چه کار کنیم که همیشه نماز بخوانیم؟
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
سؤالی که اغلب جوانها می پرسند این است که: «چکار کنیم که به صورت مداوم نماز بخوانیم و در خواندن آن کوتاهی نکنیم».
جواب بنده به سؤال این گونه است: (البته شما هم اگر راهکار دیگری داشتید بیان بفرمایید)
1 . توجه به اهمیت نماز در زندگی و عواقب ترک آن.
نماز در میان اعمال واجب جایگاه ویژهای دارد تا جایی که در معرفی آن فرمودهاند: «نماز ستون دین است». ساختمانی که در آن سکونت دارید ممکن است بدون لامپ و آشپزخانه و حتی بدون در و پنجره قابل تحمل باشد؛ اما سکونت در ساختمان بدون ستون امری غیر ممکن است. چرا که با حذف ستون چیزی از ساختمان باقی نمیماند، که بتوانیم در آن سکونت کنیم. ستون ساختمان دین ما، نماز است و اگر مسلمانی نماز نداشته باشد در واقع ساختمان دینش فرو ریخته و دینی ندارد تا در پرتو آن، اعمال صالحش مورد قبول خداوند متعال قرار گیرد. روی همین اصل مهم است که در قیامت اوّلیلن عملی که مورد سؤال قرار میگیرد نماز است. حال اگر نماز مورد قبول واقع شد (معلوم میشود که آن مسلمان دیندار بوده است) به مابقی اعمال خیرش هم رسیدگی میشود. اما اگر نمازی نداشت و یا نمازش مورد قبول واقع نشد به هیچ وجه پروندهی دیگر اعمال خوبش را باز نخواهند کرد چرا که انسان بی دین هر کار خیری که انجام دهد (به علت نداشتن نورانیت) در دنیای خاکی جا میماند و اثری از آن در آخرت نمایان نخواهد شد. به همین دلیل است که همواره نماز، آخرین سفارش همهی انبیای الهی بوده است.
اما عقوبت ترک نماز: گفتیم که نماز برای دین، همانند ستون برای ساختمان است. حال تصور کنید ساختمانی که در آن سکونت دارید برای چند لحظه ستونهایش از جا کنده شوند. چه اتفاقی رخ میدهد؟ بله! همهی ساختمان با اسباب و اثاثیهاش فرو میریزد و همهی سرمایهای که در طول دهها سال جمع کردهاید به یکباره از دستتان خواهد رفت. کسی هم که فقط یک نماز واجب را از روی عمد ترک کند روی همهی اعمال خوب گذشتهاش پوشیده شده و خود را به یکباره دست خالی خواهد دید.
2. کنار گذاردن گناه و معصیت.
توضیح: نماز معراج مؤمن است و گناه در بند کشندهی روح آدمی. حالا کسی که اهل گناه و معصیت است وقتی نماز میخواند دچار تعارضی عجیب میشود. چرا که از یک سو، نماز میخواهد او را به عالم بالا ببرد و از سوی دیگر، گناه او را به قعر زمین میکشاند. در این کشمکش روح انسان خود را در فشار عجیبی میبیند که تحمل آن برایش بسیار سخت است. به همین دلیل است که وقتی گنه کاران وارد نماز میشوند همانند کسی که در زندان افتاده به سرعت خم و راست میشوند تا اینکه نماز خود را به آخر برسانند. حتی بعد از اتمام نماز هم حاضر نیستند برای چند دقیقهای که شده، در مکان نماز بنشینند و بلافاصله جای خود را ترک میکنند. در این کشمکش عجیب، ممکن است برخی گمان کنند راه رهایی از آن فشار روحی، ترک نماز است در حالی که نماز عبادتی نورانی و ملکوتی است و با کنار گذاردن آن نه تنها مشکل انسان حل نمیشود بلکه پیچیدهتر هم خواهد شد. حالتی که نماز برای نمازگزار آشکار میکند واقعیتی تأسف بار از درون او و چشمهی بسیار کوچکی از فشار قبر است که بعد از مرگ برایش رخ خواهد داد. نماز به او هشدار میدهد که در درونش چه میگذرد و با زبان بی زبانی به او گوشزد میکند که چه درون آلوده و سیاهی دارد. پس راه صحیح این است که هشدار نماز را جدّی بگیریم و با استعانت از نماز به جنگ شیطان درونی خود برویم و با عزم جدی بر ترک گناه، خود را از جهنم درونی خود نجات دهیم.
3. تقید به نماز اوّل وقت .
توضیح: تصور ما از نماز در وقتی که آن را در اول وقت میخوانیم کاملا متفاوت از وقتی است که آن را در آخر وقت میخوانیم. کسی که نماز خود را به تأخیر میاندازد، مدام احساس دلشوره و دلواپسی دارد و بار سنگین نماز را بر دوش خود احساس میکند تا اینکه نمازش را بخواند. اما کسی که مقید است که نمازش را در اوّل وقت بخواند چنین تصوری از نماز بخواهد داشت.
فرض کنید رضا نماز خود را نخوانده است. وقتی مشغول میل کردن ناهار است احساس بدی در وجود او راه پیدا میکند. هنگامی که به نهان خود مراجعه میکند میفهمد علت آن دلشوره نخواندن نماز است. بعد از نماز که ـ مثلا ـ میخواهد استراحت کند باز دلشوره دارد. وقتی از خواب بیدار شد این دلشوره همچنان همراهش است و خلاصه تا آخر وقت بار نماز را به دوش میکشد تا اینکه از ترس قضا شدن نماز تکلیفش را ادا کند. شب هم به همین صورت نگرانی نماز مغرب و عشاء را دارد تا اینکه در آخر وقت نمازش را بخواند.
اما علی به محض شنیدن صدای اذان نماز ظهر و عصر خود را میخواند. علی مشغول صرف ناهار است که به یکباره به یاد نماز خود میافتد. در این صورت احساس رضایت میکند چون نمازش را خوانده. و خلاصه در تمام وقت نماز که یاد نماز خود میافتد همین احساس خوش آیند را تجربه میکند.
وقتی به نحوهی نماز خواندن رضا و علی نگاه میکنیم متوجه میشویم که:
1. نماز برای رضا کاری بس سخت و تکلیفی ناراحت کننده است، اما برای علی کاری آسان و تکلیفی دوست داشتنی میباشد.
2. رضا نماز میخواند تا تمام شود. به همین دلیل لذتی از آن نخواهد برد. ولی علی نماز میخواند تا وظیفهی بندگی خود را به جای اورده باشد.
3. علی برنامهی منظمی برای نماز دارد. به همین دلیل سنگینی و کلفت عمل از او برداشته میشود.امّا رضا به دلیل نداشتن برنامهی منظم همواره مشقت آن عمل را به دوش میکشد.