا پاى وجود او را پیوندها و علاقه‏ها و ارتباط­ها تشکیل مى‏دهد.

 



[ شنبه 90/7/2 ] [ 7:15 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

کرامت معصومین (علیهم السلام) الگوی رفتاری ما

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

معصومین (علیهم ­السلام) معدن کرامت و بزرگواری هستند

 

آیت الله جوادی آملی در رابطه با معنای «کرامت» می­ فرمایند:

استادم علامه طباطبایی (رضوان ­الله ­علیه) کرارا در جلسه­ ی درس می­فرمود: «کرامت» معادل دقیق فارسی ندارد و برای بیان آن از چند لفظ باید استفاده کرد. آن گاه می­ فرمودند: اگر انسان به مقامی برسد که در برابر خدا عبودیت محض پیدا کند و حاضر نباشد در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید می­توان گفت: به مقام کرامت رسیده است.

بنابراین: انسان هر چه به عبودیت محض نزدیک­تر شود، به همان مقدار از هوان و حقارت رهایی پیدا می­کند و به کرامت ی­رسد. اگر به حد نهایی عبودیت رسید، کاملا از هوان و حقارت می­رهد و این، همان کرامت مطلق است و اگر بهره­ای از عبودیت از خدا نداشته باشد، حقیر مطلق است و حظّی از کرامت نمی­برد. (ادب فنای مقربان ج1، ص203و 204)     

 

ریشه­ ی کرامت و بزرگواری دوری از دنیا و آشنایی با خدای تعالی است. هر قدر که به خدا نزدیک شدیم دنیا و آنچه در دنیاست برای ما کوچک و کوچک­تر می­شود. تا جایی که دیگر اهمیتی برای دنیا قائل نیستیم. ادامه مطلب...

[ شنبه 90/3/7 ] [ 6:48 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

مکافات عمل

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

در کتاب کیمیای محبت آمده است که آیت الله فهری از آقای سید محمد رضا کشفی نقل می­کند که: در همسایگی او قصابی بود که پسرش دل درد شدید گرفته و به آقای کشفی متوسل می­شود. آقای کشفی او را به جناب شیخ رجبعلی خیاط ارجاع می­دهد. اما شیخ به قصاب می­گوید: گوساله­ای را در مقابل چشم مادرش ذبح کرده­ای، بنابراین درد پسرت علاج ندارد.

چند نکته

     1. هر عملی بازتابی دارد و هیچ توفیق یا سلب توفیقی اتفاقی نیست. اگر می­بینیم شخصی به یکباره از گناه دست کشید و در جاده­ی عبودیت گام نهاد، حتما چنین عنایت و توفیقی ریشه در اعمال گذشته­اش دارد. بنابراین اگر خدای ناکرده در ترک کار زشتی موفق نیستیم، لااقل دیگر خصلتهای خوب خود را کنار نگذاریم. حتی اگر جوانی مبتلا به چشم چرانی شده و ـ مثلا ـ روزی ده بار به نامحرم نگاه می­کند، حداقل چند مورد را به خاطر خدا ترک کند. چه بسا همین کار موجب شود که به کلی دست از چشم چرانی بکشد.

     2. اگر اهل بندگی خدا هستیم، مغرور به ایمانمان نشویم و مراقب همه­ی اعمالمان باشیم. چه بسا یک رفتار زشت و به ظاهر کوچک موجب شود تا توفیق عبادت را از ما بگیرند و از راه بندگی خدا منحرف شویم.      

     3. هر وقت حادثه­ی ناگواری برای انسان رخ دارد باید نگاهی به گذشته­ی خود بیندازد تا اگر کار اشتباهی داشت، آن را کنار بگذارد. در این صورت حوادث و اتفاقات ناگوار می­تواند زمینه­ای باشد تا روز به روز خطاهایمان کمتر شود و به درگاه الهی تقرب پیدا کنیم.

     4. اگر حادثه­ی ناگواری برای دیگران رخ داد، هرگز با سوء ظن برای آن­ها پرونده سازی نکرده و آن­ها را متهم به گناه نکنیم. چرا که ممکن است علت بروز این حادثه برای او، صرفا امتحان الهی باشد.   



[ سه شنبه 90/2/6 ] [ 12:23 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

خاطره ای تلخ و شیرین اما عبرت آمیز

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.

خاطره­ای تلخ و شیرین اما عبرت آمیز

به نقل از یکی از علمای گذشته: . . . در سفر دریا بودیم که ناگهان نهنگ غول پیکری جلو راه کشتی را گرفت. چثه­ی نهنگ تا حدّی بود که می­توانست به راحتی کشتی را به دو نیم کند. وحشت همه­ی اهل کشتی را گرفت. این نهنگ دهان خود را در عرشه­ی کشتی گذاشت و آن را باز کرد. با نهایت تعجب دیدیم نوزاد شیرخواری در دهان آن نهنگ است. نهنگ زبانش را بیرون آورد و کودک را روی عرشه­ی کشتی گذاشت و رفت.

ناخدای کشتی که تجربه­ی بیشتری داشت، خدمه را جمع کرد و به آن­ها گفت: «حتما در این حوالی خبری است. لذا باید جستجو کنیم». به همین خاطر چهار بلم را در دریا انداخت تا در چهار جهت مختلف مشغول گشت زنی شوند.

یکی از بلم ران­ها می­گفت: هر چه می­رفتم چیزی نمی­دیدم و تصمیم گرفتم برگردم. اما دلم رضایت نمی­داد. به هر حال باز هم جلوتر می­رفتم تا این­که دیدم تخته پاره­ای روی آب است و خانمی خود را به آن آویزان کرده. آن خانم فوق العاده خسته شده بود و دیگر توان گرفتن تخته را نداشت. بلم را به او نزدیک کردم و با دراز کردن پارو به سمتش، کمک کردم تا به وارد بلم شود. زن نفس تازه­ای کشید و در گوشه­ای از بلم نشست و من هم بلم را به سمت کشتی راندم.

در راه از آن زن پرسیدم: «چه اتفاقی برای شما افتاده؟».   

گفت: کشتی ما غرق شد و با کودکم در دریا سرگران شدم. خود را به تخته پاره­ای رساندم و به آن تخته پناه بردم. مردی هم که در حال غرق شدن بود خود را به تخته رساند و دست خود را به تخته گرفت. وقتی آن مرد وقتی روی تخته جای گرفت دیدم که نگاه درستی به من ندارد. به او گفتم از خدا شرم کن و این­گونه خود را به گناه نینداز. آن مرد که حیایی نداشت از من تقاضای نامشروع کرد؛ ولی من زیر بار نرفتم.

مرد، کودک مرا از دستم گرفت و گفت اگر زیر بار نروی کودک را در آب می­اندازم. به او گفتم من خدا را بیشتر از کودکم دوست دارم و به هیچ وجه تسلیم خواسته­ات نخواهم شد. آن مرد هم با نهایت ناجوان­مردی کودکم را درون آب انداخت. در انی حین ناگاه موجی به تخته زد و مرد را به درون دریا انداخت و او را غرق کرد.

حالا خبری هم از کودکم ندارم . هر چند که کودکم را از دست دادم اما خدا را شکر می­کنم که آلوده به گناه نشدم.

وقتی آن خانم ماجرای خودرا تعریف کرد به او مژده دادم که کودکش سالم است و بعد او را به دورن کشتی نزد کودکش بردم.

نکته (1) حکایت این خانم حکایت همه­ی ما انسان­هاست. دنیا همانند دریایی عمیق است و همه­ی مردم دنیا در این دریا سرگردان هستند. تنها کسانی از این دریای عمیق و بی انتها نجات پیدا می­کنند که در کشتی اهل بیت (علیهم­السلام) سوار شوند. اگر دین خود را به دنیا نفروختیم و تسلیم شیطان نشدیم، لطف خدا شامل حال ما شده و ما را سوار بر کشتی نجات خواهد کرد.

در صوات شعبانیه خطاب به اهل معصومین (علیهم­السلام) می­خوانیم:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجَارِیَةَ فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا

نکته (2) برخی از جوان­ها برای خود بودن به دنبال استاد اخلاق می­گردند و گمان می­کنند تا استاد نباشد به جایی نخواهند رسید اما غافل از آن که اگر خدا را داشته باشند و تسلیم شیطان نشوند خداوند راه­گشای آن­ها بوده و آن­ها را سوار بر کشتی نجات خواهد کرد.



[ یکشنبه 90/1/28 ] [ 11:20 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]
.::. [ مطالب قدیمی‌تر ]

درباره وبلاگ



ای برادر ! پشتیبان «ولی فقیه» باش، اما پیشاپیش «ولی فقیه» بایست و تیرهای زهر آگین دشمن را که به سوی او روانه می شوند به جان خریدار شو ... تنها عافیت طلبان دنیا دوست هستند که عوام فریبانه از «ولایت» و «ولایت مداری» دم میزنند، اما در هنگامه ی فتنه ها و امتحان های سخت، پشت سر ولی فقیه سنگر می گیرند، تا دنیای خود را در خطر نبینند .

پیوندهای روزانه

سایت هم اندیشی دینی
منبــــر مکتــوب
سلمان علی (سیاسی)
طلبه پاسخگـــــو
تبدیل سال شمسی به قمری ومیلادی
سایت خبرگزاری فارس
سایت خبری رجا نیوز
سایت خبری جهان نیوز

آرشیو ماهانه

علوم قرآنـــی
نکتــه های قرآنــی
معصومین (علیهم السلام)
امیرالمؤمنین (علیه السلام)
حضرت زهرا (سلام الله علیها)
امام حسین (علیه السلام)
امام زمان (ارواحنا له الفداه)
حضرت اباالفضل (علیه السلام)
حضرت معصومه (سلام الله علیها)
نمـــــــــــــاز (راه کارها و موانع)
سلسله مباحثی پیرامون رجعت
تفسیر خطبه 222 نهج البلاغه
تفسیر خطبه 223 نهج البلاغه
ادعیه و اذکار مختلف
اخلاقی *1*
اجتمــــاعـی *1*
سیاسی
سیاسی ـ فتنــــه
راه و رسـم خواستگاری و ازدواج *1*
راه و رسـم خواستگاری و ازدواج *2*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *1*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *2*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *3*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *4*
پاسخگویی به سؤالات خانوادگی
راه نجات از عشق به جنس مخالف
پاسخگویی به سؤالات اعتقادی *1*
پاسخگویی به سؤالات اعتقادی *2*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *1*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *2*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *3*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *4*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *5*
تربیت دینی کودک *1*
تربیت دینی کودک *2*
تربیت دینی کودک *3*
تحلیلی بر برائت از جبت و طاغوت
سلسله درس هایی از معاد *1*
سلسله درس هایی از معاد *2*
سلسله درس هایی از معاد *3*
سلسله درس هایی از معاد *4*
سلسله درسهایی از کربـــلا *2*
سخنرانی کوتـاه (عمومی و دبستانی)
دانلود کتابهای مدیر وبلاگ
لطیفه، معما و مطالب خواندنی
آیین همسرداری
مناسبتهای ویژه
متفرقه
سوره کهف 1
تفسیر جامعه کبیره 2

پیوندها

شیعه در روایات اهل سنت
آیین شکوفایی / راهکارهای عملی در تربیت دینی کودک
کتاب پیوند جوان با نماز
دفاع از شیعه در روایات اهل سنت. مقدمه آیت الله خزعلی
پیوند جوان با نماز (ویرایش جدید)
آشیانه مهر (اصول و کلیدهایی از زندگی زناشویی)
سایت هم اندیشی دینی
کتاب چشمه هدایت (چیرامون امام هادی)
میزان تشیع (برسی سند زیارت عاشورا)
قالب پارسی بلاگ|قالب وبلاگ مدافعان حرم پارسی بلاگ
تور هند|لینک بیلدینگ
قیمت کرکره برقی پارکینگ|طراحی جواهر
خرید سامانه پیامک

سایت آوازک

جا لیوانی ماشین|شلف دکوری
رزرو هتل|بلوم
|فیلم
درگاه پرداخت واسط|هتل بندرعباس
هتل کیش
عکس جدید

دیگر امکانات


بازدید امروز: 33
بازدید دیروز: 231
کل بازدیدها: 2366274

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]