وبلاگ هــم انــدیشـی دینــی

صفحه اصلی عناوین مطالب تماس با من قالب وبلاگ Feed

شرح خطبه 222 نهج البلاغه / کلام آخر

 بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه فرمایید.

معنای اهل ذکر و مصداق آن: (برگرفته از کتاب ادب فنای مقربان از آیت الله جوادی آملی) ترجمه و شرح خطبه 222نهج البلاغه / قسمت آخر / احمد نباتی

 

«أهل» به معنای انس همراه با تعلق خاطر و وابستگی است. «ذکر» به معنای غافل نبودن و یاد آور بودن (در مقابل نسیان) است. بعد از آن، یاد کردن زبانی را نیز ذکر نامیده­اند. پس «أهل الذکر» به کسانی گفته می­شود که با تذکر و عدم غفلت، انسی خاص دارند و هرگز از آن جدا نمی­شوند. واژه­­ی «ذکر» در قرآن کریم بر مصادیق فراوانی اطلاق شده است؛ از جمله:

1. قرآن کریم: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ. ما قرآن را خود نازل کرده‏ایم و خود نگهبانش هستیم».

2. تورات: «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى‏ وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقینَ. به موسى و هارون کتابى دادیم که حق و باطل را از یکدیگر تمیز مى‏دهد و روشنى و اندرز است براى پرهیزگاران».

3. هر آیه، سوره یا کتاب آسمانی (اعم از قرآن و سایر کتب آسمانی): «ما یَأْتیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ.از سوى پروردگارشان برایشان هیچ اندرز تازه‏اى نیامد، جز آنکه آن را شنیدند و سرگرم بازیچه بودند».

4. نماز: «إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِکْرِ اللَّه. چون نداى نماز روز جمعه دردهند، به نماز بشتابید».‏

5. رسول اکرم (صلی­الله­علیه­وآله): «قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْرا * رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّنات. خدا به شما ذکر نازل کرده است * رسولى که بر شما آیات روشن خدا را مى‏خواند».‏

مصدام اتمّ و اکمَل «اهل الذکر»، ائمه­ی اطهار (علیهم­السلام) هستند؛ زیرا: اگر مراد از ذکر، قرآن کریم باشد، ائمه­ی اطهار به جهت انس با قرآن، «ثَقَل اصغر» و «قرآن ناطق» لقب گرفته­اند و یک حقیقت هستند که در دو لباس تکوین و تدوین جلوه کرده­اند. اگر مراد، کتاب­های آسمانی پیشین باشد، آن­ها بیش از هر کس از محتوای آن آگاه هستند. اگر مراد رسول اکرم (صلی­الله­علیه­وآله) باشد، آن­ها به منزله­ی جان پیامبر اکرم به شمار می­­آیند. اگر مراد نماز باشد، آن­ها اقامه کننده و برپادارنده­ی حقیقی نماز هستند.

اشارات

1. مراتب اهل ذکر: «اهل ذکر» مراتب فراوانی دارد؛ چون هر کس به مقدار آشنایی، انس و اختصاصی که با مصادیق ذکر دارد، اهل آن ذکر است. اما ائمه مصداق کامل و اتمّ و مصداق کاملی هستند که در میان مخلوقات بالاتر از آن تصور ندارد. آنها نه تنها اهل ذکرند، بلکه خود نیز ذکر هستند. چون همه­ی ائمه، جان رسول خدا هستند و رسول خدا هم ذکر است: «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْرا * رَسُولاً…». از سوی دیگر اطلاق ذکر بر قرآن کریم و ائمه­ی اطهار دلیل دیگری بر اتحاد و تفکیک ناپذیری آن دو با یکدیگر است.

2. ذکرکثیر: ذکر خداوند برجسته­ترین عبادت­هاست و چون برای ذائقه­ی فطرت گواراست به کثرت آن امر شده: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً. اى کسانى که ایمان آورده‏اید خدا را یاد کنید یاد بسیار». امامان معصوم نیز که اهل ذکرند، دارای کثرت ذکرند و کسی که دائم الذکر باشد، دائم الصلاه است.  

3. ذکر متقابل: خدای سبحان پاداش «ذکر نعمت» خود را مزید نعمت و مانند آن دانسته، لیکن پاداش «ذکر خود» را ذکر متقابل قرار داده است که بهترین جزاست. «فاذکرونی اذکرکم». اهل بیت که اهل ذکرند از ذکر متقابل الهی برخوردارند و چون دائم الذکرند، این وصف کمالی (مذکور بودن) برای آنان به عنوان ملکه­ی مستمر مطرح است. 

4. برتری اهل ذکر بر ذاکر: «اهل ذکر» با ذاکر تفاوت دارند. هر چند ذاکر بودن در حد خودش امری مطلوب است، لیکن اهل ذکر از مقامی برتر و جایگاهی ویژه برخوردارند. تفاوتشان در این است که در «اهل»، انس همراه با وابستگی مطرح است. از این رو «اهل الذکر» انس، وابستگی ویژه­ای با ذکر دارند و ذکر آنها با دوام و ثبات همراه است. در حالی که «ذاکر» اگر اسم فاعل باشد، نه انس شرط است و نه دوام و اگر «ذاکر» صفت مشبهه باشد، تنها دوام مطرح است، اما انس شرط نیست.

5. پاسخ به قدر توان مخاطب: با توجه به آیات قرآن کریم ما باید در سؤالات خود به اهل الذکر مراجعه کرده و از آن­ها جویای واقعیت شویم: «فَسْئَلُوا أهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ اگر نمی­دانید از اهل ذکر بپرسید.» با توجه به این آیه­ی شریفه وظیفه­ی مسلمانان مراجعه­ی به ائمه­ی اطهار (علیهم­السلام) و فرا گرفتن معالم و معارف دین از آنان است، ولی بر ائمه لازم نیست که به هر سؤالی پاسخ گویند. اگر سائل را لایق دانستند و به قدرت ادراک او اطمینان داشتند، به سؤالش پاسخ می­دهند. اما اگر او را دارای ظرفیت لازم نیافتند یا به هر دلیلی اجابت او را مصلحت ندانستند، پاسخ نمی­دهند یا با پاسخ اسکاتی و امثال آن قانعش می­کنند.

شخصی از امام رضا (علیه­السلام) پرسید آیا خدا می­تواند آسمان و زمین و آنچه در آن است را در تخم مرغ جای دهد؟ امام فرمود: بله در ظرف کوچکتر از تخم مرغ هم می­تواند جای دهد. وقتی چشمت را می­گشایی، آسمان و زمین و آنچه را در آنهاست می­بینی. شخص دیگری از همین سؤال را از امیرالمؤمنین (علیه­السلام) پرسید. حضرت فرمود: عجز و ناتوانی به خدا نسبت داده نمی­شود لیکن آنچه که تو پرسیدی شدنی نیست و جزو محالات است. علت این اختلاف در پاسخ، آن است که سائل نخست قدرت درک معنای «محال ذاتی» را نداشت. شخصی هم از امیرالمؤمنین (علیه­السلام) درباره­ی قضا و قدر سؤال کرد. آن حضرت فرمود: راه تاریکی است، در آن گام ننهید، دریای ژرفی است، وارد آن نشوید.»‏    

قسمت قبلی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/282 

پی نوشتها:    . سوره­ی حجر، آیه­ی9.     . سوره­ی انبیاء، آیه­ی 48.    . سوره­ی انبیاء، آیه­ی2.    . سوره­ی جمعه، آیه­ی9. . سوره­ی طلاق، آیات 10 ـ 11. این معنا در صورتی صحیح است که «رسولا» عطف بیان یا بدل از «ذکرا» باشد.  . سوره­ی احزاب، آیه­ی 41.  . سوره­ی بقره، آیه­ی 152.  . سوره­ی مبارکه­ی انبیاء، آیه­ی7.  . نهج البلاغه، حکمت287.



[ دوشنبه 91/3/1 ] [ 6:24 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

شرح خطبه 222 نهج البلاغه / قسمت نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه فرمایید.

خطبه­ی 222 از نهج البلاغه­ی امیرالمؤمنین (علیه­السلام) / قسمت نهمترجمه و شرح خطبه 222نهج البلاغه / قسمت نهم / احمد نباتی

 

یَتَنَسَّمُونَ بِدُعَائِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ (با دعا و مناجات خداوند، نسیم طیب و پاک در گذشتن از گناهان را استشمام می­کنند) رَهَائِنُ فَاقَةٍ إِلَى فَضْلِهِ (در گرو نیاز به درگاه فضل الهی­اند) وَ أُسَارَى ذِلَّةٍ لِعَظَمَتِهِ (اسیران تواضع در برابر عظمت او هستند) جَرَحَ طُولُ الْأسَى قُلُوبَهُمْ (مجروح کرده است اندوه طولانی قلوب آن­ها را) وَ طُولُ الْبُکَاءِ عُیُونَهُمْ (و مجروح کرده گریه­های طولانی چشمانشان را) لِکُلِّ بَابِ رَغْبَةٍ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ یَدٌ قَارِعَةٌ (برای هر باب تقربیبه درگاه الهیاز ناحیه­ی ایشان دستی کوبنده است) یَسْألُونَ مَنْ لَا تَضِیقُ لَدَیْهِ الْمَنَادِحُ (سؤال می­کنند از کسی که تنگ نیست نزد او مکان­های وسیع) وَ لَا یَخِیبُ عَلَیْهِ الرَّاغِبُونَ (و نا امید نمی­شوند در درگاه او، رغبت کنندگان) فَحَاسِبْ نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ (پس محاسبه کن نفس خود را برای خود) فَإِنَّ غَیْرَهَا مِنَ الْأنْفُسِ لَهَا حَسِیبٌ غَیْرُکَ (پس به درستی که برای غیر آن نفس از نفس­های دیگر، حسابرسی غیر از تو است).

شرح و توضیح:

یَتَنَسَّمُونَ بِدُعَائِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ:با دعا و مناجات خداوند، نسیم طیب و پاکی را استشمام کرده و به خاطر عفو الهی از تقصیرات و گناهانشان، هم و غمّشان برطرف می­گردد. التَّنَسُّمُ‏: تَنَسَّمَ فلانٌ العلمً و الخبرَ ای تلطّف فی التماسه شیئا فشیئا کهبوب النسیم. تنسّم به معنای درخواست همراه با ظرافت است. همانند وزیدن نسیم.

با در نظر گرفتن این معنای عبارت را این­گونه معنا می­کنیم: اهل ذکر با ادب و ضرافت دست نیاز به درگاه الهی بلند می­کنند و از او نسیم رحمت درگذشتن از گناهانشان را می­خواهند. 

تنسم معنای دومی هم دارد که با توجه به آن عبارت فوق به گونه­ای دیگر ترجمه می­شود: التَّنَسُّمُ‏: طلب النّسیم و استنشاقه و قد نسمت الرّیحُ‏ تَنْسِمُ‏ نَسَماً و نَسِیماً. تنسّم به معنای طلب نسیم و بوییدن آن است.

 با دعا و مناجات به درگاه خداوند، نسیم طیب و پاک در گذشتن از گناهان را استشمام می­کنند.

لِکُلِّ بَابِ رَغْبَةٍ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ یَدٌ قَارِعَةٌ: منظور از باب­های رغبت، انواع عبادات و اموری هستند که انسان را به خدا نزدیک می­کنند. حضرت در این عبارت در صد بیان جدیّت و خستگی­ناپذیری آن­ها در طلب حاجت به درگاه الهی است. جدیت در دعا و نیایش و نیز اصرار مؤدبانه در طلب حاجت، نشان­گر اوج امید انسان به درگاه الهی و معرفت او به رحمت واسعه­ی اوست. امام صادق (علیه­السلام) در این رابطه می­فرماید: حاجتت را از خداوند درخواست کن و در طلب حاجت هم اصرار داشته باش. همانا خداوند اصرار مؤمنین را دوست دارد. »حَاجَتَکَ وَ أَلِحَّ فِی الطَّلَبِ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ إِلْحَاحَ الْمُلِحِّینَ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ.»

امام محمد باقر ­(علیه­السلام) هم می­فرماید: به خدا قسم بنده­ی مؤمنی در دعای خود اصرار نمی­ورزد، مگر آن­که خداوند حاجتش را برآورده می­سازد. «وَ اللَّهِ لَا یُلِحُّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ عَلَى اللَّهِ فِی حَاجَتِهِ إِلَّا قَضَاهَا لَهُ.»   

یَسْألُونَ مَنْ لَا تَضِیقُ لَدَیْهِ الْمَنَادِحُ: مقصود از این کلام، وجود انگیزه­ای خاص در درخواست از خداوند متعال نزد اهل ذکر است.آن­ها می­دانند که خدای تعالی دریای کرمش وسیع بوده و با درخواست نیازمندان در تنگنا قرار نمی­گیرد. سرّ مطلب هم آن است که او غنی محض بوده هیچ گونه بخل هم در حریم قدس او راه ندارد. روی همین حساب اهل ذکر در درخواست از خداوند کوتاهی نمی­کنند و هر نیازی که دارند بدون نگرانی از خدای تعالی درخواست می­کنند.

فَحَاسِبْ نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ: نفست را برای خودت محاسبه کن تا قبل از آن که دیگران به حساب نفست رسیدگی کنند. کسی که در دنیا به حساب نفس خود می­رسد می­تواند اشتباهات اعتقادی و رفتاری خود را کشف کند و برای حل آن­ها چاره جویی نماید. اما کسی که از محاسبه­ی نفس خود در غفلت است، به زودی دیگران را می­بیند که با دقّت به حسابت نفسش رسیدگی می­کنند و به خاطر اشتباهاتش مورد بازخواستش قرار می­دهند.

فَإِنَّ غَیْرَهَا مِنَ الْأنْفُسِ لَهَا حَسِیبٌ غَیْرُکَ: خداوند متعال در این رابطه می­فرماید: إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابهَُمْ * ثمُ‏َّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابهَُم.به یقین بازگشت همه آنان به سوى ماست * و مسلّماً حسابشان (نیز) با ماست!

قسمت بعدی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/284 .... قسمت قبلی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/280

پی نوشتها:    . وسائل‏الشیعة، جلد7، صفحه­ی60    . وسائل‏الشیعة، جلد7، صفحه­ی58.   . سوره­ی مبارکه­ی غاشیه، آیات 25 و 26.



[ یکشنبه 91/2/31 ] [ 12:48 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

شرح خطبه 222 نهج البلاغه / قسمت هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه فرمایید.

خطبه­ی 222 از نهج البلاغه­ی امیرالمؤمنین (علیه­السلام) / قسمت هشتمترجمه و شرح خطبه 222نهج البلاغه / قسمت هشتم / احمد نباتی

 

لَرَأیْتَ أَعْلَامَ هُدًى (خواهی دید که نشانه­های هدایتی بوده) وَ مَصَابِیحَ دُجًى (و چراغ­های تاریکی­ می­باشند) قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَائِکَةُ (ملائکه­ی رحمت الهی اطراف آن­ها را احاطه کرده) وَ تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ (و آرامش و سکون بر آن­ها نازل می­شود) وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أبْوَابُ السَّمَاءِ (درهای آسمان به روی آن­ها باز شده) وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْکَرَامَاتِ (و برای آن­ها مقام­ها و جایگاه­های کرامت آماده شده است) فِی مَقْعَدٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ (در جایگاهی که در آن­جا خداوند بر آن­ها مطلع است) فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ (از سعی آن­ها در اعمال صالحه خشنود و راضی است) وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ (و مقام آن­ها را ستایش می­کند.).

شرح و توضیح:

لَرَأیْتَ أعْلَامَ هُدًى وَ مَصَابِیحَ دُجًى: این جمله جواب «لو» در (فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ...) است. یعنی اگر اهل ذکر را در ذهن خود تصور کنی و حالات مختلفه­ی آن­ها را در نظر بگیری، خواهی دید که علم­های هدایت و چراغ­های تاریکی­ هستند.

قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ: خداوند متعال در قرآن کریم می­فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ». به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند که: «نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است!  

منظور از این­که می­گویند پروردگار ما خدای یگانه است صرف قول نیست. منظور این است که آنها با قولشان اعتقاد درونی خود را مطرح می­کنند. از طرفی کسانی که با تمام وجود خداوند را به پروردگاری قبول دارند و سعی دارند مطابق رضای او زندگی کنند از ناحیه­ی افراد نادانو از خدا بی­خبر سختی­ها، آزاها و زخم زبان­هایی را دریافت می­کنند. از طرفی دنیا مملوّ از مظاهر فریبنده و در عین حال گناه آلودی است که انسان را از مسیر رضای الهی خارج میب­سازند. همه­ی این امور ممکن است باعث شود تا مؤمن دچار تزلزل شده و از راه هدایت خارج شود. لذا می­طلبد که استقامت ورزیده و با تحمل این مشکلات بزرگ دین و ایمان خود را حفظ کند. وقتی مؤمن از این امتحان بزرگ با موفقیت بیرون آمد، خداوند هم او را مشمول الطاف ویژه­ی خود قرار داده و با نازل کردن ملائکه­ی رحمت خود آرامش و سکون را به او هدیه خواهد کرد. پیام این ملائکه آن است که خوف و حزن نداشته باشید. به عبارت دیگر این ملائکه­ی الهی خوف و حزن را از دل او می­زدایند و آرامش و سکون را به وی هدیه می­کنند. همچنین با بشارت بهشت به آنان شوق بهشت و نعمت­های الهی را در وجود او افزون می­کنند. همین شوق هم موجب می­شود تا مؤمن در برابر مشکلات و سختی­های روزگار تحمل بیشتری داشته و اشتیاق بیشتری برای بندگی خداوند پیدا کنند.  

وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْکَرَامَات: منظور از نشیمنگاه­های کرامت، اعطای کرامت نفس و جایگاه کریمانه به آن­هاست. در روایت­ها اثرات خاصی برای کرامت نفس مطرح شده که برخی از آن­ها ذکر می­گردند:

 قَالَ امیرالمؤمنین (علیه­السلام) مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ. کسی که کرامت نفس پیدا کرد، با گناه و معصیت خود کرامت خود را از بین نمی­برد.

قَالَ امیرالمؤمنین (علیه­السلام) مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُهُ. کسی که کرامت نفس پیدا کرد، شهوات و خواسته­های نفسانی بر او آسان شده و به راحتی به آن­ها پشت می­کند.

قَالَ امیرالمؤمنین (علیه­السلام) مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا. کسی که کرامت نفس پیدا کرد، دنیا بر او آسان می­شود. یعنی دنیا را کوچک­تر از آن می­بیند که بخواهد دل­بسته و آلوده­ی به آن شود.

آیت الله جوادی آملی در رابطه با معنای «کرامت» می­فرمایند: استادم علامه طباطبایی (رضوان­الله­علیه) کرارا در جلسه­ی درس می­فرمود: «کرامت» معادل دقیق فارسی ندارد و برای بیان آن از چند لفظ باید استفاده کرد. آن گاه می­فرمودند: اگر انسان به مقامی برسد که در برابر خدا عبودیت محض پیدا کند و حاضر نباشد در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید می­توان گفت: به مقام کرامت رسیده است.

بنابراین: انسان هر چه به عبودیت محض نزدیک­تر شود، به همان مقدار از هوان و حقارت رهایی پیدا می­کند و به کرامت می­رسد. اگر به حد نهایی عبودیت رسید، کاملا از هوان و حقارت می­رهد و این همان کرامت مطلق است و اگر بهره­ای از عبودیت از خدا نداشته باشد، حقیر مطلق است و حظّی از کرامت نمی­برد. (ادب فنای مقربان ج1، ص203و 204)

ریشه­ی کرامت و بزرگواری دوری از دنیا و آشنایی با خدای تعالی است. هر قدر که به خدا نزدیک شدیم دنیا و آنچه در دنیاست برای ما کوچک و کوچک­تر می­شود. تا جایی که دیگر اهمیتی برای دنیا قائل نیستیم.

به عنوان مثال ما یک ریال را راحت انفاق می­کنیم، اما یک صد میلیون تومان را نه! علتش این است که به ریال را اندک می­دانیم؛ ولی یک صد میلیون توان را زیاد!  

اما کسی که با خدا ارتباط پیدا می­کند تمام ما سوی الله برای او کوچک خواهد شد. و در این تفاوتی میان یک ریال و یکصد میلیون تومان قائل نیستیم چون همه غیر خداست و غیر خدا هم هر چه باشد کوچک است.  

لذا سرچشمه­ی صاحب کرامت شدن آشنایی با خداوند است.

امیرالمؤمنین (علیه­السلام) در نهج البلاغه و در خطبه­ی متقین می­فرمایند: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم».خالق در چشمان آن­ها بزرگ است پس در نتیجه غیر خدا برای آن­ها کوچک است.

پست­ترین مردم دنیا کسانی هستند که دنیا جلو چشمشان بسیار بزرگ است و خدا در نزدشان بسیار کوچک. به همین دلیل است که می­بینیم صهیونیست­ها تا این اندازه ظلم و ستم می­کنند.

کریم­ترین مردم دنیا هم کسانی هستند که خدا جلو چشمشان بسیار بزرگ است و غیر خدا جلو چشمشان بسیار کوچک. روی همین اساس است اگر تمام دنیا را به اولیای خدا بدهند حاضر نیستند از روی ظلم و ستم پر کاهی را از دهان مورچه­ای بگیرند.   

فِی مَقْعَدٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ وَ حَمِدَ مَقَامَهُم: منظور از اطلاع خداوند از جایگاه آن­ها کنایه­ای است بر این که خداوند راضی به نشیمن­گاه آن­ها بوده و مقامشان مورد تأیید اوست. لذا بعد از آن فرمود: خداوند از جدیت آن­ها در عبادت راضی و خشنود است. و با انواع تکریم­ها مقام آن­ها را ستایش می­کند.

منظور از مقام، مقام عبودیت است. چنین مقامی از مقام عبادت فراتر است.

خداوند متعال در توصیف جایگاه متقین در بهشت می­فرماید: «إِنَّ المُْتَّقِینَ فىِ جَنَّاتٍ وَ نهََرٍ * فىِ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرِ». یقیناً پرهیزگاران در باغ­ها و نهرهاى بهشتى جاى دارند * در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر!

قسمت بعدی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/282 .... قسمت قبلی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/279

پی نوشتها:    . سوره­ی مباره­ی فصلت، آیه­ی30.    . مستدرک‏الوسائل، جلد11، صفحه­ی339.    . نهج‏البلاغة، قصار449.     . بحارالأنوار، جلد75، صفحه­ی135.     . سوره­ی مبارکه­ی قمر، آیات 54 و 55.


[ یکشنبه 91/2/31 ] [ 12:15 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

شرح خطبه 222 نهج البلاغه / قسمت هفتم

    بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه فرمایید.

خطبه­ی 222 از نهج البلاغه­ی امیرالمؤمنین (علیه­السلام) / قسمت هفتمترجمه و شرح خطبه 222نهج البلاغه / قسمت هفتم / احمد نباتی

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ (اگرآن­ها در ذهن خود تصور کنی) فِی مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ (در مقام­های پسندیده­ی آن­ها) وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ (و مجالسی که مشهود ملائکه­ی مقرّبین است) وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِینَ أَعْمَالِهِمْ (در حالی که دیوان­های اعمال خود را گسترش داده­اند) وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ (و خود را برای محاسبه­ی نفس فارغ کرده­اند) عَلَى کُلِّ صَغِیرَةٍ وَ کَبِیرَةٍ أُمِرُوا بِهَا (بر هر کوچک و بزرگی که به آن امر شده­) فَقَصَّرُوا عَنْهَا (اما از انجام آن باز مانده­اند) أوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فیهَا (یا هر کوچک و بزرگی که از آن نهی شده­اند و در ترک آن کوتاهی کرده­اند) وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أوْزَاِرِهمْ ظُهُورَهُمْ (سنگینی بارهای خود را بر پشت خود حمل کرده­) فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا (و خود را از حمل آن ضعیف و ناتوان دیده­اند.) فَنَشَجُوا نَشِیجاً (پس بنابراین با صدای بلند ناله و گریه سرداده­اند آن هم چه گریستنی!) وَ تَجَاوَبُوا نَحِیباً (در همین حال ناله و غصه و با گریه­ی شدید به یکدیگر جواب می­دهند) یَعِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ (در جایگاه اعتراف به گناه و پشیمانی، به درگاه الهی صدا به ناله­ و تضرع بلند می­کنند.)

شرح و توضیح:

مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ: مقامات عبودیت و تذللی که خدای متعال آن­ها را به خاطر قیام به این حالات ستوده است.

مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ:منظور از مشاهد مشهوده، مجالس عبادت آن­هاست که مشهود فرشتگان مقرب درگاه الهی است. خداوند متعال در رابطه با نماز صبح می­فرماید: «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً». مفسرین در این رابطه می­فرمایند نماز صبح که از آن به قرآن فجر یاده شده مشهود دو گروه از ملائکه یعنی ملائکه­ی روز و شب است. پر واضح است که در این شهود اثر خاصی مترتب است و آن مضاعف شدن ثواب آن نماز نسبت به نمازهای دیگر است. 

وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِینَ أَعْمَالِهِمْ: منظور از این جمله که دیوان اعمال خود را جلو روی خود باز کرده­اند کنایه­ای است از محاسبه­ی اعمال و توجه به عاقبت رفتارشان. برخی از مردم به جای آن­که متوجه عیوب خود بوده و در صدد اصلاح آن بر آیند، متمرکز در عیوب دیگران می­شوند و سعی دارند ذره­بین ریزبینی را متمرکز در اشتباهات رفتاری دیگران کنند. چنین افرادی مدام مشغول نقد جامعه و مردم هستند بدون آن­که درنگی هم در رفتار خود داشته باشند.  

 امام محمد باقر (علیه­السلام) می­فرماید: کسی که به عیوب خود نگاه کند، از توجه به عیوب دیگران باز می­ماند. مَنْ نَظَرَ فِی عَیْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ … وَ مَنْ نَظَرَ فِی عُیُوبِ النَّاسِ ثُمَّ رَضِیَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِکَ الْأحْمَقُ بِعَیْنِهِ.

امیرالمؤمنین (علیه­السلام) هم می­فرماید: ای مردم! خوشا به حال کسی که توجه به عیب خود، او را از توجه به عیوب دیگران غافل کند. یَا أَیُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ.  

وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أوْزَاِرِهمْ ظُهُورَهُمْ . . . : یکی از ویژگی­های اهل ذکر نگاه واقع بینانه به اعمال و رفتار خود است. آن­ها همواره در درگاه الهی خود را مقصر و گنه کار می­بینند. علت این نگرش آن است که از یک طرف آگاه به مقام خدای متعال و ارزش نعمت­های او هستند و از طرف دیگر برای عبادات و طاعات خود هم ارزشی قائل نیستند. آن­ها می­بینند که هر عبادتی انجام دهند باز هم نتوانسته­اند حق عبادت خداوند را به جای آورند و هر مقدار هم شکر گذاری کنند، باز در تشکر از او کوتاهی کرده­اند. روی همین حساب است که همواره خود را گنه­کار می­بینند و از این گناه به درگاه الهی استغفار می­کنند.  

در این میان عده­ای که مقام خدا و نعمت­های او را کوچک به شمار می­آورند؛ مبتلا به خود بینی و توهم شده و گمان می­کنند با اندک عبادتی که دارند منتی هم بر گردن خدا پیدا کرده­اند! وقتی با این افراد معاشرت می­شود به وضوع می­بینیم که به راحتی گناه می­کنند و در عین حال خود را از بندگان صالح و پاک الهی می­دانند! چنین افرادی اگر در زندگی دنیا از این توهم بیرون نیایند، دست نامرئی مرگ آن­ها را با واقعیت درونی­شان آشنا می­سازد و زمانی به واقعیت دورنی خود پی­میبرند که کار از کار گذشته است.   

وَ تَجَاوَبُوا نَحِیباً: وقتی اهل مصیبت به یکدیگر می­رسند مصیبت­های خود را تازه می­بینند و شروع به گریه و زاری می­کنند. اهل ذکر هم وقتی مؤمنین واقعی را می­بینند آن­ها هم شریک غمهای خود می­بینند. لذا اشک ماتم در چشمانشان جمع می­شود و در این گریه­ی مقدّس با یکدیگر همراهی می­کنند.  قسمت بعدی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/280  .....  قسمت قبلی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/277

پی نوشتها:    . سوره­ی اسراء، آیه­ی78.    . وسائل‏الشیعة، جلد15، صفحه­ی291.     . مستدرک‏الوسائل، جلد1، صفحه­ی116.


[ یکشنبه 91/2/31 ] [ 12:8 عصر ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

شرح خطبه 222 نهج البلاغه / قسمت ششم

 بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه فرمایید.

خطبه­ی 222 از نهج البلاغه­ی امیرالمؤمنین (علیه­السلام) / قسمت ششمترجمه و شرح خطبه 222نهج البلاغه / قسمت ششم / احمد نباتی

فَکَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْیَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِیهَا (مثل آن­که دنیا را به پایان رسانده و در آخرت گام نهاده­اند. و حال آن­که در دنیا هستند) فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِکَ (پس در نتیجه ماوراء دنیا را مشاهده می­کنند) فَکَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخ فِی طُولِ الْإِقَامَةِ فِیهِ (مثل آن­که به غیوب و نادیدنی­های اهل برزخ اطلاع یافته) وَ حَقَّقَتِ الْقِیَامَةُ عَلَیْهِمْ عِدَاتِهَا (و وعده­های قیامت برای آن­ها محقق شده است) فَکَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِکَ لِأَهْلِ الدُّنْیَا (پس در نتیجه پرده­های این حقایق را برای مردم اهل دنیا کنار می­زنند تا آن­ها هم تماشاگر این حقایق باشند) حَتَّى کَأَنَّهُمْ یَرَوْنَ مَا لَا یَرَى النَّاسُ (تا این­که انگار می­بینند آن­چه را که مردم معمولی نمی­بینند) وَ یَسْمَعُونَ مَا لَا یَسْمَعُونَ (و می­شنوند آن­چه را که مردم معمولی نمی­شنوند).

شرح توضیح:

فَکَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْیَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِیهَا:ویژگی مرگ آن است که به صورت قهری و اجباری انسان را از دنیا جدا کرده و امیدش را از اسباب دنیوی دنیا قطع می­کند. در این میان تفاوتی هم میان مؤمن و غیر مؤمن نیست. این قطع نوع رابطه برای کسی به عنوان کمال محسوب نمی­شود. کمال انسان وقتی است که به صورت اختیاری از دنیا قطع علاقه کرده و دل از آن برکند. در حدیث مشهوری چنین آمده: «موتوا قبل ان تموتوا». بمیرید قبل از آن­که شما را بمیرانند. ویژگی مرگ آن است که انسان را از دنیا جدا می­کند. منظور حدیث چنین است که قبل از آن­که به اجبار از دنیا جدا شوید و هیچ اجری نبرید، خودتان از دنیا و علایق آن جدا شده و به کمال انسانی خود دست یابید. اهل ذکر که از توجه به دنیا و علایق آن جدا شده­اند، به جای دنیا بینی، آخرت بینی را پیشه­ی خود کرده­ و ماورای دنیا را مشاهده می­کنند.

فَکَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخ: هنگام جان دادن حقایق زیادی برای انسان کشف شده و خود را در عالم دیگری می­بیند. اهل ذکر به برکت یاد خدا به چنان بصیرتی دست یافته­اند که نادیدنی­های اهل برزخ برای مردم دنیا را می­بینند و بر آن­ها مطلع هستند.

فَکَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِکَ لِأَهْلِ الدُّنْیَا: اهل ذکر ضمن این­که بادیدن این نادنی­ها شور و اشتیاق بیشتری در بندگی پیدا کرده و از شیطان و هوای نفس دوری می­کنند، در تلاشند تا این حقایق را به مردم هم منتقل کنند و آن­ها را هم از این خوان پر برکت بهره­مند سازند. روی همین اساس، مجالست با آن­ها برکات فراوانی دارد و سخن گفتن با آن­ها انسان را از دنیا برکنده و به عالم غیب و معنا متصل می­سازد.  

قسمت بعدی : http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/279  .... قسمت قبلی : http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/276



[ یکشنبه 91/2/31 ] [ 9:35 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

شرح خطبه 222 نهج البلاغه / قسمت پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه فرمایید.

خطبه­ی 222 از نهج البلاغه­ی امیرالمؤمنین (علیه­السلام) / قسمت پنجمترجمه و شرح خطبه 222نهج البلاغه / قسمت پنجم / احمد نباتی

وَ إِنَّ لِلذِّکْرِ لَأهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا (همانا برای ذکر اهلی است که آن را به جای دنیا برگزیده­اند) فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَنْهُ (پس در نتیجه هیچ تجارت و معامله­ای آن­ها را از این ذکر غافل نمی­سازد) یَقْطَعُونَ بِهِ أَیَّامَ الْحَیَاةِ (تمام طول زندگی خود را با ذکر سپری می­کنند) وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِی أسْمَاعِ الْغَافِلِینَ (با بازدارنده­ها در گوش غافلین از یاد خدا فریاد می­زنند) وَ یَأمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ یَأتَمِرُونَ بِهِ (مردم را امر به قسط می­کنند و خود به آن عمل می­کنند) وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ (آن­ها را از منکر نهی می­کنند و خود از آن دوری می­نمایند.)

شرح و توضیح:

وَ إِنَّ لِلذِّکْرِ لَأهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا: بسیاری از مردم با شیفتگی به مظاهر دل­فریب دنیا، اهل دنیا شده و با آن دل بسته­اند. اما در این میان عده­ی دیگری به جای آن­که در کسوت ذلیلانه­ی اهل دنیا برآیند، لباس فاخر اهل الذکری را بر تن کرده و اهل ذکر شده­اند.  

صفات اهل دنیا: اهل دنیا تمام توجهشان متمرکز در دنیا بوده و در دیدن امور آخرتی نابینا هستند. آن­ها برنامه­ی زندگی خود را هم بر اساس همین زندگی دنیوی و بدون در نظر گرفتن سعادت و شقاوت اخروی تنظیم می­کنند و از توجه به مسائل معنوی و کمال واقعی انسان غافل هستند. این افراد حاضرند به هر گناه و معصیتی تن در دهند، اما ذره­ای از دنیای خود وانمانند!  

خداوند متعال انسان را بر فطرت پاک الهی خلق کرده «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» و این فطرت می­طلبد تا ایمان را محبوب قلب و گمشده­ی خود دانسته و آن را زینت خود بداند. از طرفی فطرت الهی هر انسانی اقتضا دارد که از هر گونه گناه و معصیت منزجر بوده و از آن دوری جوید. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان».وقتی انسان آلوده به گناه و معصیت می­شود، در واقع از جاده­ی انسانیت و بندگی خداوند خارج شده و خود را در کوره راه سرگردانی می­بیند. انسان این عصر بیش از هر زمان دیگری با خدا و ارزش­های معنوی فاصله گرفته و روی همین اساس است که می­بینیم از آرامش کمتری برخوردار است.

همان­گونه که عصب بدن، در قالب درد انسان را از وجود خطری در جسمش آگاه می­سازد، نفس لوامّه هم در قابل ملامت و عذاب وجدان، شخص گنه­کار را از ادامه­ی گناه، باز داشته و او را به توبه فرار می­خواند. این نکته، امر بسیار مهمی است که پذیرش آن برای اهل دنیا بسیار سخت و دشوار خواهد بود. متاسفانه در همین کشور اسلامی ما رفتارشناس­هایی وجود دارند که وقتی چنین گنه­کارهایی به آن­ها مراجعه می­کنند تا مشکلات درونی­شان حل شود، به جای این­که مشکل را ریشه یابی کرده و با هنر گفتاری خود آن­ها را از گناه دور کرده و به لطف خدا امیدوار نمایند، سعی بر آن دارند تا با کاستن از قبح گناه، هشدار بسیار مهم نفس لوامه را به سخره گرفته و فرصت توبه را از بیمار خود دور سازند. تشویق به اعمال خلاف عفت و تقوی، تشویق و دامن زدن به دوستی و روابط غیر مشروع میان دختر و پسر و ترغیب جوان به استمناء و خودارضایی از اموری هستند که با نهایت تاسف شاهد آن بوده و در نسخه­های به اصطلاح روان­شناسانه­ی آن­ها مشاهده می­شود!  

فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَنْهُ: در رابطه با این عبارت، دو نکته ذکر می­گردد:

1.        اهل ذکر، اهل افراط و تفریط نبوده و راه میانه را در پیش گرفته­اند. این جمله حاکی از آن است که اصل تجارت و بیع منافاتی با سیر و سلوک الی الله ندارد و امر ناپسندی نخواهد بود.  

2.        همان­گونه که قبلا هم گفته شد تجارت و بیع به عنوان شاخص کارهای دنیوی مطرح شده و منظور از کلام حضرت آن است که کارها و مشغله­های لاینفک زندگی آن­ها را از یاد خدا غافل نمی­سازد.

یَقْطَعُونَ بِهِ أَیَّامَ الْحَیَاةِ : اهل ذکر در تمام عمر خود و در تمام لحظات زندگی به یاد خداوند متعال هستند. این امر مقامی بس بالا برای آن­ها به شمار می­رود. خداوند متعال در این رابطه می­فرماید: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَمًا وَ قُعُودًا وَ عَلىَ‏ جُنُوبِهِمْ».«همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیده‏اند، یاد مى‏کنند». یکی از عمده مشکلات راه بندگی خداوند غفلت از یاد خدا و در نتیجه دوری از اوست: «وَ لَا تَجْعَلْنِی مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِین‏».

  وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّه . . . : این جمله هم گویای نوع عرفان این افراد است. اهل ذکر انسان­هایی منزوی و به دور از جامعه نیستند. آن­ها بر خلاف تصور عده­ای که گمان می­کنند اهل ذکر بودن یعنی خزیدن به گوشه­ی عزلت و کناره­گیری از جامعه! در میان مردم زندگی کرده و نسبت به اشتباهات رفتای آن­ها هم بی­تفاوت نیستند. بلکه با آواز بلند و تمام توام سعی بر آن دارند تا مردم را به سوی طاعت خدا و دوری از گناه و معصیت سوق دهند.  

قسمت بعدی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/277  ..... قسمت قبلی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/275

پی نوشتها:    . سوره­ی مبارکه­ی رم، آیه­ی30.    . سوره­ی مبارکه­ی حجرات، آیه­ی7.    . سوره­ی مبارکه­ی آل عمران، آیه­ی 191.


[ یکشنبه 91/2/31 ] [ 9:15 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

شرح خطبه 222 نهج البلاغه / قسمت چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه فرمایید.

خطبه­ی 222 از نهج البلاغه­ی امیرالمؤمنین (علیه­السلام) / قسمت چهارمترجمه و شرح خطبه 222نهج البلاغه / قسمت چهارم / احمد نباتی

بِمَنْزِلَةِ الْأدِلَّةِ فِی الْفَلَوَاتِ (آنان به منزله­ی راهنمایانی هستند در بیابان­ها) مَنْ أخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ (کسی که در راه میانه قدم بردار راهش را ستوده) وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ (و بشارت به نجاتش می­دهند) وَ مَنْ أخَذَ یَمِیناً وَ شِمَالًا (کسی هم که راه افراط و تفریط را در پیش گیرد) ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکَةِ (راهش را مذمت کرده و از هلاکت بر حذرش می­دارند) وَ کَانُوا کَذَلِکَ مَصَابِیحَ تِلْکَ الظُّلُمَاتِ (آنان بدین­گونه چراغ­های این تاریکی­ها) وَ أَدِلَّةَ تِلْکَ الشُّبُهَاتِ (و راهنمایان آن شبهات هستند).

شرح و توضیح:

بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِی الْفَلَوَاتِ: دنیا همانند بیابانی پهناور، بی­انتها و تاریک است. خداوند متعال برای نجات ما از این سرگردانی، نشانه­ها و چراغ­هایی از هدایت را در مسیر زندگی قرار داده که متواضعین طالب حق را به سوی جاده­های هدایت رهنمون شوند. کسانی که بهره­ای از تواضع نداشته و غرق در منیّت و خودبینی هستند، هرگز نمی­توانند راهبری اهل ذکر را بپذیرند و دنبال آن­ها روند. این افراد، سرگردان بیابان دنیا شده و سرنوشتی جز هلاکت، انتظار آن­ها را نمی­کشد. بنابراین به هر اندازه که انسان از تواضع و فروتنی بیشتری برخوردار باشد، به همان نسبت میل و اشتیاقش به تمکین در برابر راهنمایی اهل ذکر بیشتر می­شود و در نتیجه­ی بهره­ی بیشتری از هدایت خواهد برد و هر اندازه که از تواضع کمتری برخوردار بوده و سرگردان کوره­راه­های تکبر باشند، به همان نسبت از پذیرش مطالب حکمت آمیز و نصیحت­های مشفقانه­ی آن­ها سر باز می­زنند و جز گمراهی و سرگردانی، بهره­ی دیگری در این راه نمی­برند.

مَنْ أخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ... : «قصد» به معنای میانه روی است. منظور از راه میانه هم راهی است که از هرگونه افراط و تفریط به دور باشد. خداوند متعال در رابطه با امت اسلام می­فرماید: «وَ کَذَالِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطا.»

اهل ذکر ضمن توجه به این مطلب هر کس را که در راه میانه و به دور از افراط و تفریط ببینند تشویق کرده و با بشارت به نجات او را در ادامه­ی این راه مصمم می­کنند. همچنین اگر کسی را در راه افراط و تفریط ببینند سکوت نکرده و وظیفه­ی خود می­دانند که با نهی از منکر راهش را مورد نکوهش قرار داده و از سرنوشت ناگواری که در انتظارشان است آگاهشان سازند.

 وَ کَانُوا کَذَلِکَ مَصَابِیحَ تِلْکَ الظُّلُمَاتِ… : اهل ذکر با همین روشی که در پیش دارند که خوبی­ها را تقویت کرده و بدی­ها را مذمت می­کنند، در واقع چراغ ظلمت­های دنیا هستند و راهنمایان خوبی برای طالبان حق و راه میانه به می­باشند.

قسمت بعدی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/276   .....  قسمت قبلی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/274

پی نوشتها:     . سوره­ی مبارکه­ی بقره، آیه­ی 145.     . خلاصه­ی کلام علامه در المیزان، جلد1، صفحه­ی481 و 482.


[ شنبه 91/2/30 ] [ 9:25 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

شرح خطبه 222 نهج البلاغه / قسمت سوم

 بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه فرمایید.

خطبه­ی 222 از نهج البلاغه­ی امیرالمؤمنین (علیه­السلام) / قسمت سومترجمه و شرح خطبه 222نهج البلاغه / قسمت سوم / احمد نباتی

وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ (همواره برای خداوند که نعمت­هایش عزیز و ارجمند است) فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ (در زمان­ها و روزگارهای دور اندر پس روزگاران دورتر) وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ (و در فاصله­ی زمانی میان دو رسول) عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ (بندگانی است که در اندیشه­های ایشان با آنان نجوا می­کند) وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ (و با عقل­هایشان با آن­ها تکلم می­کند) فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَةٍ فِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ (پس بیدار شدند با نور بیداری در چشم­ها، گوش­ها و دل­ها) یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ (ایّام الله را به دیگران تذکر می­دهند) وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ (و آنان را از مقام الهی می­ترسانند)

شرح و توضیح:

عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ:مقام عبد مقامی بس بلند است. تا جایی که از مقام رسالت هم فراتر است. روی همین اساس در مورد رسول اکرم (صلی­الله­علیه­وآله) ابتدا شهادت به عبودیت ایشان می­دهیم، آن­گاه شهادت به رسالتش: «أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه».  

منظور از نجوا کردن خداوند در فکر آن­ها این است که معرفتش را به آن­ها الهام کره و کیفیش سلوک به سوی خود را به آن­ها یاد می­دهد. همچنین در این نجوا به آن­ها می­آموزد که دیگران را چگونه به این راه رهنمون شوند.  

یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ: خداوند متعال در سوره­ی ابراهیم می­فرماید: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسىَ‏ بَِایَتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ وَ ذَکِّرْهُم بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاََیَاتٍ لِّکلُ‏ِّ صَبَّارٍ شَکُو». ما موسى را با آیات خود فرستادیم (و دستور دادیم:) قومت را از ظلمات به نور بیرون آر! و «ایّام اللَّه» را به آنان یاد آور! در این، نشانه‏هایى است براى هر صبر کننده شکرگزار!

اما مراد از ایام الله در این آیه­ی شریفه چیست؟ هر چند که همه­ی ایام از آن خداست، اما شکى نیست که مراد از «ایام» در این آیه­ی شریفه، ایام مخصوصى است. ایامی که در آن ایام، امر خداوند، آیات وحدانیت، سلطنت و عزّت او به صورت ویژه جلوه­گر شده است. ایامی همچون:

روز مرگ، که در آن سلطنت آخرتی خداوند هویدا می­شود و اسباب دنیوی از تأثیر می­افتند. روز قیامت که هیچ کس برای دیگری مالک چیزی نیست و برای کسی کاری نمی­تواند بکند و همه­ی امور تنها بدست خداست. همچنین ایامی که در آن آیات قهر و غلبه­ی الهی ظاهر شده و قوم نوح، عاد و ثمود به هلاکت افتادند. نیز ایامی که آیات رحمت و نعمت­های الهی به صورت خاص جلوه­گر شده است. مانند روزی که حضرت نوح و یارانش از کشتی بیرون آمده و مشمول سلام و برکات الهی شدند. و روزی که حضرت ابراهیم خلیل از آتش نمرود نجات پیدا کرد.

در روایتی از پیامبر اکرم (صلی­الله­علیه­وآله) ذکر شده که منظور از ایام الله، ایام نعمت و عذاب الهی است: أیَّامُ اللَّهِ نَعْمَاؤُهُ وَ بَلَاؤُهُ‏.منظور از ایام الله نعمت­ها و بلاهای خداوند است.

در دو نمونه روایت دیگر هم از باب ذکر اکمل مصادیق به ایام الله پرداخته شده است: 

أیَّامُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ یَوْمُ یَقُومُ الْقَائِمُ وَ یَوْمُ الْکَرَّةِ وَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ.ایام الله سه روز است، روزی که امام زمان قیام کند، روز رجعت و روز قیامت.

أیَّامُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ یَوْمُ الْقَائِمِ وَ یَوْمُ الْمَوْتِ وَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ. ایام الله سه روز است. روزی که امام زمان قیام کند، روز مرگ و روز قیامت.    

چرا اهل ذکر، ایام الله را به دیگران متذکر می­شوند؟ در زندگی دنیایی، انسان در معرض غفلت از یاد خدا و توجه به مادیات قرار می­دهد. لذا ممکن است از عذاب الهی خود را ایمن ببینند و بی­پروا به گناه و معصیت بپردازند. همچنین ممکن است لطف­های ویژه­ی خدا در حق مؤمنین را فراموش کرده و از رحمتش ناامید گردند. روی همین اساس است که حضرت موسی مأمور بود که ایام الله را به قوم تذکر دهد و در این­جا هم اهل ذکر ایام الله را به مردم یاد آور می­شوند.

وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ: منظور از مقام خداوند، صفت ربوبیت اوست. در قرآن کریم آمده است: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى»‏. و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد * قطعاً بهشت جایگاه اوست!

کلمه­ی «مقام» اسم مکان و به معنای جایی است که در آن جسمی بایستد. همچنان که اسم زمان و مصدر میمی هم دال بر همین معناست. البته گاهی اوقات به نوعی عنایت، صفات و احوال چیزی به محل قرار گرفتن آن اطلاق شده و به آن صفات و احوال، مقام و منزلت می­گویند. همانند قول حضرت نوح به قوم خود که فرمود: «یَاقَوْمِ إِن کاَنَ کَبرَُ عَلَیْکمُ مَّقَامِى وَ تَذْکِیرِى بَِایَاتِ اللَّهِ فَعَلىَ اللَّهِ تَوَکَّلْت‏». «اى قوم من! اگر مقام من و تذکّراتم نسبت به آیات الهى، بر شما سنگین است، من بر خدا توکّل کرده‏ام».‏

در رابطه با مقام خداوند هم موضوع از همین قرار است. یعنی صفت ربوبیت و سایر صفات کریمه­ی او همچون علم، قدرت، قهر، غلبه، رحمت و غضبش که همگی از لوازم ربوبیت اوست، به عنوان مقام الهی به شمار می­آیند. پس مقام الهی که بندگان خوب خداوند از آن می­ترسند، همان مرحله­ی ربوبیت او است که مبدأ رحمت و مغفرت او نسبت به مؤمنین و نیز مبدأ عذاب و عقاب شدید برای طاغین است.

قسمت بعدی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/275     .... قسمت قبلی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/272

پی نوشت ها:    . سوره­ی مبارکه­ی ابراهیم، آیه­ی5.    . خلاصه­ی کلام علامه در تفسیر المیزان، جلد12، صفحات 22 و 23. با اندکی تغییر و تصرف.    . بحارالأنوار، جلد67، صفحه­ی20.    . بحارالأنوار، جلد7، صفحه­ی61.    . بحارالأنوار، جلد13، صفحه­ی12.    . سوره­ی مبارکه­ی نازعات، آیات40 و 41.    . سوره­ی مبارکه­ی یونس، آیه­ی72.    . خلاصه­ی کلام علامه در تفسیر المیزان، جلد20، صفحات 312 و 313.


[ پنج شنبه 91/2/28 ] [ 10:35 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

شرح خطبه 222 نهج البلاغه / قسمت دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه فرمایید.

خطبه­ی 222 از نهج البلاغه­ی امیرالمؤمنین (علیه­السلام) / قسمت دومترجمه و شرح خطبه 222نهج البلاغه / قسمت دوم / احمد نباتی

حضرت بعد از آیه­ی شریفه کلمات نورانی ذیل را مطرح می­فرمایند:    

إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى (همانا خدای سبحان و بزرگ) جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ (ذکر را جلا دهنده­ی قلب­ها قرار داد) تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ (تا این­که بعد از سنگینی گوش، شنوا شوند) وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ (بعد از کم بینی، بینا شوند) وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ (و بعد از دشمنی، مطیع گردند.)

شرح و توضیح:

جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ:منظور از ذکر، مطلق ذکر است که شامل تسبیح، تهلیل، تحمید، دعا و تلاوت قرآن می­شود. مداومت با حضور قلب در ذکر خداوند موجب صفای قلب شده و باطن انسان را نورانی خواهد کرد. هر چند که ذکر زبانی بسیار مفید است و یک مؤمن به هیچ وجه از آن بی­نیاز نمی­شود؛ اما این ذکر باید مقدّمه­ای باشد برای باز شدن زبان دل و ورود به حوزه­ی ذکر قلبی. به عبارت دیگر روح ذکر زبانی در ذکر قلبی نفته است. لذا اگر کسی صرفا به ذکر زبانی اکتفا کند و بهره­ای از ذکر قلبی نداشته باشد، استفاده­ی چندانی از این ذکر نخواهد برد.

تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ:ذکر موجب می­شود تا قلب انسان آمادگی لازم برای شنیدن کلام الهی را بدست آورده و با تواضع و فروتنی پیام خداوند را از زبان و سیره­ی اولیای معصومینش پذیرا باشد.

اشاره: کسانی که در شنیدن کلام معصومین و اطاعت از آن­ها کوتاهی می­کنند، در واقع بهره­ای از ذکر ندارند. از طرفی ذکری هم که نتیجه­ی آن اطاعت از امام معصوم و اولیای الهی نباشد، ذکر واقعی نبوده و لقلقه­ای بیش نخواهد بود.

تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ: یک چهارم اوّل شب را عَشوه گویند. ذکر موجب می­شود تا انسان بصیرت یافته و بتواند امور نادیدنی را درک کند. در این حالت آیات و نشانه­های خدای متعال را درک کرده و با همه­ی وجود به آن­ها یقین دارد.   

تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ: ذکر موجب می­گردد تا انسان در برابر حق مطیع شده و گردن تواضع و فروتنی فرود آورد.

اشاره: دلی که به یاد خدا نباشد، در برابر حق سرسخت بوده و پذیرای آن نخواهد بود. چنین دلی تیره و تاریک است و گوش کم شنوایی در برابر آن دارد.

از این عبارت­ها معلوم می­شود که قلب انسان قبل از ذکر خداوند، علاوه بر آن­که غبار آلود و زنگار زده است، گوشی سنگین، چشمی کم­سو و رفتاری معاندانه دارد و این ذکر است که قلب را از زنگار غفلت و گناه جلا داده، گوش را شنوا می­کند، نوری بصیرانه به چشم دل می­بخشد و او را از عناد و سرکشی به اطاعت و فرمانبرداری رهنمون می­سازد.

قسمت بعدی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/274

قسمت قبلی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/271



[ چهارشنبه 91/2/27 ] [ 9:52 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]

شرح خطبه 222 نهج البلاغه / قسمت اوّل

بسم الله الرحمن الرحیم

بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه فرمایید.

خطبه­ی 222 از نهج البلاغه­ی امیرالمؤمنین (علیه­السلام) / قسمت اوّلترجمه و شرح خطبه 222نهج البلاغه / قسمت اول / احمد نباتی  

حضرت امیر (علیه­السلام) خطبه­ی خود را با این آیه­ی شریفه آغاز می­کنند:  

 … یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ … 

… تسبیح می­گویند در این خانه­ها در هر صبح و شام. مردانی که هیچ تجارت و معامله­ای آن­ها را از یاد خداوند غافل نمی­سازد… .  

شرح و توضیح:

تسبیح خداوند به معنای تنزیه او از هر چیزی است که لایق به ساحت قدس او نیست. اما چرا تنها سخن از تسبیح به میان آمد و صحبتی از تحمید مطرح نشد؟ تسبیح و تنزیه خداوند مقدمه­ای است برای حصول معرفت به صفات خدای متعال و این معرفت زمینه­ی حمد و ثنای الهی را فراهم می­سازد. بنابراین آیه­ی شریفه در مقام بیان خصالی از مؤمنین است که خاصیت آن­ها هدایت مؤمنین به سوی معرفت صفات الهی و در نهایت حمد و ثنای او می­باشد.

تسبیح در هر صبح و شام کنایه از استمرار آن­ها در این کار است.

هدف از نکره آوردن کلمه­ی «رجالٌ» بیان جایگاه و مقام عظیمی است که این گروه از مؤمنین در درگاه خدای متعال دارند. یعنی خداوند می­خواهد بفهماند که این افراد چنان جایگاهی دارند که گفتنی نیست.

کلمه­ی «رجال» در این­جا به هیچ در مقام بیان جنسیت خاصی نیست، تا گفته شود شامل خانم­ها نمی­شود! این تعبیر همانند کلمه­ی «جوان­مرد» در فارسی است که صرفا به معنای وجود روحیه­ و خصلتی فداکارانه و ستودنی در انسان است. روی همین حساب همان­گونه که این تعبیر در مورد آقایان به صادق است، در رابطه با خانم­ها هم استعمال می­شود. 

کلمه­ی تجارت به معنای استمرار در کسب و کار است و کلمه­ی بیع به معنای خرید و فروش. بنابراین ذکر بیع بعد از تجارت، از قبیل ذکر خاص بعد از عام است که به دلیل اهمیت ویژه­ی خاص، مطرح شده است. هر چند تجارت می­تواند انسان را از یاد خدا غافل کند، اما در این میان آن هنگامی که تاجر مشغول بیع است زمینه­ی بیشتری برای غفلت او از یاد خداوند فراهم می­گردد. روی همین اساس است که بعد از تجارت، خصوص بیع هم مطرح شده است.

تجارت و بیع می­تواند نمادی باشد برای کارهای دنیوی. یعنی این رجال بزرگ و اهل ذکر، کسانی هستند که هیچ کدام از امور دنیوی آن­ها را از یاد خداوند غافل نمی­سازد.

قسمت بعدی: http://andiseh57.parsiblog.com/Posts/272

پی نوشت :   . سوره­ی نور، آیات 36 و 37



[ چهارشنبه 91/2/27 ] [ 9:40 صبح ] [ احمد نباتی ] [ نظر ]
.::.

درباره وبلاگ



ای برادر ! پشتیبان «ولی فقیه» باش، اما پیشاپیش «ولی فقیه» بایست و تیرهای زهر آگین دشمن را که به سوی او روانه می شوند به جان خریدار شو ... تنها عافیت طلبان دنیا دوست هستند که عوام فریبانه از «ولایت» و «ولایت مداری» دم میزنند، اما در هنگامه ی فتنه ها و امتحان های سخت، پشت سر ولی فقیه سنگر می گیرند، تا دنیای خود را در خطر نبینند .

پیوندهای روزانه

سایت هم اندیشی دینی
منبــــر مکتــوب
سلمان علی (سیاسی)
طلبه پاسخگـــــو
تبدیل سال شمسی به قمری ومیلادی
سایت خبرگزاری فارس
سایت خبری رجا نیوز
سایت خبری جهان نیوز

آرشیو ماهانه

علوم قرآنـــی
نکتــه های قرآنــی
معصومین (علیهم السلام)
امیرالمؤمنین (علیه السلام)
حضرت زهرا (سلام الله علیها)
امام حسین (علیه السلام)
امام زمان (ارواحنا له الفداه)
حضرت اباالفضل (علیه السلام)
حضرت معصومه (سلام الله علیها)
نمـــــــــــــاز (راه کارها و موانع)
سلسله مباحثی پیرامون رجعت
تفسیر خطبه 222 نهج البلاغه
تفسیر خطبه 223 نهج البلاغه
ادعیه و اذکار مختلف
اخلاقی *1*
اجتمــــاعـی *1*
سیاسی
سیاسی ـ فتنــــه
راه و رسـم خواستگاری و ازدواج *1*
راه و رسـم خواستگاری و ازدواج *2*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *1*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *2*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *3*
اصـــول زنــدگــی زناشویــی *4*
پاسخگویی به سؤالات خانوادگی
راه نجات از عشق به جنس مخالف
پاسخگویی به سؤالات اعتقادی *1*
پاسخگویی به سؤالات اعتقادی *2*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *1*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *2*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *3*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *4*
پاسخگویی به سؤالات جوانان *5*
تربیت دینی کودک *1*
تربیت دینی کودک *2*
تربیت دینی کودک *3*
تحلیلی بر برائت از جبت و طاغوت
سلسله درس هایی از معاد *1*
سلسله درس هایی از معاد *2*
سلسله درس هایی از معاد *3*
سلسله درس هایی از معاد *4*
سلسله درسهایی از کربـــلا *2*
سخنرانی کوتـاه (عمومی و دبستانی)
دانلود کتابهای مدیر وبلاگ
لطیفه، معما و مطالب خواندنی
آیین همسرداری
مناسبتهای ویژه
متفرقه
سوره کهف 1
تفسیر جامعه کبیره 2

پیوندها

شیعه در روایات اهل سنت
آیین شکوفایی / راهکارهای عملی در تربیت دینی کودک
کتاب پیوند جوان با نماز
دفاع از شیعه در روایات اهل سنت. مقدمه آیت الله خزعلی
پیوند جوان با نماز (ویرایش جدید)
آشیانه مهر (اصول و کلیدهایی از زندگی زناشویی)
سایت هم اندیشی دینی
کتاب چشمه هدایت (چیرامون امام هادی)
میزان تشیع (برسی سند زیارت عاشورا)
قالب پارسی بلاگ|قالب وبلاگ مدافعان حرم پارسی بلاگ
تور هند|لینک بیلدینگ
قیمت کرکره برقی پارکینگ|طراحی جواهر
خرید سامانه پیامک

سایت آوازک

جا لیوانی ماشین|شلف دکوری
رزرو هتل|بلوم
|فیلم
درگاه پرداخت واسط|هتل بندرعباس
هتل کیش
عکس جدید

دیگر امکانات


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 2366572

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]